فرقه رجوی بی شک یکی از مرموزترین فرقه های تاریخ معاصر به شمار می رود که از زمان پیدایش تا به امروز حواشی زیادی پیرامون آن شکل گرفته است. خطرناکترین ویژگی مسعود رجوی به عنوان رهبر فرقه مجاهدین خلق، ذهنیت جامعه ستیز او می باشد که به طور بی ملاحظه ای نسبت به هر کسی به غیر از خودش بی تفاوت است.
او با اعمال فریبنده در کنترل اعضاء و سیستم های سازمانی با ترفند های ماهرانه همچون انقلاب مریم عمل نموده و به این روش موفق بر حذف سیستماتیک مخالفان درون گروهی خود شده است. رجوی با نادیده گرفتن دیگران با زور، اجبار، حیله گری، ایجاد فضای رعب و وحشت و حذف فیزیکی در لوای انقلاب ایدئولوژیکی سال ۱۳۷۱، ترس در میان اعضاء را نیروی محرکه خود در رسیدن به اهداف کثیف خویش قرار داده است.
اوج گرفتن ناگهانی مریم قجر عضدانلو در فرقه مجاهدین و ازدواج غیر منتظره او با مسعود رجوی که حتی اعضای سازمان را در بهت و حیرت فرو برد و بر خلاف اظهارات واهی رهبر فاسد فرقه که همراه با تمجید و تعریف از مریم بود، این واقعه غیر اخلاقی را یک دستاورد شگرف ایدئولوژیکی و ایثار و از خود گذشتگی از جانب مریم معرفی نمود. هضم این حادثه برای سنن و فرهنگ کشورمان و همچنین اعضای این فرقه بسیار عجیب و سنگین بود. زیرا رجوی در اقدامی زشت و ازدواج با زنی شوهر دار که مجبور به طلاق شد در وهله اول به مقام زن توهین نمود و مهدی ابریشمچی و تمامی سطوح تشکیلاتی اش را به تمسخر گرفت.
پس از گذشت ۸ سال از وصلت مشمئزه کننده آنها در روز ۷ شهریور۱۳۷۲ به نا گاه اعلام شد شورای ملی طی اجلاسی در بغداد مریم رجوی را به عنوان رئیس جمهور برگزیده است و از این رو رجوی روز ۳۰ مهر را پرواز سیمرغ رهایی اعلام کرد. سیمرغی که نه پر داشت و نه توان پرواز! چرا که مریم قجر عضدانلو بر اساس اعتقادات مسموم رجوی که بر این باور بود زنها سریعتر در معرض القائات ذهنی قرار می گیرند، قربانی خواسته های او شد تا به عنوان مترسکی حلقه به گوش در مزرعه رجوی که علفی جز علف هرز در آن نمی روید برای ترساندن پرندگان اسیر (اعضای گرفتار) به کار گرفته شود.
یادداشت از: صمد اسکندری
انتهای پیام