روایت رویدادهای تاریخ معاصر و بازنمایی حوادث مهم دهههای ملتهب پنجاه و شصت در سینمای ایران از اواسط دهه ٩٠تبدیل به جریانی قدرتمند شد. جریانی که با آثاری مانند «سیانور» به کارگردانی بهروز شعیبی، «امکان مینا» به کارگردانی کمال تبریزی و «ماجرای نیمروز» محمدحسین مهدویان ایجاد و در ادامه نیز با فیلمهایی چون «ماجرای نیمروز: «رد خون» به کارگردانی مهدویان، «لباس شخصی» امیرعباس ربیعی، «غریب» محمدحسین لطیفی و «مصلحت» ساخته حسین دارابی بسط و امتداد یافت. حالا «ضد» بهعنوان دومین ساخته سینمایی امیرعباس ربیعی نیز در این راستا عمل کرده و البته یکی از پرمایهترین آثار این جریان را حاصل آورده است که در کنار روایت داستان سیاسی خود یک عاشقانه گرم و پرخون را نیز در بستر تاریخ معاصر کشور به نمایش گذاشته است.
نفوذ
در جریان سینمایی که در ١٠ سال اخیر با تمرکز بر وقایع و موضوعات حساس تاریخی معاصر و بهویژه رویدادهای دهه ملتهب ۶٠شکل گرفته؛ «نفوذ» کلیدواژهای مهیب است که مبنا و دستمایه مشترکی برای روایتپردازی این قبیل فیلمها قرار گرفته است. کلیدواژهای که به شکلی جالب و جذاب نمونههای غایی آن را در هر دو فیلم امیرعباس ربیعی، کارگردان جوان سینمای ایران میتوان دید که هم در فیلم سینمایی «لباس شخصی» و هم در فیلم «ضد» تمرکزی ویژه بر این کلیدواژه داشته است. فیلمسازی که بهخاطر بازخوانی تاریخ سیاسی معاصر و تبحری که در تجزیهوتحلیل رویدادهای سیاسی معاصر دارد؛ با کشف ابعاد رازآلود «نفوذ» و واکاوی زوایای پیدا و پنهان آن در فیلمهایش دو فیلم از بهترین آثار این جریان را حاصل آورده است. در حقیقت بخش زیادی از ارزش و اهمیت کار ربیعی در دو فیلمی که ساخته، به بازشناسی و رمزگشایی از این کلیدواژه تاریخساز- و در عینحال تاریخسوز- بازمیگردد.
تابستان ۶٠
فیلم سینمایی «ضد» که این روزها بر پرده سینماهای سراسر کشور قرار دارد و در حدود یک میلیارد تومان نیز فروخته است که بهخاطر ژانر فیلم و وضعیت حال حاضر سینمای ایران که در سیطره کمدیهاست، فروشی قابلقبول و حتی بالاتر از سطح انتظارات به شمار میآید- روایتی از فضای ملتهب، حساس و پرتنش تابستان سال ۶٠- که با تظاهرات خیابانی مسلح و بمبگذاریها و ترورهای ریز و درشت سازمان مجاهدین و دیگر گروهکهای ضدانقلاب در سراسر کشور آغاز و در نهایت نیز با بمبگذاری فرقه تروریستی منافقین در دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت دکتر بهشتی و هفتاد و دو تن از یارانش به نقطه اوج رسید.
قهرمان یا ضدقهرمان؟!
اما از نظر سینمایی؛ در نگاهی کلی میتوان «ضد» را گامی روبهجلو در کارنامه سینمایی امیرعباس ربیعی عنوان کرد. فیلمی که از نظر فضای داستانپردازی و روایتگری تداوم تجربهای است که ربیعی چهار سال پیش در زمان ساخت نخستین اثر سینماییاش «لباس شخصی» از سرگذرانده و البته با گذر زمان و انباشت و افزونی دانستههای کارگردان به بلوغ و عمق بیشتری نیز رسیده است. درواقع «ضد» که دقیق و درست مانند «لباس شخصی» بنمایههای روایت خود را از دل التهابات تاریخ معاصر خاصه رویدادهای اواخر دهه ۵٠و اوایل دهه ۶٠استخراج کرده؛ پرداختی صریح به مقطع مهم و ملتهب اوایل انقلاب دارد و بخشی متمایز و چشمگیر از تاریخ معاصر را پیش چشم مخاطبان خود به روایت و تحلیل نشسته است. با این تفاوت که برخلاف «لباس شخصی» که تلاش داشت تصویری از کنشگری یک انقلابی پروتاگونیست ارائه دهد، در «ضد» یک ضدانقلاب آنتاگونیست در کانون روایت قرار گرفته و رویدادهای پیرامون او به تصویر کشیده شده است.
«ضد» بهعنوان فیلم
یکی از منتقدین سینمایی در توصیف ویژگیهای فنی و بصری «ضد» نوشته: دوربین سیال و تکاپوگر هاشم مرادی- که در «لباس شخصی» نیز مدیر فیلمبرداری بود- اینبار نیز کارکرد دراماتیک خود را ایفا کرده و در روایت جزئی و لحظهبهلحظه یکی از ملتهبترین وقایع تاریخ سیاسی معاصر ایران، پا پس نگذاشته است. بخش عمدهای از عناصر قوامبخش میزانسن مانند: طراحی صحنه، طراحی لباس، موقعیت و زوایای استقرار دوربین، کیفیت رنگ و نور، در خدمت بصریسازی روایت تاریخی فیلمساز قرار میگیرند و حس و حال مخاطب را به حال و هوای خاص سالهای آغازین دهه ۶٠پیوند میزنند. فیلمنامه حسین ترابنژاد و روایت مستندنگارانه او از تاریخ سیاسی معاصر، اگرچه از برخی نواقص و حفرهها رنج میبرد، اما در همراه ساختن تماشاگر با روند داستان، نسبتا موفق است.
با وجود این، یکی از ضعفها و کمبودهای آشکار فیلم، ضعف شخصیتپردازی- بهویژه کاراکترمحوری فیلم، سعید- است که بسیاری از پرسشهای ذهنی مخاطب را بیپاسخ میگذارد؛ ازجمله نحوه ورود سعید به فرقه تروریستی منافقین و پس از آن هم نحوه نفوذ او به حراست حزب جمهوری اسلامی است که زمینههای اجرای یکی از مهیبترین عملیاتهای تروریستی بعد از انقلاب را فراهم میآورد.
در پایان
«ضد» با هر متر و معیاری، فیلمی قابلقبول و قابل اعتناست. با این حال فیلم از آسیبهایی رنج میبرد که امیرعباس ربیعی به سهولت میتوانست از درگیری با آنها اجتناب کند. ازجمله اینکه این کارگردان- اگر مایل و مشتاق به ادامه فیلمسازی در فضای فیلمهای سیاسی-امنیتی باشد- باید سعی کند خود را از غلتیدن در دام کلیشههای فیلمهایی از این دست بازدارد. این قضیه زمانی مهمتر جلوه میکند که درنظر آوریم بلوغ تدریجی فیلمهای این ژانر، امکان ادامه مسیر ساخت فیلمهایی سیاسی-امنیتی را در سالهای آینده نیز بهوجود میآورد و در این میان ربیعی با اندکی خلاقیت و بداعت در زمینه فضاسازی و شیوه روایتگری میتواند از چهرههای شاخص آن سینما به شمار آید…
یادداشت از: محمد خلجی
انتهای پیام