اخیراً مستند جدیدی از کودک سربازان کمپ اشرف در سوئد نمایش داده شد که رازهای جنایات سازمان مجاهدین در حق کودکان اعضای این فرقه را آشکار کرد.
به گزارش فراق، نمایش این مستند با واکنش جیره خواران رجوی روبرو شد و سعی کردند با هیاهوهای مختلف در واقعیت ها مخدوش کنند. تعداد کودکانی که به دست سازمان مجاهدین آواره شدند حدود ۸۷۰ نفر هستند.
این کودکان در شرایط طلاق های اجباری از پدر و مادرشان جدا شده و زندگی سخت و فشارهای مضاعف را در بخش های نگهداری کودکان در عراق تحمل کردند. میان این کودکان کودک شیرخوارهای هم وجود داشت و عموما سن کودکان طی سالهای طلاق اجباری توسط رجوی که به اعضا تحمیل شده بود ۱۳ و ۱۴ سال بود که در پانسیونی در شهر کرکوک عراق نگهداری می شدند و اجازه نداشتند با والدین خود زندگی کنند. حالا در این زمان که فقط بخش کوچکی از این فاجعه از زندگی چهارکودک نمایش داده شده رجویها کف در دهان آورده و سراسیمه شدند.
به گزارش فراق، علی زمانی که به تازگی ازکمپ اشرف در آلبانی فرارکرده درباره فاجعه ای که سازمان مجاهدین بر سر خانواده وی آورد، روایت کرد:
من با یک اشتباه به اتفاق خانواده ام که شامل همسر، پسر و دختر ۷ ساله ام برای جستجوی زندگی بهتر و اعزام به اروپا در سال ۱۳۸۲ به عراق آمدیم و فکر میکردیم که سازمان مجاهدین به ویژه دوستی که از کودکی می شناختم به نام نبی سیف و همچنین برادر همسرم حمید رضا که ملعبه دست سرکردگان مجاهدین بود به ما کمک خواهند کرد. ولی سازمان کاری کرد که تمام زندگی من ازهم پاشیده شد. سازمان جهنمی مجاهدین که بی جهت نیست که به آنها کوردل لقب داده اند پسر ۱۶ ساله مرا که زیر سن قانونی برای ماندن درپادگان اشرف بود لباس نظامی پوشاندند. این دلیل محکمی است که من تمام فجایعی که برسرکودکان آورده اند را بدون هیچ تردیدی باور کنم و از سازمان مجاهدین خلق در این مورد شکایت دارم.
بعد از پوشاندن لباس نظامی به پسرم من دیگر او را ندیدم. یک بار که به طور اتفاقی در محل ورودی او را دیدم در خودرو بود که به سرعت توسط جنایتکاری به نام محمد سادات دربندی او را یعنی پسرم را از من دور کرد. بعد از این واقعه سازمان جنایتکار مجاهدین که این شرایط را برای فرزندم به وجود آوردند درصدد سوء استفاده از من برآمدند. سرسپردگان سازمان به من گفتند که اگر میخواهی نزد پسرت باشی باید همسرت را هم طلاق بدهی (طلاق اجباری) چون زندگی خانوادگی در اشرف وجود ندارد. من این طلاق اجباری را قبول نکردم و با دختر۷ سالهام به ایران برگشتم. اما چون نمی توانستم به خودم بقبولانم که دور از پسرم باشم و خودم را در این امر مقصر می دانستم، زندگی برایم جهنم شد. به همین خاطر برای نجات پسرم دوباره راهی اشرف در عراق شدم و تا زمانی که توانستم با پسرم صحبت آزادانه داشته باشم دوسال و اندی به طول انجامید. این طور شد که من هم ناخواسته مجبور شدم در اشرف بمانم و گرفتار این سازمان مخوف و جنایتکار شوم و این طور زندگی ام از هم پاشیده شد. حالا جیره خواران رجوی حرف و استدلالشان چیست. چرا واقعیت ها را نمی پذیرند. رجوی خوب می داند که اگر واقعیتی را بپذیرد همه دروغ هایش برملا می شود و تا ته جر می خورد. هرچند که عملکردهای رجوی و سرسپردگانش برای هیچ یک از مردم جهان پوشیده نیست و در حال حاضر جر و واجرشده است.
آیا این بود شعار رجوی که گوش فلک را پاره کرده بود که اگر اشرف روی جنایت هایشان بایستد جهان خواهد ایستاد. اما دیدیم که جنایتهای سازمان مجاهدین و رهبران دیوانه آن برای همه جهانیان برملا شده است و منفورعام وخاص شده اند.
مستند کودک سربازان در سوئد که نمایش داده شد فقط قطره ای از جنایت های رجوی ها را برملا کرده تازه این اولش است به قول معروف باید به رجوی گفت باش تا صبح دولتت بدمد و روزی خواهد آمد که در دادگاه مردم پاسخ گوی جنایت هایت باشی و اگرهم مردی منفورتاریخ خواهی شد، هر چند که حالا هم منفور هستی. خطاب به جیره خواران رجوی هم باید گفت که بیخودی یقه درانی نکنید به جایی نمی رسید.
انتهای پیام