رجویها در جریان انقلاب طلاق، همه اعضا را برای چند ماه در نشستهای مغزشویی از بندی به نام بند الف عبور دادند که طی آن اعضای متأهل همسران شان را طلاق میدادند و اعضای مجرد نیز میبایست کسی که در ذهن به عنوان همسر آینده در نظر دارند را طلاق بدهند.
به گزارش فراق، ایرج صالحی در یادداشتی نوشت: در سایت انجمن نجات مطلبی با عنوان «درخواست همسر رضا علی میرزایی از مجامع بین المللی» خواندم. در این مطلب خانم میرزایی که همسرش از اعضای گرفتار در فرقه رجوی است درخواست کرده بود همسرش را حتی شده برای یک ساعت ملاقات نماید و از حال و روز او جویا شود.
یکی از جنایت های انجام شده توسط رجوی ها این است که حلال خدا را حرام اعلام نموده و خانواده را کانون فساد نامیده و ازدواج را برای اعضا ممنوع کردند. رجوی ها در جریان انقلاب طلاق، همه اعضا را برای چند ماه در نشست های مغزشویی از بندی به نام بند الف عبور دادند که طی آن اعضای متاهل همسران شان را طلاق می دادند و اعضای مجرد نیز می بایست کسی که در ذهن به عنوان همسر آینده در نظر دارند را طلاق بدهند.
خانواده هایی بودند که هم زن و هم شوهر در مناسبات فرقه بودند اما تعداد زیادی همچون رضا علی میرزایی هم بودند که همسران شان در مناسبات فرقه مجاهدین نبودند و در نتیجه روح طرف مقابل هم از این اتفاقات و از اقدام رجوی در وادار کردن همسران شان به طلاق خبردار نبود. در نتیجه این همسران برای سالهای بسیار طولانی هیچ خبری از همسر خود که در مناسبات فرقه مجاهدین گرفتار بودند، نداشتند و در عین حال زندگی شان دچار تلاطمی سنگین و دردآور شده بود.
در نتیجه این ظلم رجوی ها برخی مانند خانم میرزایی برای ۳۷ سال در انتظار نشستند و با آن که رجوی ها با ظلم خود عمر و جوانی آنها و آرزوهای شان را پر پر نمودند دست از تلاش نکشیدند و فرزندان شان را بزرگ کردند و دنبال این بودند که با همسر خود ملاقاتی داشته باشند. اما بودند همسرانی که به دلیل سال های بسیار طولانی بی خبری، فکر می کردند که همسرشان که در فرقه مجاهدین خلق بود و آنها از او بی خبر بودند یا مرده است یا آن که همسر و فرزندان خود را نمی خواهد، در نتیجه اقدام به ازدواج مجدد کردند. من چند تا از این خانواده ها را می شناسم. وقتی از فرقه مجاهدین جداشده و به کمپ تیف تحت نظارت آمریکایی ها رفتم چند تا از بچه هایی که قبل از گرفتار شدن در فرقه همسر و فرزند داشتند و عموماً هم اسیر جنگی بودند را دیدم که منتظر بودند تا با خانواده خود تماس بگیرند. بعد از چند ماه که آمریکایی ها برای مان امکان تماس تلفنی برقرار کردند و ما با خانواده های مان تماس گرفتیم همه خوشحال بودیم اما چند نفر بودند که برخلاف بقیه بعد از تماس غمگین تر از قبل شده بودند. آنها اسیران جنگی بودند که در زمان سربازی متاهل بوده و بعد از اینکه اسیر شدند و با توطئه صدام و رجوی گرفتار فرقه مجاهدین گردیدند ارتباط شان با همسران شان قطع شد و در نتیجه همسران آنها درخواست طلاق داده و اگر فرزندی داشتند او را نزد خانواده شوهر گذاشته و ازدواج کرده بودند یا آن فرزندان خود را هنگام ازدواج مجدد با خود برده بودند.
وقتی این افراد بعد از سال ها با هزار امید و آرزو سراغ همسر خود را در تماس تلفنی میگیرند متوجه میشوند که چه فاجعه ای برای شان اتفاق افتاده است.
آیا رجوی ها نباید جواب این هم ظلم و جنایتی که کردند بپردازند؟ با چه چیزی می توان درد آن مردان، وقتی که متوجه شدند همسرشان ازدواج کرده یا زنانی که بعد از ازدواج مجدد متوجه شدند که همسرشان زنده است و رجوی ها موجب این بدبختی شدند را التیام داد؟
آیا رجوی ها نباید جواب عمر و جوانی و آرزوهای برباد رفته همسرانی همچون خانم میرزایی، خانم طوسی بخش و خانم رضایی و امثال آنها که نزدیک به چهار دهه منتظر برگشت همسرشان مانده اند و بار سنگین بزرگ کردن فرزندان و خرج آنها را به تنهایی بر دوش کشیدند را بدهند؟
بر اساس کدام دین، کدام مرام و کدام قانون رجوی ها به خود حق دادند که زندگی این همسران بی خبر از همه جا را چنین سیاه و دردآلود نمایند؟
مریم رجوی که وقیحانه دم از حقوق زنان می زند با چه حقی، حق و حقوق این زنان و زندگی و جوانی آنها را از بین برد؟ آیا این جنایت علیه زنان نیست؟
اینها بخشی از جنایاتی است که رجوی ها در حق اعضای گرفتار و خانواده های شان کردند که کمتر بازگو شده و پنهان مانده است. شخصاً در مقابل صبر و استواری زنان بزگواری همچون خانم ها میرزایی، طوسی بخش و رضاعی سر تعظیم فرود می آوردم و از خدای بزرگ می خواهم تا آنچه که آرزو دارند را هرچه زودتر برآورده کند.
انتهای پیام