• امروز : شنبه - ۳ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 23 November - 2024
مروری بر وسعت معنای نفاق در قرآن کریم

نفاق وسیله‌اى است براى فریب وجدان

  • کد خبر : 42463
  • 22 اکتبر 2023 - 10:02

نفاق معنى وسیعى دارد که هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن، گفتار و عمل را شامل مى ‏شود هر چند در افراد مؤمن باشد که ما از آن به عنوان «رگه‏ هاى نفاق» نام مى‏ بریم.

به گزارش فراق، بدون شک نفاق و منافق، مخصوص عصر پیامبر (ص) نبوده است و در هر جامعه‌اى این برنامه و گروه وجود دارند، منتها باید بر اساس معیارهاى حساب شده‌اى که قرآن براى آنها بدست مى‌دهد شناسایى شوند، تا نتوانند زیان و یا خطرى ایجاد کنند.

اسلام در یک مقطع خاص تاریخى خود با گروهى رو برو شد که نه اخلاص و شهامت براى ایمان آوردن داشتند و نه قدرت و جرأت بر مخالفت صریح، این گروه که قرآن از آنها به عنوان «منافقین» «منافق از ماده نفق به معنى کانالها و نقب‏هائى است که زیر زمین مى ‏زنند تا براى استتار یا فرار از آن استفاده کنند.» یاد مى‏ کند و ما در فارسى از آن تعبیر به «دورو» یا «دو چهره» مى‏کنیم، در صفوف مسلمانان واقعى نفوذ کرده بودند، و از آنجا که ظاهر اسلامى داشتند، غالبا شناخت آنها مشکل بود ولى قرآن نشانه‏ هاى دقیق و زنده‏اى براى آنها بیان مى‏ کند که خط باطنى آنها را مشخص مى‏سازد و الگوئى در این زمینه به دست مسلمانان براى همه قرون و اعصار مى ‏دهد. نخست تفسیرى از خود نفاق دارد مى ‏گوید: «بعضى از مردم هستند که مى گویند به خدا و روز قیامت ایمان آورده‏ایم در حالى که ایمان ندارند» (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَ بِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِینَ). بقره/۸

آنها این عمل را یک نوع زرنگى و به اصطلاح تاکتیک جالب، حساب مى‏کنند: «آنها با این عمل مى ‏خواهند خدا و مؤمنان را بفریبند» (یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا). «در حالى که تنها خودشان را فریب مى ‏دهند، امّا نمى ‏فهمند» (وَ ما یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ). بقره/۹

سپس قرآن به این واقعیت اشاره مى‏کند که نفاق در واقع یک نوع بیمارى است مى ‏گوید: «در دلهاى آنها بیمارى خاصى است» (فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ). امّا از آنجا که در نظام آفرینش، هر کس در مسیرى قرار گرفت و وسائل آن را فراهم ساخت در همان مسیر، رو به جلو مى‏ رود قرآن اضافه مى‏کند: «خداوند هم بر بیمارى آنها مى‏ افزاید» (فَزادَهُمُ اللَّهُ مَرَضاً). بقره/۱۰

و از آنجا که سرمایه اصلى منافقان دروغ است، تا بتوانند تناقض ها را که در زندگیشان دیده مى‏شود با آن توجیه کنند، در پایان آیه مى ‏فرماید: «براى آنها عذاب الیمى است بخاطر دروغهائى که مى‏ گفتند» (وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ بِما کانُوا یَکْذِبُونَ).

سپس به ویژگی هاى آنها اشاره مى‏کند که نخستین آنها داعیه اصلاح طلبى است در حالى که مفسد واقعى همانها هستند: «هنگامى که به آنها گفته شود در روى زمین فساد نکنید مى‏ گویند: ما فقط اصلاح‏ کننده‏ایم»! (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ). ما برنامه ‏اى جز اصلاح در تمام زندگى خود نداشته‏ایم و نداریم! بقره/۱۱

۱ قرآن اضافه مى‏کند: «بدانید اینها همان مفسدانند و برنامه‏اى جز فساد ندارند ولى خودشان هم نمى ‏فهمند»! (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَ لکِنْ لا یَشْعُرُونَ). بلکه اصرار و پافشارى آنها در راه نفاق و خو گرفتن با این برنامه‏ هاى زشت و ننگین سبب شده که تدریجا گمان کنند این برنامه ‏ها مفید و سازنده و اصلاح طلبانه است. بقره/۱۲

۲ نشانه دیگر اینکه: آنها خود را عاقل و هوشیار و مؤمنان را سفیه و ساده‏ لوح و خوش باور مى‏ پندارند، آن چنانکه قرآن مى‏ گوید: «هنگامى که به آنها گفته مى‏شود ایمان بیاورید آنگونه که توده‏ هاى مردم ایمان آورده‏اند، مى‏ گویند: آیا ما همچون این سفیهان ایمان بیاوریم»؟! (وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَما آمَنَ النَّاسُ قالُوا أَ نُؤْمِنُ کَما آمَنَ السُّفَهاءُ). و به این ترتیب افراد پاکدل و حق طلب و حقیقت جو را که با مشاهده آثار حقانیت در دعوت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و محتواى تعلیمات او، سر تعظیم فرو آورده ‏اند به سفاهت متهم مى‏کنند لذا قرآن در پاسخ آنها مى‏ گوید: «بدانید سفیهان واقعى اینها هستند امّا نمى دانند» (أَلا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهاءُ وَ لکِنْ لا یَعْلَمُونَ). بقره/۱۳

آیا این سفاهت نیست که انسان خط زندگى خود را مشخص نکند و در میان هر گروهى به رنگ آن گروه درآید، استعداد و نیروى خود را در طریق شیطنت و توطئه و تخریب به کار گیرد، و در عین حال خود را عاقل بشمرد؟!

۳ سومین نشانه آنها آن است که هر روز به رنگى در مى‏آیند و در میان هر جمعیتى با آنها هم صدا مى‏شوند، آنچنانکه قرآن مى‏گوید: «هنگامى که افراد با ایمان را ملاقات کنند مى‏ گویند ایمان آوردیم» (وَ إِذا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قالُوا آمَنَّا). بقره/۱۴

ما از شما هستیم و پیرو یک مکتبیم، از جان و دل اسلام را پذیرا گشتیم و با شما هیچ فرقى نداریم! «امّا هنگامى که با دوستان شیطان صفت خود به خلوتگاه مى‏ روند مى‏گویند ما با شمائیم»! (وَ إِذا خَلَوْا إِلى‏ شَیاطِینِهِمْ قالُوا إِنَّا مَعَکُمْ). «و اگر مى‏ بینید ما در برابر مؤمنان اظهار ایمان مى ‏کنیم ما مسخره‏شان مى کنیم»! (إِنَّما نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُنَ).

سپس قرآن با یک لحن کوبنده و قاطع مى‏ گوید: «خدا آنها را مسخره مى‏ کند» (اللَّهُ یَسْتَهْزِئُ بِهِمْ). «و خدا آنها را در طغیانشان نگه مى‏ دارد تا به کلى سرگردان شوند» (وَ یَمُدُّهُمْ فِی طُغْیانِهِمْ یَعْمَهُونَ). بقره/۱۵

این آیه، سرنوشت نهائى آنها را که سرنوشتى است بسیار غم انگیز و شوم و تاریک چنین بیان مى‏کند: «آنها کسانى هستند که در تجارتخانه این جهان، هدایت را با گمراهى معاوضه کرده ‏اند» (أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلالَهَ بِالْهُدى‏). و به همین دلیل «تجارت آنها سودى نداشته» بلکه سرمایه را نیز از کف داده‏اند (فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ). «و هرگز روى هدایت را ندیده ‏اند» (وَ ما کانُوا مُهْتَدِینَ). بقره/۱۶

خلاصه دوگانگى شخصیت و تضاد برون و درون که صفت بارز منافقان است پدیده ‏هاى گوناگونى در عمل و گفتار و رفتار فردى و اجتماعى آنها دارد که به خوبى مى ‏توان آن را شناخت.

وسعت معنى نفاق

گرچه نفاق به مفهوم خاصش، صفت افراد بى ‏ایمانى است که ظاهرا در صف مسلمانانند، امّا باطنا دل در گرو کفر دارند، ولى نفاق معنى وسیعى دارد که هر گونه دوگانگى ظاهر و باطن، گفتار و عمل را شامل مى‏شود هر چند در افراد مؤمن باشد که ما از آن به عنوان «رگه‏ هاى نفاق» نام مى‏بریم مثلا در حدیثى مى‏خوانیم: سه صفت است که در هر کس باشد منافق است هر چند روزه بگیرد و نماز بخواند و خود را مسلمان بداند: کسى که در امانت خیانت مى‏کند، و کسى که به هنگام سخن گفتن دروغ مى‏گوید، و کسى که وعده مى‏دهد و خلف وعده مى‏کند». مسلما این گونه افراد رگه‏ هائى از نفاق در وجود آنها هست، مخصوصا در باره ریاکاران از امام صادق علیه السّلام مى‏ خوانیم که فرمود: «ریا و ظاهر سازى، درخت (شوم و تلخى) است که میوه‏اى جز شرک خفى ندارد و اصل و ریشه آن نفاق است».

فریب دادن وجدان

آیه فوق، اشاره روشنى به مسأله فریب وجدان دارد و اینکه بسیار مى‏شود که انسان منحرف و آلوده، براى رهائى از سرزنش و مجازات وجدان، کم کم براى خود این باور را به وجود مى ‏آورد که این عمل من نه تنها زشت و انحرافى نیست بلکه اصلاح است و مبارزه با فساد (إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ). تا با فریب وجدان آسوده خاطر به اعمال خلاف خود ادامه دهد.

مى گویند: یکى از سران آمریکا در پاسخ این که چرا دستور داده است دو شهر بزرگ ژاپن (هیروشیما، و ناکازاکى) را بمباران اتمى کنند و حدود ۲۰۰ هزار نفر کودک و پیر و جوان را نابود یا ناقص سازند؟ گفته بود: «ما به خاطر صلح این دستور را داده ایم، که اگر این کار را نمى کردیم جنگ طولانى تر مى شد و مى بایست بیش از این مى کشتیم.»

آرى، منافقان عصر ما نیز براى فریب مردم یا فریب وجدان خود از این گفته ها و از آن کارها، بسیار دارند، در حالى که در برابر ادامه جنگ یا بمباران اتمى شهرهاى بى دفاع، راه سوم روشنى نیز وجود داشت و آن این که: دست از تجاوزگرى بردارند و ملت ها را با سرمایه هاى کشورشان آزاد بگذارند.

بنابراین، نفاق در حقیقت وسیله اى است براى فریب وجدان، و چه دردناک است که انسان، این واعظ درونى، این پلیس همیشه بیدار و این نماینده الهى را در درون خود، خفه کند، و یا آن چنان پرده بر روى آن بیفکند که صدایش به گوش نرسد.

منبع: برگزیده تفسیر نمونه / آیت الله ناصر مکارم شیرازی

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=42463