فرقۀ رجوی هر ترفندی هم که به کار بگیرد نمی تواند جلوی خروج افراد و ریزش نیرویی را آن هم با این حجم که اکنون دیگر به سطح فرماندهان و حتی زنان عضو شورای مرکزی سازمان رسیده است، بگیرد.
به گزارش فراق، عیسی آزاده، نجات یافته قدیمی از فرقه رجوی در یادداشتی با اشاره به موج صعودی ریزش نیرو در آلبانی نوشت: مسعود رجوی با انواع و اقسام تهدید و ارعاب و ایجاد دهها زندان تلاش داشت که جداشدن از فرقه را به صفر برساند اما موفق نشد. او حتی به سازمان امنیت مخوف صدام حسین هم متوسل شد و تعداد زیادی از جدا شدگان را روانه شکنجه گاه زندان بدنام ابوغریب کرد اما باز هم فایده نکرد و ریزش نیرو به جای سیر نزولی سیر صعودی به خود گرفت.
دلایل ریزش نیرویی در فرقه رجوی:
اول: ساختار فرقه ای تشکیلات رجوی
دوم: اصرار بر خشونت و جنگ مسلحانه
اول: ساختار فرقه ای تشکیلات رجوی
با محکم شدن پایه های قدرت رجوی در سازمان مجاهدین این سازمان شکل و محتوایش دچار یک دگردیسی گسترده ای شد و عملا رهبر در جای خدا نشانده شد و نیروها به عنوان مریدان بی چون و چرا خوانده شدند و آشکارا در تشکیلات اعلام شد که: چشم و دهان بسته و فقط گوش باز! (آن هم فقط به حرفهای رهبری و دستگاه تبلیغاتی فرقه اش).
اندیشه فرقه گرایانه تمام تار و پود سازمان را در بر گرفت و فکر و اندیشه و روح و جسم نیروها در انحصار رهبر قرار گرفت و هرگونه اختیاری از افراد سلب شد حتی فکر کردن افراد هم با مغزشویی مستمر و روزانه تحت سیطره و کنترل تشکیلات فرقه قرار گرفت. و فکر کردن جز به رهبر فرقه ممنوع شد و انتقاد و اشکال گرفتن از رهبری به عنوان یک گناه کبیره در تشکیلات میخش کوبیده شد.
هر نیرو به طور ۲۴ ساعت حداقل توسط سه نفر از خودش بالاتر تحت کنترل مستمر قرار گرفت و نیروهای هم سطح هم باید مستمرا دیدبان فرقه برای یکدیگر می شدند و از دوستان و رفقایشان مستمر گزارش کتبی و یا شفاهی می دادند. دوستی و رفاقت به معنی عام آن در فرقه از بین رفت و ساختار تشکیلاتی شرایط را طوری تغییر داد که هیچکدام از افراد به هم اعتماد نداشتند و به نوعی از هم ترس داشتند. در مواردی هم که افراد خارج از چشم مسئولین با هم گرم می گرفتند و یا خصوصی با هم صحبت می کردند به شدت تحت برخورد قرا گرفتند.
بخش عمده به اصطلاح افشاگری های فرقه بر علیه جداشدگان گزارشهایی است که به زور و اجبار از افراد گرفتهاند و در مواردی هم افراد آن قدر تحت فشار قرار داده می شدند که به دروغ یک سری چیزی ها را علیه خودشان مطرح می کنند تا تشکیلات دست از سر آنها بر دارد.
سیستم فرقه در کنار مغزشویی افراد ارتباطات نیروها را به طور مطلق با دنیای بیرون قطع کرد و همه را به یک مسیر کانالیزه نمود که آن هم رهبری فرقه بوده است.
در کنار مغزشویی مستمر و قطع ارتباطات بیگاری و کارهای پوشالی بود که بصورت سیستماتیک برنامه ریزی می شد به طوریکه افراد در ۲۴ ساعت روز حتی یک ساعت وقت خالی و فراغت نداشته باشند تا مجالی برای فکر کردن پیدا نکنند.
با این سیستم هولناک که باورش برای افراد خارج از فرقه خیلی سخت است تمام افکار و اندیشه های نهفته در دورن افراد تبدیل به یک کمپلس و عقده و فشار می شد که با کوچکترین جرقه یا تلنگری که به افراد از طریق دسترسی به اطلاعات یا خانواده هایشان وارد می شد افراد مانند فنر فشرده شده باز می شدند و یک انرژی و پتانسیل زیادی آزاد می شد که افراد در تشکیلات عصیان می کردند و در این نقطه بود که فرقه و یا مسئولین تشکیلاتی فرد توان برگرداندن فرد را به حالت نرمال نداشتند. البته در عراق با تهدید و فشار روانی و روحی تا حدودی غلیان نیروهای ناراضی را موقتا خاموش می کردند اما در آلبانی در این زمینه ناکام شده اند و با متوسل شدن به حربه های کثیفی مانند قطع کمک مالی وایزولاسیون نیرویی و یا با تهدید و تطمیع با نیروهای عصیانگر که می خواهند جدا شوند برخورد می کنند.
لذا فرقه برای مقابه با پدیده ریزش نیرویی از روش چماق و حلوا استفاده می کند. چماقش این است که افراد را در خارج از مناسبات و تشکیلات ایزوله می کند و تلاش می کند که به لحاظ سیاسی او را ترور کند و با انواع و اقسام برچسب ها و پرونده سازی و شیطان سازی این چماق را بر سر نیروهای باقیمانده نگه دارند.
سیاست حلوا هم این است که با وعده و وعید ودادن مبلغی بخور و نمیر افراد را کماکان در چنبره تشکیلات قرار می دهد و سایه شوم اش را مرئی و نامرئی بر سر جدا شدگان نگه می دارد.
به جرات می توان گفت که مخوف ترین تشکیلات در حال حاضر تشکیلات فرقه رجوی است هیچ تشکیلات و جریانی پیچیده تر و خطرناک تر از این فرقه در جهان وجود ندارد.
دوم: اصرار و بر خشونت و جنگ مسلحانه
فرقه رجوی که استراتژی اش مبتنی بر جنگ مسلحانه است لاجرم خمیر مایه تمام اصول و تاکتیک هایش خشونت و نابودی است. در دهه هشتاد میلادی اکثر گروههای چپ ایرانی که در نوار مرزی ایران و عراق در کردستان بودند نیروهایشان همواره دستخوش کشت و کشتار های درون گروهی و تصفیه فیزیکی بودند و رهبران و مسئولانشان خیلی راحت با یک برچسب نفوذی فردی را اعدام صحرایی می کردند.
رجوی بارها مطرح می کرد که علیرغم حق قانونی مان من اجازه ندادم کسی در سازمان اعدام شود. که البته این یک بلوف بود و برای اینکه خودش را در اذهان نیروها از همۀ رهبران سایر گروهها بالاتر جلوه دهد این بلوف ها را می زد. به باور همه نیروهایی که از این فرقه جدا شده اند اعدام کردن از زندگی با اعمال شاقه در درون فرقه خیلی راحت تر بود.
بر خلاف ادعای رجوی که در فرقه اش اعدام نیست کشته شدن آن تعداد از افراد که در زندان سال ۷۳ در قرارگاه اشرف در عراق زیر شکنجه جان دادند اسمش چیست؟
وقتی دادگاه چند هزار نفره بر گزار می کردید و باید صدها نفر روی یک نفر تف کنند و سیلی بربناگوش آن بینوایی که درخواست جدا شدن کرده است بزنند اسمش چیست؟ دهها مورد خودکشی در درون فرقه اعم از زن و مرد و پیر و جوان که جانشان به لبشان رسیده بود اسمش چیست؟ دستور کشتن جدا شدگان و ترور سیاسی آنها و تعقیب و مراقبت مستمر جدا شده ها و ضرب و شتم های وحشتناک توسط گزمه های فرقه حتی در همین اروپا اسمش چیست؟ حتی شما به یک پدر و مادر پیر یعنی مصطفی محمدی و همسرش هم که برای ملاقات دخترشان در آلبانی هستند رحم نکردید و اول اقدام به ترور سیاسی وی کردید و وقتی زورتان نرسید دهها قلاده از رباتهایتان را به خیابانهای تیرانا گسیل کردید تا این پدر و مادر را ترور فیزیکی و یا در اذهان بد نام جلو دهند اما از ترس پلیس و قانون ترور را متوقف کردید و فهمیدید که اینجا قلعه اشرف و عراق صدام حسین نیست. بفرمایید این کارها اسمش چیست؟
نتیجه گیری:
فشارهای سیستماتیک و فوق طاقت انسان در تشکیلات برای برده سازی فکری در فرقه نیروها را به مرز جنون می رساند که یک دفعه مانند چله از کمان خارج می شوند و با قبول همه نوع خطرات از فرقه جدا می شوند.
اعمال خشونت طلبانۀ فرقه باعث یک تنش و اصطکاک مستمر بین نیروها شده است. در تشکیلات هیج کس به نفر کنار دستی اش که سالیان یک جا می خورند می خوابند اعتماد ندارد. این درگیریهای مستمر و نا امنی افراد را به سمت درگیری فیزیکی با هم و با فرماندهانشان سوق می دهد. کمتر روزی است که در تشکیلات درگیری و بزن بزن وجود نداشته باشد. افراد در سطح و مدار بالای تشکیلاتی که جدا شده اند خوب می دانند من چه می گویم. در بولتن تشکیلات نیرویی درگیری های فیزیکی قید می شد.
بنابر این، فرقۀ رجوی با دو چالش تشکیلات و مناسبات فرقه گرایانه و خشونت و جنگ مسلحانه تا آخرین روز حیاتش دستخوش جدایی نیروها می باشد و فرقه هر ترفندی هم که به کار بگیرد نمی تواند جلوی خروج افراد و ریزش نیرویی را آن هم با این حجم که اکنون دیگر به سطح فرماندهان و حتی زنان عضو شورای مرکزی سازمان رسیده است، بگیرد.
انتهای پیام