«سرهنگ ثریا» گوشهای از رنج و امید خانوادههایی را به تصویر می کشد که چشمانتظار دیدن اعضای خانوادهشان هستند، بدون اینکه کوچکترین نقشی در غفلت عزیزانشان داشته باشند.
به گزارش فراق، تورج اردشیرینیا در یادداشتی به بهانه اکران عمومی فیلم «سرهنگ ثریا» نوشته است: «لیلی عاج» که چهره هنر تئاتر انقلاب در حوزه تئاتر است در «سرهنگ ثریا» («ثریا عبداللهی» مادر است که در مقابل اشرف مسائل خانواده ها را رفع و رجوع می کند و مواظب همه است، عراقی ها به او «عقید ثریا» میگفتند) جوی پادگانی دهشتناک را به تصویر می کشد که داشتن زندگی عادی و طبیعی را به چالش کشیده و فرزندان از وحشتِ برچسب خیانت و وادادگی، حتی نزدیکترین فرد یعنی مادران خودشان را طرد، و در برابر آزادی خودشان نیز مقاومت می کنند. مادرانی دلتنگ که تنها خواستهشان این است که اجازه دهند تا فرزندانشان را ببینند. موقعیت هولناک و پیچیده انسانی و تاریخی، و رویارویی احساس و عاطفه و مهر ساده مادری با ایدئولوژی پیچیده و ترس از طردشدن در جوی سنگین و وضعیتی نفسگیر و دامنهدار که آنقدر ادامه دارد تا یک طرف نابود و متلاشی شود، بدون این که مادران و فرزندان چشم در چشم هم بشوند.
فیلم کلیشهشکنی از مادر ایرانی می کند و مادر کنشمند یکی از اعضای فرقه رجوی را در میانهی این آوردگاه، با حفظ وقار مادری اش به نمایش می گذارد که رهبری یک گروه را بر عهده دارد و توصیفی زنانه و قهرمانانه از مواجهه با آنان دارد. اگر چه کارگردان علیرغم تمامی تلاش های مثالزدنی اش که خبر از ظهور یک بانوی فیلمساز با استعداد، آن هم در عرصه به ظاهر مردانه جنگ می دهد، تا به انتها مجذوب همین ایده شده است و از قصهگویی و اوج و فرودهای روایی و دراماتیک برای یک فیلمنامه دوساعته که کم داشت ها و همینطور اضافاتی دارد، دور مانده است.
سرهنگ ثریا رویکردِ مادرانه و تلاش مجدانه یک مادرِ لیدر و فرمانده به نام ثریا برای یافتنِ فرزندش که عضو این سازمان می باشد؛ و خانوادههایی دردمند و چشمانتظار اما امیدوار از قومیت های مختلف ایرانی (عرب و ترک و گیلک و…) با نام کمپ آزادی که می خواهند با تلاش ها و زمین خوردن های پی در پی، فرزندانشان را از آن اردوگاه جهنمی خارج کنند و نجات دهند، اما نمی توانند؛ و این تکرار و زجرِ مدام، پایانی ندارد و فرزندانی که از پشت سیم خاردارها و میله ها حتی مادرانشان را سنگباران و طرد می کنند و نمی توانند آنها و دیگران – غیر از خودشان و نظراتشان – را بپذیرند. ایدئولوژیای که خانواده و مادر را نیز هدف قرار می دهد.
زن بودن کارگردانِ فیلم و توصیفی زنانه از رویارویی با سوژه منافقین و کار در یک فضای خشن و نمایش دیگرگونه و غیرکلیشه ای از پرسونای مادر ایرانی به چشم می آید. کارگردان با آه و فغانِ ثریا، بدون قصهگویی و پرداخت گره های دراماتیک و تعلیق و دراماتیزه کردنِ روایت، می خواهد نسبت به این ایده خاص، آگاهی و احساس همدردی ایجاد کند و چنین رسالتی را ابلاغ کند؛ بدون آن که دوربین وارد کمپ شود (بجز سکانس نهایی) و جهانبینی این ایدئولوژی را دست کم برای مخاطبانی که اطلاعاتی درباره مناسک آنان ندارند پررنگ نماید.
انتهای پیام