اگر کشورمان بخواهد در سطح بینالمللی در تعقیب فرقه رجوی اقدامات حقوقی داشته باشد، باید قبل از آن و در محل وقوع جرم نیز مقدمات قضایی آن را به انجام رسانده باشد.
مجاهدین خلق در همان روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی به پادگانها ریختند و اسلحهها را غارت و در ستادهای خود مخفی کردند! برای چه روزی و برای چه کاری، چنین غارتی رخ داد؟ در آن مقطع که هنوز تقابلی میان جامعه اسلامی و سازمان مجاهدین رخ نداده بود. چرا مجاهدین از ابتدا نیامدند در جامعه هضم شوند که بعد ببینند اساساً این تقابلها واقع میشود یا نمیشود؟ مگر آنها علم غیب داشتند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ قطعاً سازمان مجاهدین میدانستند روشی که جامعه و مردم برگزیدهاند، غیر از اهداف و سمت و سویی است که آنها در پیش گرفتهاند.
به گزارش فراق، در موسمی که این گفتوشنود نشر مییابد، چند جلسه از دادگاه رسیدگی به اتهامات گروه موسوم به مجاهدین خلق برگزار شده است. پرسش این است که محکومیت آنان در داخل، میتواند به چه نتیجهای در خارج از کشور منجر شود؟ و از آن مهمتر، آنان به چه دلیل محاکمه میشوند؟ در اینجاست که بازخوانی پرونده منافقین، موضوعیت مییابد و میتواند برای نسل جوان نیز جذاب باشد. در گفتوشنود پیشرو، سمانه صادقی، خبرنگار روزنامه جوان با سیدجواد هاشمینژاد، دبیرکل بنیاد هابیلیان و فرزند شهید حجتالاسلاموالمسلمین سیدعبدالکریم هاشمینژاد از شهدای ترورهای منافقین به بازخوانی کارنامه آنان از بدو پیدایش تاکنون پرداخته است. امید آنکه تاریخپژوهان انقلاب اسلامی و عموم علاقهمندان را مفید و مقبول آید.
در آذر ماه امسال، شاهد برگزاری نخستین جلسه محاکمه فرقه رجوی در تهران بودیم. چرا پس از سپریشدن ۴۵ سال، شاهد برگزاری چنین دادگاهی علیه جنایات این گروه هستیم؟ به نظرتان قدری دیر نیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم. در آغاز باید اشاره کرد که نظام جمهوری اسلامی ایران، از همان روز اول پیروزی انقلاب اسلامی و حرکت به سوی تثبیت سیستم، با هجمه تروریستی مواجه بوده است، یعنی میشود گفت اولین اقدام استکبار و گروهکها علیه جمهوری اسلامی، دستیازیدن به اقدامات تروریستی بود، بنابراین هنوز نظام شکل نگرفته بود که با بحرانهای عظیمی مانند ترور شخصیتهای بزرگ نظام، نیروهای کارآمد و حتی مردم کوچه و خیابان مواجه شد، بنابراین تا ایجاد ساختارهای مناسب و رسیدن به نقطهای که نظام بتواند ثبات پیدا کند، این اقدامات قضایی به تأخیر افتاده بود، به خصوص اینکه کشور در دهه اول حیات نظام، درگیر جنگ هم بود و هجمههای فراوانی از سوی امریکا و سایر کانونهای قدرت جهانی، علیه آن شکل گرفته بود، البته نمیشود گفت که، چون اقدامات قضایی در این زمینه به تأخیر افتاده، جمهوری اسلامی دست به اقدامات دیگری برای امنیتسازی در کشور نزده است. حاکمیت در بخشهای دیگر، این اقدامات را انجام داده است. مجموعاً قبول داریم که از مقطعی به بعد، ما باید اقدامات قضایی را انجام میدادیم و در این باره، قدری تأخیر شده است. بحمدالله امروز و به همت ریاست محترم قوه قضائیه، این کار در حال انجام است، چراکه یکی از کارهایی که ایشان در دستور کار خود قرار داده، برگزاری دادگاه جنایتکارانی بود که در دهه ۶۰، فجایع فراوانی علیه کشور و ملت انجام داده بودند. طبیعتاً اگر کشورمان بخواهد در سطح بینالمللی، در این زمینه اقداماتی حقوقی داشته باشد، باید قبل از آن و در محل وقوع جرم، روندهای قضایی مربوط را به پیش بَرد. وقتی در کشور احکام صادر شد، پیرو آنها، میتواند در سطح بینالمللی هم اقدامات قضایی انجام دهد، بنابراین انجام این پروسه هرچند با تأخیر مواجه شده، ولی خوشبختانه در حال انجام است و امیدواریم به نتیجه مطلوب برسد.
آیا بهتر نیست این محاکمه علاوه بر سطح قضایی، در سطح اندیشگانی و دانشگاهی هم برگزار شود تا بازتاب مناسبتری داشته باشد؟
بله. طبیعتاً بخشهای دیگر کشور، مثل جامعه دانشگاهی، جامعه علمی و همچنین جامعه رسانهای هم باید در حاشیه این اقدامات قضایی وارد میدان شوند و در خصوص مباحث مختلف حقوقی مرتبط و آسیبهای اجتماعی این گروه و مسائلی از این قبیل، به پژوهش بپردازند و آنها را تبیین و موشکافی کنند. به هر حال بسیاری از اقدامات جنایتکارانه منافقین در زمانی واقع شد که کشور در حال جنگ بود و اساساً شرایط و قوانین دوران جنگ با دوران صلح متفاوت است. باید به دقت، این نکات مورد ارزیابی و تبیین قرار گیرد. به نظرم کار مناسبی است که امروز جامعه علمی و رسانهای کشور به مباحثی از قبیل تروریسم گسترده و فاجعهبار منافقین نگاهی دوباره داشته باشند. این پرداخت کمک خوبی است به اینکه دادگاهها هر چه کارشان کاملتر شود و روندشان بهتر پیش برود. این امر حتی رسیدگی فراملی به اتهامات منافقین را تسریع میکند.
برای اینکه داوری درباره کارنامه گروه موسوم به مجاهدین خلق تسهیل شود، ارزیابی تاریخی آنان اجتنابناپذیر مینماید. به عنوان نخستین سؤال در این باره بفرمایید آیا بنیانگذاران اولیه این گروه در پلیدیهای بعدی آنان نقشی داشتند یاخیر؟
قطعاً ریشه اقدامات منافقین، به آموزهها و ایدئولوژی آنها مرتبط است. سازمان منافقین اساساً کارش را با مطالعات وسیع در حوزههای مختلف اجتماعی و عقیدتی شروع کرد. پس از حدود یک دهه که در این زمینه بررسیهایی داشتند، نهایتاً به این نتیجه رسیدند به جای مبارزه با رژیم شاه به عنوان یکی از دستنشاندگان امپریالیسم امریکا در منطقه خاورمیانه، در حقیقت باید مبارزه با خود امریکا انجام شود. مبارزه با امریکا هم مستلزم این است که در بلوک مقابلش قرار گیرند و با آموزههای آنها، این مواجهه صورت گیرد. این تحلیل، موجب نزدیکی این گروه با مکتب و شیوه مبارزاتی چپها شد. نتیجهاش هم این شد که باید در مباحث و مسائل اجتماعی، پیرو دیدگاهها و آموزههای مارکسیسم باشند. آنها به این شیوهنامه رسیدند که دیدگاههای اجتماعی، سیاسی و مبارزاتیشان از آموزههای مارکسیستی برگرفته شود، ولی در حوزه اعمال فردی مسلمان باشند. در حقیقت آنچه رهبران اصلی سازمان مجاهدین خلق به آن رسیده بودند، تلفیق دیدگاههای مارکسیستی و اسلامی با یکدیگر بود! مسئلهای که قطعاً و صددرصد انحراف است و با آنچه در میان جامعه و مخصوصاً اکثریت دیندار آن میگذشت، کاملاً در تضاد و مباینت قرار داشت، چراکه از سال ۱۳۴۲ و قبل از اینکه این گروه کار خود را آغاز کند، حرکت و جنبش اسلامی مردم ایران، مبتنی بر اعتقادات اسلامی- شیعی در حال انجام بود. این حرکت اسلامی با رهبری قاطع و سازشناپذیر حضرت امام، به طور طبیعی سیر خود را طی میکرد و به وقت خود انقلابی عظیم ایجاد کرد و در جامعه تحولی بزرگ به وجود آورد. مشخص بود که مجاهدین با این دیدگاه تلفیقشده مارکسیستی- اسلامی، هیچ وقت نمیتوانستند خود را با بستر نهضت اسلامی- شیعی امام و مردم وفق دهند و تضاد پیش میآمد.
آیا جامعه مذهبی و انقلابی ایران نیز نسبت به رفتارها و ترورهای مجاهدین حساس بود؟ یا این حساسیت بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایجاد شد؟
رهبران انقلاب اسلامی (منهای شخص حضرت امام که رهبری عالیه را داشتند) دو طیف بودند؛ بخشی از آنها از هر حرکتی که علیه نظام شاهنشاهی انجام میشد، استقبال میکردند، به خصوص اگر آن حرکتها، رنگ و بو یا ظاهرسازی اسلامی و شیعی هم داشتند. مثل سازمان مجاهدین خلق که به لحاظ اعمال فردی مسلمان بودند، اما به خاطر همان تظاهرات، مورد استقبال آن عده از رهبران قرار میگرفت، البته خیلی از این رهبران انقلابی از مبانی فکری- اعتقادی این گروهک و دگردیسیهای پنهانی آن، اطلاع چندانی نداشتند! علاوه بر این یکی از خصوصیات سازمان مجاهدین این است که تبحر عجیبی در پنهان کردن واقعیات دارد، بنابراین اصطلاح نفاق که در خصوص این گروهک به کار میرود، واقعاً تعبیر درستی است و برگرفته از رفتارهای تاریخی آنهاست، ولی در همان دوران، دیدگاه حضرت امام در این باره، نسبت به بعضی از رهبران انقلاب اسلامی متفاوت بود. امام از همان ابتدا، این جریان را تأیید نکردند و به انحرافات فکریشان پی برده بودند. ایشان با توجه به شواهد و قرائن بروزیافته، دریافته بودند جریان فکری این گروه، سالم و منطبق با اعتقادات دینی مردم نیست، بنابراین از همان اول، از تأیید سازمان مجاهدین خودداری کردند و روش آنها را نپذیرفتند، چراکه روش آنها منطبق بر دیدگاههای مارکسیستی بود و انقلاب و مبارزات را مسلحانه میدیدند و میخواستند، در حالی که حضرت امام اصلاً این شیوه را قبول نداشتند و بستر نهضت ایشان، جامعه تعیین شده بود. در واقع حضور گسترده مردم و اعتصابات سراسری، وسیله و ابزار اصلی انجام مبارزات امام بودند؛ ابزارهایی که با آموزههای سازمان مجاهدین خلق -که برگرفته از دیدگاههای مارکسیستی بود- در تضاد بودند.
برخورد مردم مذهبی و انقلابی، نسبت به ترورهای آنها چگونه بود؟ آنها هم این حساسیت را داشتند؟
مردم هم اقبال چندانی به اینگونه رفتارها نشان ندادند. اساساً حرکتهای ۱۰۰ ساله و ۱۵۰ ساله گذشته را هم که مشاهده کنید، میبینید که اقدامات مردم ایران، عمدتاً رنگ دینی و مذهبی داشته و معمولاً رهبران این حرکتها نیز علما و مراجع هستند، بنابراین در سایه تأیید روحانیت، سراغ جریان یا حرکتی میرفتند. این مسئله را خود سازمان مجاهدین و رهبرانش هم به خوبی درک کرده بودند، به همین خاطر هم در همان ابتدا که سازمان تشکیل شد، گروهگروه افراد و کادر رهبری خود را به سمت رهبران فکری نهضت امام میفرستادند که آنها را توجیه و به عبارت بهتر گمراه کنند و پشتوانه خود قرار دهند! بعدها حضرت امام هم در سخنرانی خود به این مسئله اشاره کردند که مجاهدین چند نفر را به نجف فرستادند که با ایشان صحبت کنند. حضرت امام طی چند روز، صحبتها و توجیهات آنها را گوش میکنند و نهایتاً عذرشان را میخواهند! این دیدار نشان میدهد سازمان مجاهدین خلق مطلع بود که اگر بخواهد موجه باشد و جامعه آنها را بپذیرد، این مسئله در سایه تأیید علما، مراجع و رهبران نهضت امام امکانپذیر است، بنابراین به نظر میرسد با توجه به عدمتأیید رهبری نهضت از آنان، چندان مورد اقبال قرار نگرفتند و نفوذشان شعاعی محدود داشت. ما شاهد هستیم که وقتی حضرت امام از سوی رژیم شاه دستگیر و بحث مرجعیت ایشان بین علما و مردم مطرح میشود، آن حرکتهای عظیم در جامعه پدید میآید و مردم نسبت به آن واکنش نشان میدهند، اما وقتی رهبران سازمان مجاهدین خلق بعد از چند اقدام مسلحانه دستگیر و اعدام میشوند، جامعه واکنش درخوری نسبت به آن از خود نشان نمیدهد!
گروه موسوم به مجاهدین خلق، از دورهای به بعد منافق خوانده شدند. به نظر شما این اصطلاح، به چه دلیل و از چه دورهای باب شد؟
به نظرم اطلاق اولیه این لفظ، برمیگردد به تلقیای که حضرت امام و از مقطعی به بعد اغلب رهبران انقلاب اسلامی از آنها داشتند، به خصوص که اینها قبل از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ماهیت اصلی خود را نشان داده بودند. در سال ۱۳۵۴، رهبران سازمان مجاهدین خلق که در بیرون از زندان به سر میبردند، اعلام کردند این شکل از مبارزه به نتیجه نمیرسد و ما نباید آنچه در نهان داریم، همچنان پنهان کنیم! به قولی، شترسواری دولادولا نمیشود. ما اگر دیدگاههای اجتماعیمان مبتنی بر آموزههای مارکسیستی است، باید رسماً و علناً هم این اندیشهها را بپذیریم و تکلیف خودمان را معلوم کنیم، بنابراین رهبران این سازمان همان موقع اعلام کردند گروهشان دیدگاه مارکسیستی دارد. چند نفر مختصری را هم که با این مسئله مخالفت کرده و زیربار نرفته بودند به وضعی فجیع ترور کردند! بنابراین این لفظ نفاق -که در قرآن آمده و با ویژگیهایی آن را تعریف و توصیف میکند- دقیقاً در کردار این سازمان مشهود است. الان پس از سپریشدن قریب نیم قرن که از اقدامات عجیب این گروه میگذرد، میببینیم گروهی که ابتدا برای مبارزه با امپریالیسم تشکیل شد، عملاً به دامان امریکا افتاده و به صورت نوکر او درآمده است! این مسئله کاملاً نشان میدهد دیدگاههای نفاقگونه این سازمان به کجا انجامیده است. اگر آنها واقعاً دغدغه مبارزه با امپریالیسم امریکا را داشتند که از قضا جمهوری اسلامی ایران در طول ۴۰ سال گذشته، پرچمدار مبارزه با نظام سلطهگر امریکا در جهان بوده است، پس قاعدتاً این سازمان، باید حامی اصلی نظام جمهوری اسلامی ایران و پیشگام در حمایت از آن باشد، چون فکر نمیکنم در کره زمین، در تقابل با گردنفرازیها و افزونطلبیهای امریکا و جهان سلطهگر غرب، کشوری مثل جمهوری اسلامی ایران ثابتقدم ایستاده باشد. امروزه قضاوت نسبت به آن زمان که این گروه تازه نفاق پیدا کرده بود، کاملاً آسانتر است، چراکه آنچه در درون این سازمان وجود دارد، کاملاً آشکار و مسلم شده و با بروننمایی آن متفاوت است. جالب این است که هنوز در پرچم این سازمان، داس و چکش و آیه قرآن در کنار هم قرار دارد و این کاملاً نشان میدهد ماهیت این سازمان چیست و التقاط فکری آنها از چه قرار است. من معتقدم سازمانهایی از این قبیل، در عین اینکه میخواهند خود را پیشرو و سازگار با تحول نشان دهند، بسیار ایستا و منجمد هستند.
عدهای معتقدند نظام جمهوری اسلامی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با مجاهدین مدارا نکرد و آنان را به سوی ترور سوق داد! دیدگاه شما در این خصوص چیست؟
این نظریه، بسیار پیشپاافتاده و پوپولیستی است! این حرفها، به درد محافل عوامانه میخورد. وقتی در کشوری انقلابی عظیم اتفاق افتاده و محور شعارهایش کاملاً مشخص است، جریانی ایجاد شده که اصلاً هیچ سنخیتی با این انقلاب و شعارهایش ندارد. نه ایدئولوژی این جریان با مکتب انقلاب اسلامی همسان است و نه اهدافش با این انقلاب خواناست و نه اساساً روشی که این سازمان برای رسیدن به آن اهداف برگزیده، با روش این حرکت بزرگ منطبق است. این گروه چطور میخواهد در داخل این انقلاب هضم شود؟ و اصلاً چطور میخواهد در حیطه نظام برآمده از آن، خود را تعریف کند؟ ما شاهد بودیم که مجاهدین خلق در همان روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی به پادگانها ریختند و اسلحهها را غارت و در ستادهای خود مخفی کردند! برای چه روزی و برای چه کاری، چنین غارتی رخ داد؟ در آن مقطع که هنوز تقابلی میان جامعه اسلامی و سازمان مجاهدین رخ نداده بود. چرا مجاهدین از ابتدا نیامدند در جامعه هضم شوند که بعد ببینند اساساً این تقابلها واقع میشود یا نمیشود؟ مگر آنها علم غیب داشتند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ قطعاً سازمان مجاهدین میدانستند روشی که جامعه و مردم برگزیدهاند، غیر از اهداف و سمت و سویی است که آنها در پیش گرفتهاند و در مسیر آن به پیش میروند، چون آنها چیز دیگری میخواستند و این تقابلها، به خودی خود شکل میگرفت. حضرت امام بارها به مجاهدین فرمودند که اسلحههایتان را تحویل دهید و اساساً طبق منطق و قانون، نباید اسلحه به دست بگیرید، اما هر بار به دروغ میگفتند: ما اسلحههایمان را نگه داشتهایم برای مبارزه با امپریالیسم! مبارزه و تقابل با نظامی را که رسمی، مشروع و قانونی است و در چارچوب قانون کارها در آن انجام میشود، آنها شروع کردند. از هر جهت که شما به این موضوع نگاه کنید، میبینید که مجاهدین به سمتوسویی رفتند که اصلاً و به خودی خود، باید دست به اسلحه میشدند و تقابل خود را با جامعه و مردم علنی میکردند. دلیل آن هم کاملاً مشخص است. اگر رهبران انقلاب اسلامی از ابتدا میخواستند سازمان مجاهدین را به سمت ترور سوق دهند، پس چرا آنها اسلحه خود را به سمت مردم گرفتند؟ اینها قاتل ۱۷ هزار شهید ترور در کشور هستند؛ ترورهایی که خودشان هم مسئولیت آنها را پذیرفتهاند و حتی معتقدند تعداد آنها بسیار بیشتر از مقدار اعلامی است، منتها مدارکی که وجود دارد، همین تعداد را تأیید میکند. حال در میان آن ۱۷ هزار شهید ترور، مگر چند مسئول وجود دارد؟ مسئولان سطح پایین کشور را هم حساب کنید، همه اینها سر جمع بیشتر از ۲۰۰ نفر نمیشوند! هزاران هزار نفر از مردم که اهالی کوچه و بازار بودند و اصلاً ربطی به حاکمیت نداشتند، طی حملات تروریستی این سازمان به شهادت رسیدند. معلوم میشود این تقابلها نه فقط با انقلاب اسلامی، بلکه با خواست و اراده مردم صورت گرفته است. وقتی چنین تقابلی در جامعه باشد و به سمت و سوی ترور مردم بروید، خواهناخواه منفور آنها و از سویشان طرد خواهید شد. این نفرت عمومی به شدتی ایجاد شد که هنوز با عبور از چهار نسل، همچنان در جامعه ما وجود دارد. آنها هنوز نزد همه اقشار، جماعتی خشونتطلب و آدمکش قلمداد میشوند.
منافقین پس از فرار به خارج از کشور تا چه حد به شکل مستقیم و غیرمستقیم در فرایندهای داخلی ایران نقش داشتند؟
این گروه از همان روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، به خوبی و بهتر از هر کسی میدانستند که به زودی در برابر رهبران نظام نوظهور و مردم خواهند ایستاد و لاجرم تقابل ایجاد میشود، بنابراین جریانی که میخواهد یک فرایند سیاسی و اجتماعی را کلید بزند و اقدامی انجام دهد یا باید پشتوانه مردمی داشته باشد یا پشتوانه خارجی. منافقین از همان روزهای اول پیروزی انقلاب اسلامی، رابطه خود را با سفارتخانهها و کشورهای دیگر برقرار کردند. ما شاهد بودیم که قبل از ورود منافقین به فاز اقدامات مسلحانه، کشف شد که فردی به نام محمدرضا سعادتی از عناصر ردهبالای سازمان مجاهدین خلق، به سفارت شوروی رفته و شروع به ارتباط گرفتن با آنها کرده است. همچنین رهبران مجاهدین خلق با سفارت کشورهایی مانند فرانسه، مخفیانه ارتباط داشتند. در همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، مسعود رجوی به کشور فرانسه مسافرت کرد و کشورهای خارجی نیز کاملاً مطلع بودند که اینها درصدد رویارویی با انقلاب نوپای ایران هستند.
اشاره کردید گروه موسوم به مجاهدین پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به دلیل عدم برخورداری از پایگاه مردمی، به ارتباطگیری با سفارتخانههای خارجی پرداختند. از نظر شما دول خارجی میتوانستند چه بهرههایی از این گروه ببرند؟
مسلماً وجود مجاهدین برای سفارتخانهها و سرویسهای امنیتی کشورهای خارجی، یک فرصتِ بسیار مغتنم بود. مخصوصاً با توجه به فریبکاریهایی که آنها داشتند و حربههایی که برای بزرگنمایی نقش خود در انقلاب اسلامی به کار میگرفتند. ما شاهد بودیم اواخر رژیم پهلوی، تعداد مجاهدینی که از زندان آزاد شده بودند، ۳۰ نفر بودند، اما ناگهان در همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، این تعداد در سراسر کشور به ۳۰ هزار نفر تبدیل شدند! خب وجود جماعتی اینچنین فریبکار و مخرب، بسیار میتواند به کار دولتهای خارجی یا مخالفان انقلاب اسلامی بیاید؛ اتفاقی که در عمل هم رخ داد. در فضای اوایل پیروزی انقلاب اسلامی و حضور گسترده جوانان در صحنه و گروههای رنگارنگی که وجود داشتند و فعالیت میکردند، طبیعتاً یکی از جذابترین گروهها بنا بر شرایط ظاهری و شعارهایی که مجاهدین میدادند، میتوانست این سازمان باشد، بنابراین آنها بلافاصله شروع به برنامهریزی و ایجاد چالشهای متنوع برای جوانان کردند. همچنین به موازات آن شروع به جذب کردن گروهها و جریانات موجود کردند. طبیعتاً در فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی، گروهها منافع خود را در نظر میگیرند و به این نگاه میکنند که با ائتلافهای خود، چگونه میتوانند به اکثریت تبدیل شوند و فضا را به نفع خود تغییر دهند. از این روی هم بود که دیدیم بنیصدر اولین رئیسجمهور یا گروههای ملی گرا مانند جبهه ملی و نهضت آزادی، از این فرصتها استفاده کردند و با همنوایی با مجاهدین به یک ائتلاف سیاسی مبدل شدند! این همگرایی پیامدهای سنگینی داشت، از جمله اینکه با نفوذی که مجاهدین در دستگاه حکومت پیدا کردند، بخش زیادی از رهبران انقلاب اسلامی را به شهادت رساندند، بنابراین شرایطی که سازمان مجاهدین خلق پس از پیروزی انقلاب اسلامی داشت، آنها را در موضع ایراد ضربات و آسیبهای فراوان به نظام قرار داد. آنها با توجه به اینکه بافت فکری انقلاب اسلامی و رهبران آن در زندانهای قبل از انقلاب را میشناختند و با ارتباطاتی که پیدا کرده بودند، توانسته بودند در نهادهای مختلف نفوذ کنند و برای عمل، دست بازی داشته باشند. مجاهدین به دلیل همین زمینهها و نفوذ، مورد طمع کشورهای خارجی قرار گرفتند و برخی از آنها تمام قد از این گروه حمایت کردند! ما شاهد بودیم در طول ۳۰- ۴۰ سال گذشته، یکی از حربههایی که کشورهای متخاصم به جمهوری اسلامی همواره از آنها به خوبی بهره گرفتهاند، سازمان موسوم به مجاهدین خلق بوده است. از این جنبه، میتوان نقش این گروه را پررنگ دید.
آشوبهایی که از سال ١٣٩۶ در کشور ما آغاز شد و تا هم اینک نیز در ابعاد گوناگون ادامه دارد تا چه حد معلول طراحی منافقین است؟
منافقین در شرایط مختلف، امتحان خود را پس دادهاند. بهتر است قبل از پاسخ به پرسش شما به این نکته اشاره کنیم که چرا در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، صدام حسین توانست از این گروه بیشترین استفاده را ببرد؟ چرا این گروهک وقتی در کشور عراق استقرار یافت، مقدار زیادی از اطلاعات داخل کشور را در اختیار سرویسهای امنیتی عراق قرار داد؟ با اینکه گروههای معاند دیگری هم در همان دوران در کشور وجود داشتند، اما دست به چنین خیانتی نزدند. صدام حسین توانست از این گروه، برای جمع آوری اطلاعات فرماندهان نظامی و نقشههای جدید ایران در مرزهای کشورمان استفاده کند. به واقع اطلاعاتی که منافقین در دوران جنگ در اختیار حزب بعث عراق و صدام حسین قرار دادند، کمک بسیار ذیقیمتی به آنها قلمداد میشد. این اطلاعات به واسطه آن بود که منافقین علاوه بر آشنایی کامل با مبانی فکری انقلاب اسلامی با رهبران انقلاب نیز حشر و نشر داشتند. همین شناخت، میتوانست بیشترین کمک را به عراق در دوران جنگ کند، بنابراین شاهد این هستیم که در دوره جنگ، این گروه بیشترین تأثیر را در سایه همان نفاقِ دیرین و پرسابقه خود داشت. آنها حتی به سرویسهای دیگر کشورهای معاند هم مدد فراوان رساندند. در واقع میتوان گفت همان بهره و استفادهای را که حزب بعث و صدام حسین از منافقین در زمان جنگ هشت ساله بردند، سرویسهای امنیتی مثل سیای امریکا و موساد اسرائیل نیز از منافقین بُرده و در مشکلات اجتماعی کشورمان که وجود داشته و دارد، بلافاصله زمینه را برای حرکتها یا بعضاً اعتراضات اجتماعی فراهم میکنند و سپس آن را به سمت خشونت سوق میدهند. در واقع سبک کار منافقین اینچنین است. اگر کسی بخواهد ببیند که تأثیرگذاری این گروهک در مسائل اجتماعی در سایه حرکتهای منافقانه و پنهان آنها چطور اتفاق میافتد، کافی است در فضای مجازی جستوجو کند و عکسهای تهیه شده از سولهها و مراکز فعالیت منافقین در داخل سالنهای بزرگ و ۴۰۰- ۵۰۰ نفره اینها را ببیند. منافقین برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی ایرانیان، سه شیفت پای کامپیوتر مینشینند! حال پرسش این است که چرا سرویسهای خارجی برای گروههای معاند دیگر این شرایط را فراهم نکردند؟ به دلیل آنکه اعضای این گروهک با فرهنگ اسلامی- ایرانی و اعتقادات مردم کشورمان آشنایی دارند و ادبیات آنها را میشناسند. این گروهک، تجربه جمع آوری اطلاعات و خیانت به کشورشان را دارند و در عین حال، هیچ چیز هم برای از دست دادن ندارند! منافقین تنها گروهی هستند که علناً و آشکارا برای ضربه زدن به ایران و ایرانیت و نه فقط جمهوری اسلامی، هیچگونه محدودیتی ندارند! به همین دلیل این گروه، بسیار مورد طمع سرویسهای امنیتی کشورهای خارجی واقع میشود و تمامی امکانات را در اختیار آنها قرار میدهد. ما اگر گزارشات بینالمللی وزارت امور خارجه امریکا را در سال ۱۹۹۷ ملاحظه کنیم، متوجه میشویم موسسه «رَند» به سفارش پنتاگون، سازمان دیدهبان حقوق بشر، دادگاه قانون اساسی کشور آلمان و سرویسهای امنیتی کشور فرانسه، گزارشهای متعددی از تخلفات عجیب و غریب منافقین دارند که نشان میدهد چطور اعضای این گروهک در آن کشورها و برای تأمین منابع مالی، تخلفات بزرگ انجام میدهند. جالب آنکه دست منافقین در این زمینه کاملاً باز است و هیچ کدام از افراد آنان بابت این تخلفات اجتماعی که در کشورهای غربی انجام میدهد، مورد پیگرد قانونی قرار نمیگیرد! چراکه به هر حال تأثیرگذاری و خباثتهای این گروهک را دیدهاند و اینکه اینها کاملاً آمادگی آن را دارند که علیه منافع ملت خود و به شکل علنی، اقدامات خشنی انجام دهند. در حال حاضر این گروهک و منطبق بر سیاستهای اسرائیل، خواهان اقدام جنگ افروزانه امریکا علیه ایران آن هم بهصورت مستقیم است. اتفاقاً این موضع را همین چند روز قبل، نفتالی بنت نخستوزیر اسبق اسرائیل از امریکا و جامعه جهانی خواستار شده بود. میبینید که تأثیرگذاریهای آنها براساس تجربیات ۴۰- ۵۰ سالهای است که این گروهک سخاوتمندانه در اختیار کشورهای غربی قرار میدهند، چراکه حد و مرزی برای خیانت علیه کشورشان قائل نیستند.
از دیدگاه شما و در مقطع کنونی، چالش مجاهد- سلطنتطلب تا چه میزان واقعی است و چه آیندهای خواهد داشت؟
من فکر میکنم این چالشها بسیار طبیعی است. به هر حال مجاهدین بنا بر اسناد بینالمللی که وجود دارد، یک گروه فرقه گرا، کاملاً بسته و توتالیتر است، یعنی هیچ فرد، گروه و جریانی را که کمی با آنها زاویه داشته باشد، نخواهند پذیرفت. دلیل آن هم این است که منافقین نه با سلطنتطلبها که با هیچ جریانی نمیتوانند به صورت معمول و متعارف رفتار کنند. به همین دلیل شما افراد مجاهدین خلق را در تلویزیونهای بینالمللی و دیگر رسانهها نمیتوانید پیدا کنید یا کمتر پیدا میکنید، یعنی این سازمان چنان شرایط دگم و بستهای دارد که حتی اعضایش نمیتوانند در یک شبکه تلویزیونی (فرض کنید بیبیسی یا سی ان ان، سی بیاس و…)، برای مصاحبه حضور پیدا کنند و دیدگاههایشان را بگویند. چون پیشینه و حتی شرایط کنونیشان به قدری مشوش است که این امکان را به آنها نمیدهد. در نتیجه منافقین با سلطنتطلبها هم نمیتوانند در یک مسیر حرکت کنند. ضمن اینکه مواجههای که رژیم پهلوی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی با منافقین انجام داده، طبعاً اجازه نمیدهد آنها در یک مسیر قرار بگیرند. این شکل طبیعی ماجراست که به هر حال نمیگذارد اهداف آنها یکسان باشد. مجاهدین یک تشکل شبه مارکسیستی، دگم و بسته دارند، سلطنتطلبها هم اهدافی کاملاً منطبق با خواستههای کشورهایی مثل امریکا و اسرائیل را دنبال میکنند، همانطور که شاه در دوره سلطنتش میکرد. این دو به لحاظ ماهیت و هدف، مجزا هستند. در این میان سازمان منافقین همچون گذشته و برای رسیدن به اهدافش از هر وسیلهای استفاده میکند که استفاده آنها از شرایط امریکا و کشورهای غربی هم میتواند به همان خصلت آنها برگردد. بهخاطر همین هم برایشان مهم نیست که همکاریشان با اهداف و شعارهای اولیه و اعلام شده نمیخواند ولی سلطنتطلبان به صورت ظاهر و باطن، کاملاً در اختیار امریکا، اسرائیل و جوامع غربی قرار دارند.
حمله به مقر سازمان منافقین در آلبانی آن هم از سوی یک دولت حامی با چه منطقی انجام پذیرفت؟
مقامات جمهوری اسلامی ایران بابت برخورد با منافقین به صورت رسمی از دولت آلبانی تشکر کردند، اما من معتقدم شرایط منطقهای و قدرت نظام به عنوان یکی از برترین و تعیینکنندهترینها در منطقه، انجام چنین کاری را به آنها تحمیل کرده است. آنها علیالاصول، مجبورند در برابر ایران دست به عصا راه بروند. با این همه فراموش نکنیم که آلبانی همان کشوری است که یک سال قبل از اینکه چنین اقدامی را انجام بدهد، سفارت جمهوری اسلامی ایران را تعطیل و دیپلماتهای کشورمان را هم اخراج کرد! دلیل رفتارشان هم همین گروهک منافقین بودند! شاید برای عدهای این سؤال پیش آید، اینها که در سال قبل چنین رفتاری را در قبال سفارتخانه ایران انجام دادند، حال چه شده که تغییر کردهاند؟ این امر دقیقاً برمیگردد به قدرت جمهوری اسلامی و نقش تعین کنندهای که کشورمان در منطقه دارد. اینکه به هر حال امریکاییها و دیگر کشورها اگر بخواهند اقدامی در این منطقه صورت دهند، قطعاً باید شرایط جمهوری اسلامی را بپذیرند. به نظرم یکی از اقداماتی که غربیها به ذهنشان رسید که باید انجام دهند، همین ماجرا بود، بنابراین ما شاهد بودیم که امریکاییها هم از این اقدام دولت آلبانی پشتیبانی کردند، در حالی که در گذشته، خودِ امریکاییها شرایط حضور منافقین را در کشور آلبانی فراهم کرده و حتی به آن کشور پول داده بودند که این کار را انجام دهد. معتقدم شرایط امروز جمهوری اسلامی ایران به گونهای است که در منطقه و جهان اقتدار فراوانی پیدا کرده است. این هم به واسطه آن است که دولت جمهوری اسلامی ایران به خصوص در این دو، سه سال گذشته، توصیه رهبر معظم انقلاب را در سیاست خارجی دنبال کرده است. توصیه دنبال کردن سیاست خارجی در سایه اصول عزت، حکمت و مصلحت، چنین دستاوردی داشته است.
بازگردیم به سؤال نخست درباره دادگاه منافقین. متهمان این پرونده، چگونه و با چه ملاکی ازسوی دستگاه قضایی انتخاب شدند؟
طبیعتاً وقتی گروهی مرتکب جرمی میشود، در هر دادگاهی و به ترتیب، متهمان ردیف اول، دوم، سوم، چهارم و… برایش تعیین میشود. این صد و چند نفر متهمی که امروزه دستگاه قضایی کشور به اتهاماتشان رسیدگی میکند، متهمانی هستند که به ترتیب ارتکاب جرمشان مورد شناسایی قرار گرفتهاند. منتها این متهمان فرماندهان و کسانی هستند که نقش اصلی را در جنایات تروریستی در کشورمان و خیانتهایی که زمان جنگ مرتکب شدند، در پروندهشان داشتند. آنان کسانی هستند که تصاویر فرماندهیشان در جبهههای جنگ در همراهی با صدام روی تانکها و در حال انجام اقدامات مسلحانه موجود است. اسناد و مدارک دقیق و فراوانی از ترورهای منافقین در داخل کشور بر جای مانده است. مثلاً زهره قائمی – یکی از به اصطلاح توابین منافقین- از فرماندهان اصلی ترور شهید سپهبد صیاد شیرازی است. البته این فرد در همان مقر منافقین در کشور عراق به هلاکت رسید. یا مثلاً عذرا علوی طالقانی به عنوان یکی از افرادی که در لیست محاکمه قرار دارد، چند ماه پیش فوت کرده است. تصاویر و فیلمهای او – که جزو فرماندهان اصلی و تعیینکننده در عملیات مرصاد بود- موجود است. عملیاتی که مردم بسیاری را به شهادت رساند. میخواهم بگویم این افراد، نقشهای تعیین کننده در جنایات منافقین داشته و از فرماندهان این گروهک هستند. بسیاری از این اسامی به همین ترتیب گزینش شده است. اثبات فرماندهی این اشخاص، بنا بر مدارک و اسنادی است که بعضاً خود سازمان مجاهدین خلق منتشر کرده و حاوی اعترافات آنان به این جنایتهاست.
به باور شما رأی دادگاهی که هم اینک علیه منافقین برگزار میشود تا چه حد میتواند آنها را در تنگنا قرار دهد؟
همانطور که اشاره کردم، اگر قرار باشد ما در سطح بینالمللی اقدام حقوقی انجام دهیم، باید در مرحله اول در محل وقوع جرم، این مراحل را طی و مقدمات آن را فراهم کرده باشیم. مستحضر هستید که امروزه امریکاییها به دروغ اتهاماتی را به کشور ما نسبت میدهند؛ اتهاماتی که بر اساس اظهارات افرادی ایراد میشود که خودشان دادگاههایش را تشکیل داده، احکامش را صادر کردهاند و دولت امریکا نیز آنها را اجرا میکند. زمانی هم که بگویید چرا چنین کردید، میگویند چارهای نداشتیم، دادگاه اینطور حکم داد! مثلاً کشور فرانسه به منافقین اجازه میداد در سالگرد آغاز جنگ مسلحانه و کشتار ملت ایران جشن و میتینگ بگیرند، اما امسال اجازه نداد این کار انجام شود. منافقین از یکی از شعب دادگاههای این کشور حکم گرفتند و بر اساس این حکم، دولت فرانسه اجازه داد به صورت ایستاده، وسط یک خیابان و در زمانی محدود، مراسم خود را برگزار کنند، بنابراین اگر بنا باشد بر اساس احکام قضایی اقداماتی انجام شود، باید در محل وقوع جرم قبلاً این احکام صادر شده باشد که بعد از دادگاههای بینالمللی بر اساس آن احکام صادر شده بتوانند حکمهای خود را داشته باشند. به نظرم این کار، اقدامی ضروری است که باید طی سالهای گذشته انجام میدادیم و به هر حال خوشبختانه و در حال حاضر، در حال انجام آن هستیم. در کل میتوانم در باره گروهکهای تروریستی که در طول ۴۰ سال گذشته در کشتار ملت ایران دست داشتند و اقدامات جنایتکارانه انجام دادهاند، بگویم که عرصه بر این جنایتکاران روز به روز تنگتر خواهد شد. این مسئلهای است که ما در دو، سه سال گذشته شاهدش بودیم. رهبران گروههای تروریستی مثل انجمن گذار و انجمن پادشاهی ایران و بعضی گروههای جنایتکار دیگر، در هر حال دستگیر، به کشور بازگردانده شده و پای میز محاکمه نشستند. این موضوع شامل حال منافقین هم میشود و روز به روز، هر چه بر اقتدار جمهوری اسلامی ایران افزوده میشود، عرصه بر گروهکها و کسانی که جانی هستند و خون ملت ایران را بر زمین ریختند، تنگتر خواهد شد. هر گروهی باید بداند اگر خون ملت ایران را بر زمین بریزد، کارش به هر شکلی نمیتواند بیپاسخ بماند و نهایتاً باید درباره آنچه انجام داده، جوابگو باشد و بهای آن را بپردازد.
انتهای پیام