روز جهانی زنان یک روز بزرگداشت جهانی است که از دو قرن پیش هر ساله در ۸ مارس برای بزرگداشت دستاوردهای فرهنگی، سیاسی و اجتماعی و اقتصادی زنان جشن گرفته میشود.
به گزارش فراق، در طی رخدادهای این دو قرن، آنچه تاریخ نشان می دهد اینکه تمامی این مبارزات سخت و خونین، با هدف رسیدن زنان به کرامت انسانی و مقابله با خشونت و بهره کشی افسارگسیخته امپریالیسم و جهان سرمایه داری نسبت به آنان بوده است. اما متأسفانه از حدود ربع قرن گذشته، این مبارزه تا حد زیادی توسط سیاستمداران جهان غرب به انحراف رفته و با ورود پدیده ساختگی «فمینیسم» و نفوذ دادن آن به تشکل های زنان، به دگردیسی گرفتار آمده و حقانیت مبارزه زنان برای رهایی از بهره کشی و سوء استفاده جنسی، آلوده به مسائل جانبی و گاه خودفریبی شده است، به نحوی که ماهیت این اعتراضها به جای سمت و سوی ضدسرمایه داری و ضداستثماری، به مسئله پوشش زنان و گاه عریان شدن در ملأعام محدود، و به ابتذال رفته است.
زنان در فرقه رجوی
سالهای طولانی هم است که مریم قجرعضدانلو با عوامفریبی بی مانند، و با سوء استفاده از نام زنان، به برگزاری مراسم جشن و سخنرانی در ۸ مارس مشغول میشود. شاید کمتر موردی باشد که وی در سخنرانی ها از حقوق برباد رفته زنان ایرانی و نوحه سرایی برای سختی هایی که زنان در ایران متحمل می شوند دم نزده باشد. ریاکاری وی به حدی است که اکثر لابی ها و شخصیت های اروپایی باورشان شده که این زن ناجی آینده برای جنس مونث در جهان و بویژه در ایران است. با اینکه طی دو دهه گذشته زنان زیادی پیرامون جنایت های رجوی در قرارگاههای مجاهدین واقع در عراق سخن گفته و نوشته اند، باز هم شاهد نمایش های چندش آور مریم قجرعضدانلو هستیم که از آزادی زنان سخن می گوید.
مطالعه مصاحبه و خاطرات زنان جدا شده از این فرقه، گواه ظلمی است که نه تنها شامل حجاب و حتی پوشش اجباری یعنی یونیفرمها و روسریهای یک شکل و یک رنگ میشود؛ بلکه ازدواج و طلاق اجباری، کار اجباری، گزارش روزانهی افکار و رؤیاها به صورت اجباری، شرکت اجباری در نشستهای شستشوی مغزی، بیرون آوردن رحم و نهایتاً رابطهی جنسی اجباری با شخص مسعود رجوی … را نیز در بر میگیرد.
-۹۰۰ زن اسیر درون قلعه مانز در آلبانی، اجازه یک سفربه کشور یا شهر دیگر و حتی خروج از کمپ را ندارند.
-زنان در فرقه رجوی اجازه انتخاب همسر، ازدواج، داشتن فرزند، حق انتخاب پوشش آزادانه، رنگ لباس، نوع لباس حتی در شرایطی که درون خوابگاه ها و در تعطیلی کار هستند را ندارند.
-بسیاری از زنان کردی که درون مناسبات بودند به خاطر نژادشان مورد تحقیر و توهین های فراوانی قرار می گرفتند. حدود ۴۰ دختر و پسر کُرد از شهر رمادی عراق توسط سرکردگان رجوی درحوالی سال 1375 به کمپ اشرف منتقل و دختران در کارهای سختی چون امور تاسیسات و ترابری و آشپزخانه به کار گرفته شدند. پس از ۱۰ سال سابقه حتی آنها را سرتیم نمی گذاشتند. سارا نظری، گیسیا و لیدا نظری، پروانه حیدری، مرضیه قبادی، شکریه و صبریه شفابین، سمن، سوسن، فریده قبادی و مهتاب محمودی بخشی از این دختران کرد هستند که در مناسبات فرقه رجوی به شدت مورد توهین و آزار و اذیت های فراوانی بودند. با آنکه خانواده هایشان در شهر رمادی عراق سکونت داشتند به راحتی می توانستند برای ملاقات فرزندانشان اقدام کنند ولی آنها را ممنوع الملاقات کرده بودند. فریده قبادی بر اثر فشارهای فزاینده فرقه و سو تغذیه به سرطان مبتلا شد و در سنین جوانی فوت کرد. پس از اخراج فرقه به آلبانی سرانجام تعدادی از این دختران از جمله گیسیا و لیدا نظری و مرضیه قبادی توانستند از چنگال فرقه رها شوند. باقیمانده ها در سخت ترین شرایط فرقه مورد تبعیض نژادی و قومی قرار دارند.
حق حضانت بر فرزند
تمام مادران درون کمپ های فرقه رجوی از ارتباط و دیداربا کودکان خود از شیرخواره گرفته تا نوجوان ۱۳ – ۱۴ساله شان محروم شدند. بسیاری از این کودکان گم شدند. بسیاری از آنها را به خانواده های خارجی فروختند. در اثر سال ها دوری آنها مادران و پدران خود را فراموش کردند. تعداد قابل توجهی از آنان را به کمپی در آلمان منتقل کردند و از آنها بهره برداری های سیاسی و سو استفاده های زیادی کردند. حقوق پناهدگی آنها به جیب سازمان منتقل می شد و از قِبل آنها خیریه های پولشویی تشکیل دادند. در عراق اگر مادری اظهار دلتنگی برای فرزنداش می کرد در جلسات جمعی مورد هجوم و لعن و نفرین قرار می گرفت تا از ترس جانش دیگر نامی ازفرزندش به میان نیاورد.
انتخاب شغل و محل کار
رجوی با یک حقه بسیار کثیف زنان را به اصطلاح فرمانده امور کرد. در واقع تمام آزادی ها را سلب وآنها را به ابزاری برای رسیدن به اهداف تشکیلاتی خودش تبدیل کرد. او با تربیت زنان به عنوان فرماندهانی بی رحم و خشن، ضوابط و مقررات فرقه ای را اجرا و زنجیرهای اسارت مردان را محکمتر می کرد با فریب اعطای فرماندهی به زنان همه را از جامعه، خانواده شوهر و فرزند جدا کرد. زنان تحت اسارت مطلق رجوی به اطاعت کورکورانه از دستورات ملزم بودند.
اغلب زنانی که بر این رسوم شوریدند و خواستار جدایی بودند سربه نیست شدند، به قتل رسیدند و یا خودکشی کردند. مهری موسوی، مینو فتحعلی، نسرین احمدی، زهرا فیض بخش، مرجان اکبریان، پروین سریر، نغمه حکمی همار سرشار و آلان محمدی از جمله این زنان نگون بخت هستند. هر زمان که امکان بررسی و کالبد شکافی افراد فوق باشد بدون شک آشکار خواهد شد که مهری موسوی و مینو فتحعلی به اجبار، به دستور فرقه و با قرص سیانور به قتل رسیده اند. آن گاه مشخص می شود مرجان اکبریان خودکشی کرده و آلان محمدی با گلوله ای در مغزش به قتل رسیده است. درحالی که به دروغ نام آنان را جزو کشته های بمباران نیروهای آمریکایی اعلام کردند.
عجوزه فرقه در حالی لیستی بالا بلند از آزادی های زنان را درطرح تبلیغاتی اش اعلام می کند که در جلسات درونی سازمان می گفت، «هر نوع علاقه و احساس و عاطفه و عشقی جز به مسعود رجوی حرام است. تنها علاقه ای در سازمان مجاز است که به رهبری باشد.»
او به مادران می گفت، «برای خودتان ببُرید که بچه های شما در خارج بدکاره و معتاد شده اند و به شما هیچ ربطی ندارد!»
چگونه است که به زنان می گفت بایستی به مثابه مهره ای در دستان تشکیلات باشید که به راحتی و هر لحظه که مسئولین شما اراده کنند بتوانند شما را جابجا نمایند. کسی حق خروج از فرقه را ندارد و هر زنی به سرش بزند از سازمان خارج شود باید قرص سیانورش را میل کند و یا سر او را کنار باغچه گذاشته و می بریم!
مریم رجوی به آنها می گفت، «جسم، جان، مال، زندگی و نفس تان متعلق به رهبری است، شما نباید هویتی از خود داشته باشید و همه باید خود را در حیطه و حصار رهبری ببینید.»
زنان در فرقه رجوی ربات هایی هستند که فقط مجاز به اطاعت بدون سوال هستند.
به اطلاع شما می رسانیم تنها سازمان بی در و پیکر و بی قوانین دادرسی، بدون قاضی و پلیس فرقه رجوی است و بس. دختران و زنان داخل فرقه رجوی علاوه بر تمامی تبعیض ها و تضعیقاتی که دچارش هستند، محکمه ای برای رسیدگی به مشکلات ندارند، دسترسی به هیچ مرجع قانون گذاری رسمی و کشوری امکان پذیر نیست. آنها حتی از دادن وسایل و لباس های فردی جدا شدگان خودداری می کنند. عکس و مدارک قانونی افراد را می سوزانند. شماره تلفن های که تنها راه ارتباطی آنها با خانواده بود، مدارک تحصیلی و پاسپورت ها را ازبین بردند. امکان تحصیل و آموزش ندارند. بالطبع فرقه ای که در آن قانون و اطلاع رسانی وجود ندارد، هیچ گونه مجمع قانونگذاری رسمی، پلیس و دادگاه، امکان دسترسی به افراد داخل آن ندارد، صلاحیت اظهار نظر و دم زدن ازحقوق زنان را هم نخواهد داشت و به قطع یقین فجایع بسیاری در داخل آن رخ می دهد.
در فرقه رجوی حجاب اجباری، لباس فرم اجباری و دین اجباری است. حتی زنان فرقه رجوی نمی توانند غیر از روسری و دو سه رنگ انتخابی توسط فرقه (قرمز، سبز و سورمه ای) از مدل دیگر حجاب و یا رنگ های دیگری استفاده کنند و در صورت عدم اجرا مورد مواخذه های سنگین قرار می گیرند.
تمام این شعارها یکی از کثیف ترین حقه ها و پزهای نمایشی روشنفکری مریم قجر است چرا که حتی خودش هم نمی تواند بی حجاب در مجامع بیرونی حاضر شود.
مریم قجر عضدانلو در جلساتی که می گذاشت می گفت: «شما افرادی که به عنوان شورای رهبری و فرمانده انتخاب کردیم در این قد و قواره و صلاحیت نیستند. گذاشتیم تا روزی که بشوید… بالاترین و مهم ترین نکته در تشکیلات گوش به فرمان مطلق از بالا، اطاعت و همراهی کردن است.» کوچکترین مخالفت و اعتراض و حتی اظهار نظر برابر با عزل بود. به همین دلیل به کرات مشاهده می شد در کوتاه مدت، زنانی را که در صدر مراکز و فرمانده بخش های نظامی قرار داشتند سقوط می دادند و به جای آنان زنان بی تجربه دیگری می گماردند و این دور بی پایان ادامه داشت تا هیچ زنی احساس برتری نکند و باعث ناامنی رجوی ها نشود.
علاوه بر متدولوژی و ایدئولوژی های فرقه ای مریم قجر که به زنان القا می کرد همه باید رهبر را بپرستید، ستایش کنید و همه زندگی مال و جان تان متعلق به اوست، مسعود رجوی خود نیز همه را تحت کنترل داشت. او با بدترین الفاظ زنان را مورد نکوهش، سرزنش، و استهزا قرار می داد. در جلساتی که برگزار می کرد، زنان را مورد خطاب قرار داده و می گفت، «شما مغز گنجشکی دارید و مایه عذاب هستید. من با درخت ها صحبت کنم بهتر از شماها درک خواهند کرد و می گفت فهم شما از مسائل سیاسی و ایدئولوژیکی دو درصد هم نیست.»
او که در زمان دولت صدام یکه تازی می کرد، بارها زنان را مورد تهدید قرار داده و می گفت «زن بریده نداریم. هر کس که می خواهد از سازمان خارج شود از این بابت کم آورده که دنبال شوهر است.» به همین ترتیب بسیاری از زنان شورشگر سازمان را شخصا محاکمه کرد.
مسعود رجوی به همراه مریم قجر در جلسات جمعی زنان ناراضی را مورد مواخذه و محاکمه قرار می داد و آنها را محکوم به مرگ می نمود. سپس با ترفند و دجالیتی خاص مریم عجوزه وارد صحنه می شد و می گفت من شفاعت فلان فرد را می پذیرم و با سناریوهای تنفرانگیز شخصیت سوژه های مورد نظر را له کرده و با وارد نمودن فشارو تنش های عصبی آنها را مجبور به ماندن در فرقه و تحت کنترل می کردند.
به همین دلیل تعداد قابل توجهی از زنان از ترس دچار شدن به چنین سرنوشت هایی به ظاهر به مناسبات ظالمانه فرقه تن می دادند و برای فرار از عقوبت های آتی خود را همگام و همراه با تشکیلات نشان می دادند. پس از مطلع شدن از قتل افرادی چون مهری موسوی، مینو فتحعلی، زهرا فیض، نسرین احمدی، نغمه حکمی و زندانی کردن ده ها تن، زنان دچار وحشت بیشتری شدند. اغلب مشکلات و انتقادات را به صورت پنهانی و درد دل با دوستان نزدیک خویش در میان می گذاشتند اما در ظاهر مجبور به اطاعت محض از تشکیلات و مریم قجر بودند و این همان خواسته رجوی بود که به اجرا درمی آمد.
شما می توانید قضاوت کنید فرقه ای که در یک مدل کوچک سازمانی با یک نظامی امنیتی و شگردهای روانی پیچیده اداره می شود و اینگونه زنان را به اطاعت از خویش وا می دارد، دارای چه دجالیت و شیادی است که در محافل عمومی با وقاحت تمام دم از آزادی و برابری و حقوق زنان می زند.
تا سال۱۳۶۷علیرغم اینکه در ظاهر ازدواج و تشکیل خانواده در فرقه رجوی وجود داشت ولی زندگی زوج ها کمتر از جهنم نبود؛ زندگانی آنان اغلب به یک اتاق شش متری و دیدارهایی هر سه هفته یک بار خلاصه میشد. دختران و پسران مجرد هیچگونه حق اظهار نظر و انتخابی جهت تعیین همسر و بیان نظر خود را نداشتند. برای زندگی مشترک و آینده آن ها فقط تشکیلات بود که تصمیم می گرفت. چه بسیار دختران نوجوانی بودند که به دستور تشکیلات به عقد مردان مسن در میآمدند. افرادی چون میترا. ش، فروزان. ع، سوده، فریده. ی، مژگان. ک، سیما، زهرا، مهناز. الف، مریم. آ، سارا و…. در حالی که هنوز به سن قانونی نرسیده و حدود ۱۷ساله بودند را به ازدواج مردانی میانسال درآوردند. بهترین مثال در این زمینه مهدی ابریشم چی است که به دستور رجوی مینا خیابانی دختر ۱۷ساله را مجبور به ازدواج با آن مردک ۳۵ ساله نمودند.
زنانی که همسرانشان در عملیات های سازمان کشته می شدند در حالی که حق عزاداری و حتی گذشت زمانی برای رسیدن به آرامش نداشتند را بلافاصله به عقد مرد دیگری در می آوردند. گاه زنانی بودند که به دستور تشکیلات اهریمنی مجبور شده بودند تا سه بار ازدواج نمایند
فجایع از آن بدتر هم بود. زنانی که همسرانشان در عملیات های سازمان کشته می شدند در حالی که حق عزاداری و حتی گذشت زمانی برای رسیدن به آرامش نداشتند را بلافاصله به عقد مرد دیگری در می آوردند. گاه زنانی بودند که به دستور تشکیلات اهریمنی مجبور شده بودند تا سه بار ازدواج نمایند.
فرزندآوری، دیدار بستگان و هر گونه گرایشات خانوادگی ممنوع بود. رسمهای فوق در حالی که در تفاوت کیفی با اولیه ترین حقوق هر خانواده و زندگی خصوصی زناشویی است اما در تشکیلات رجوی به زشت ترین شیوه ها اجرا و افکار خصوصی احساسات و زندگی زوج ها تحت کنترل و رصد بود. چنانچه افرادی مخالف متدهای فرقه رفتار می کردند با سخت ترین تنبیهات مواجه می شدند.
در دنیای آزاد و اجتماع کنونی زنان و مردان حتی در سنتی ترین خانواده ها حق اظهار نظر و انتخاب همسر و شریک آینده زندگی خود را دارند. حق طلاق توافقی را دارند. تصمیم بر داشتن فرزند و یا نداشتن و آینده و زندگی به عهده خودشان است اما زنان نگون بخت در فرقه بدون اجازه خانواده و نظر شخصی خویش و بدون عشق و علاقه ای ازدواج کردند. به دستور تشکیلات طلاق گرفتند. به دستور رجوی عقیم شدند. دختران و پسران مجرد در حسرت تشکیل زندگی پیر، فرتوت و مقطوع النسل شدند و در پیشرفت های آتی فرقه به ملکیت رهبری هم درآمدند!
باید از مریم رجوی پرسید در فرقه رجوی زنان چه حقی دارند و چه آزادی شامل حال آنان است که مدام از نفی خشونت حرف می زنی؟
جدا کردن مادران از فرزندان، ممنوع ملاقات مادام العمر، عدم اجازه تماس با خانواده، محصور کردن آنان در قلعه خارج شهر برای چهار دهه در عراق و آلبانی، تهدید کردن زنان به کشتن و سربریدن در صورت جدا شدن از سازمان، مجبور نمودن به طلاق و عشق ممنوع، این ها تهدید و خشونت نیست؟
چه دادگاهی و کدام وکیل و پلیس در کمپ و پایگاه های سربسته آنها وجود دارد؟ چه دادرسی وجود دارد؟ ده ها زن ستمدیده و جدا شده از فرقه هستند که بارها خشونت ها و مصائبی که در فرقه منافقین برآنها رفته را افشا نموده و خواستار رسیدگی شدنداما حتی یک شخص حقیقی و حقوقی از این فرقه قرون وسطایی جرئت عرض اندام و اعلام آمادگی برای پاسخگویی و حضور در یک محکمه بین المللی را نداشته است.
مریم قجرعضدانلو سرکرده فعلی این فرقه با ظاهر سازی، خود را حامی حقوق زنان جلوه می دهد، در ظاهر قوانینی که او را مدافع زنان نمایش دهد ساخته و پرداخته تا چهره و عملکرد واقعی اش را بپوشاند. باید از این زنک دجال پرسید پس چرا همین فرمان ۱۰ ماده ای کذایی را که مدام در بوق و کرنا می کنی برای زنان تحت اختیار خویش اجرا نمی کنید؟ چرا حقوق زنان و دختران و کودکان داخل تشکیلات را پایمال می کنید؟ با چه حکمی زنان را به ازدواج و طلاق های اجباری واداشتید؟ با کدام شریعت زنان را به ملکیت رجوی درآوردید، حرمسرا تشکیل دادید و بسیاری را عقیم کردید؟ چرا هیچ زنی از سیاه چال های رجوی اجازه خروج ندارد و درخواست جدایی و فرار مساوی با حکم مرگ است؟
سرکردگان فرقه به تبعیت از رجوی دجال، زنان زیردست خود را به ناسزا گرفته و با کوچکترین خطا به زیر مشت و لگد می گرفتند. آیا تا به حال خبرنگار، بستگان یا خانواده ای توانسته با این زنان نگون بخت، گفتگویی شخصی داشته باشد. تا کنون کسی توانسته از خارج کمپ ارتباطی تلفنی و یا نامه نگاری مستقل و بدون کنترل داشته باشد؟ آنجا حتی نامه های خانوادگی کنترل و کپی برداری می شود. آنان پس از سال ها اصرار افراد برای اجازه یافتن تماس اگر پنج دقیقه هم به فردی فرصت تماس می دادند مکالمات را ضبط و کنترل می کردند. وضعیت ظاهری حجاب و تمام زندگی تحت کنترل است. برای رفتن به درمانگاه و یک تردد کوتاه در قلعه می بایست با یک نفر همراه اقدام کنند. اجازه نمی دهند زنان حتی با همدیگر دوست شوند و بسیاری بیمار فرسوده و در صف مرگ قرار دارند.
این تشکیلاتی است که فقط به محدود نمودن و کنترل زنان می اندیشد. با وحشت نگران جدا شدن حتی یک زن از بازداشتگاه های مخوف خود است و سربه نیست کردن زنان معترض و مخالف را در دستور کار خود دارند.
انتهای پیام