اعضای فرقه رجوی با بنبستی همهجانبه و مساله اخراج از آلبانی روبهرو هستند و این بدون آنکه میزبان بعدی آنها مشخص شده باشد مهمترین چالش پیشرویشان محسوب میشود.
در ماههای گذشته همزمان با افزایش فشارهای دولت آلبانی بر فرقه تروریستی رجوی، مکررا خبر مرگهای مشکوک و خودکشیهای سریالی اعضای ارشد این فرقه به گوشمان میرسد. دیروز هم خبر رسید که «منیر دژ» از اعضای شورای مرکزی فرقه خودکشی کرده است. او از اعضای دیرین این سازمان بود. دژ در عملیاتی که رجوی ها فروغ جاویدان میخواندند هم حضور داشته و از نزدیک شاهد شکست این فرقه در این عملیات بوده است. گفته شده که او خودکشی کرده است اما تعداد بالای خبرهای مشابهی که در ماههای گذشته از کمپ تیرانا رسیده و همچنین وجود شایعاتی مبنیبر بالا گرفتن اختلافات دژ با سازمان، باعث میشود تا سناریویی که به نظر ساختگی میرسد به سادگی قابل باور نباشد. برخی بر این باورند که این عضو فرقه رجوی به علت مسالهدار شدنش توسط مقامات ارشد سازمان به قتل رسیده یا مجبور به خودکشی شده است. نظریهای که درباره سایر مرگهای مشکوک اعضای ارشد این سازمان هم در ماههای اخیر وجود دارد. پیش از این بسیاری از اعضای سازمان به طرز مشکوکی کشته شده بودند. این افراد براساس اطلاعاتی که خود رجوی های منتشر کرده، همگی از قدیمیترین اعضای سازمان بودهاند و در طول چندین دهه فعالیتشان در سازمان نقشهای مهمی داشتهاند و از افراد ردهبالای فرقه رجوی به شمار میرفتند. بهطور مثال طالقانی از همان سالهای اول تشکیل آنچه که رجویها ارتش آزادیبخش ملی میخوانند در میان نیروهای مسلح سازمان حضور داشته و برای مدتی سمت جانشینی فرمانده کل این ارتش را عهدهدار بوده است. طالقانی همچنین از سال ۷۲ عضو شورای مرکزی سازمان بود. علاوهبر این او در سه عملیات نظامی اصلی فرقه در سالهای پایانی جنگ یعنی آفتاب، چلچراغ و فروغ جاویدان فرماندهی تیپ زنان ارتش رجوی را برعهده داشت است. عبدالوهاب فرجی نیز که به قصاب رجوی معروف بوده و از موثرترین افراد در جریان فرآیندهای همکاری فرقه با صدام بوده است، بنا بر ادعای سازمان در جریان حمله پلیس آلبانی به کمپ این فرقه در خرداد ماه کشته شد. اما برخی شایعات حاکی از آن هستند که سازمان از این فرصت استفاده کرده و طالقانی را که دچار اختلافاتی با سران سازمان شده بود به قتل رسانده است تا بتواند مرگش را به گردن پلیس آلبانی انداخته و خود را از اتهام پاکسازی مبرا کند. به نظر میرسد این مرگهای مشکوک که اخیرا شدت یافتهاند بیارتباط با افزایش فشارهای بیرونی به سازمان و همچنین بالا گرفتن اختلافات درونی در رأس فرقه رجوی نباشد.
رجوی ها تا به این جای سال جاری ایام بسیار بدی را پشتسر گذشتهاند. گرچه از زمان اخراج از عراق روند افول روزافزون این گروه بیش از پیش شدت گرفته بود اما اتفاقاتی که در سال جاری برای این سازمان افتاد در طی این مدت بیسابقه بوده است و فصل جدیدی از مشکلات و معضلات را برای منافقین به همراه داشته است. در خرداد و تیر امسال پلیس آلبانی طی اقدامی بیسابقه دو مرتبه به کمپ اشرف ورود کرد و بخش عمدهای از تجهیزات کامپیوتری و سرورهای تیمهای سایبری این فرقه را ضبط کرد. همچنین اجلاس سالیانه این سازمان که هر سال بدون مشکل خاصی برگزار میشد، امسال با ممانعت اولیه از سوی دولت فرانسه روبهرو شد. گرچه نهایتا اجازه برگزاری این نشست بهصورت محدود در پاریس صادر شد اما مقاومت اولیه دولت فرانسه در نوع خود امر کمسابقهای به شمار میآمد. از طرف دیگر فشارهای دولت آلبانی به فرقه در حال افزایش است و نخستوزیر این کشور رسما اعلام کرده است که اگر رجوی ها میخواهند با جمهوری اسلامی مبارزه کنند باید از آلبانی بروند. مشخص نیست که این تهدید دولت آلبانی چقدر جدی است اما انتشار اخباری مبنیبر تکاپوی سازمان برای پیدا کردن مقر جدید خود نشان میدهد که فرقه رجوی که بعد از فرار از ایران بارها درد بیخانمانی را چشیدهاند، خطر تکرار این فاجعه را بهخوبی حس میکنند. مریم رجوی هم که برای شرکت در نشست پاریس مجبور شده بود مخفیانه از آلبانی خارج شود دیگر اجازه بازگشت به این کشور را ندارد. با این شرایط عملا دیگر آلبانی نمیتواند مقر مرکزی مناسبی برای فرقه رجوی باشد و از طرف دیگر تا به امروز هیچ کشوری حاضر نشده میزبانی این فرقه تروریستی که در کارنامه خود سابقه جنایتهای بیشماری علیه ملت ایران و حتی عراق را دارد بپذیرد. از طرف دیگر فرقه که همیشه با تکیه به توان مالی خود به جذب حمایت سیاستمداران غربی میپرداختند امروز علاوهبر مشکلات امنیتی و تشکیلاتی با مشکلات مالی جدیای دستوپنجه نرم میکنند. براساس برخی از گزارشها وخامت اوضاع مالی سازمان به حدی است که حتی بعضی از اعضای سازمان در اروپا برای تامین منابع سازمان نقش تکدیگری را به عهده گرفتهاند. برخی نیز که معتقدند حامد اسماعیلیون ارتباط نزدیکی با رجوی دارد پروژههای درآمدزایی او را که صدای اپوزیسیون را هم درآورده است بیارتباط با شرایط اسفبار مالی سازمان نمیدانند. در این شرایط اعضای سازمان با بنبستی همهجانبه و مساله اخراج از آلبانی روبهرو هستند و این بدون آنکه میزبان بعدی آنها مشخص شده باشد مهمترین چالش پیشرویشان محسوب میشود. از طرف دیگر شرایط مالی ضعیف سازمان آنها را نسبت به تامین حداقلی آینده خود مردد کرده و درنهایت پس از شکست پروژه آشوبهای ۱۴۰۱ در ایران اعضای سازمان بیش از همیشه توخالی بودن وعدههای فرماندهان خود مبنیبر نزدیک بودن سقوط جمهوری اسلامی را درک میکنند. طبیعی است در چنین شرایطی تلاش برای خروج یا به تعبیر بهتر فرار از سازمان افزایش یابد. البته با توجه به حساسیت بسیار بالای اعضای ارشد به از دست دادن همین نیروی انسانی محدود باقیمانده، فرار از سازمان اصلا کار سادهای نیست و عواقب جدیای برای اعضا در پی خواهد داشت. دور از انتظار نیست که حتی اگر خبری از اختلافات درون سازمانی نباشد، اعضای سازمان که سالها با سیانور مانوس بودهاند در اثر بحرانهای بهوجود آمده دچار پوچی شده و دست به خودکشیهای سریالی بزنند.
پایان رجوی
بهنظر میرسد شرایط نامطلوب سازمان باعث ایجاد اختلافات بین سران سازمان شده و مریم رجوی نیز برای حفظ تسلط خود بر سازمان مجبور شده است از گزینه حذف فیزیکی برخی مخالفان و منتقدان ردهبالای خود استفاده کند. رجوی ها بهخوبی میدانند که سازمانیافتگی فعلی آنها نیز مرهون تشکیلاتسازی سالهای اول انقلاب است و با پایان یافتن دوره فعالیت اعضای نسل اول سازمان اگر دچار بحران سازمانی شوند دیگر بههیچوجه فرصت احیای تشکیلات خود را نخواهند داشت و حتی کالبد کمجان این فرقه تروریستی نیز از بین خواهد رفت. پس طبیعی است که برای جلوگیری از چنین فاجعهای، رجوی ابایی از قربانی کردن دوستان سابق خود نیز نداشته باشد. روندی که با توجه به جایگاه متزلزل خود مریم رجوی بعید نیست که در آینده نهچندان دور دامن خود او را نیز بگیرد. زیرا چهره بسیار منفور رجویها در ذهن ایرانیان یک امتیاز منفی در میان سیاستمداران غربی محسوب شده و حتی بعید نیست که غربیها نیز از کنار رفتن رجوی حمایت کنند. تقریبا شبیه به اتفاقی که برای مسعود رجوی افتاد و از ریاست سازمان کنار زده شد. گرچه اخبار ضدونقیضی از زنده بودن یا نبودن مسعود رجوی منتشر شده، اما هرچه باشد عمر سیاسی او مدتهاست به پایان رسیده است. اتفاقی که با توجه به شرایط اسفبار سازمان هر آن ممکن است برای مریم رجوی نیز تکرار شود.
یادداشت از: علی فلاحی
انتهای پیام