خاطرات خانم سکینه عوض زاده مادر على هاجرى اسیر در لیبرتى
در زمستان سال ۸۲ بعد از پرس و جو کردن توسط یکی از بستگانم که ساکن عراق بود، از زنده بودن فرزندم علی مطمئن شده و با پسرم احمد راهی عراق شدیم برای رسیدن به فرزندم سختیهای زیادی متحمل شدم. برای رسیدن، دو شبانه روز در نی زارها و گل ولای و آب در مرز عراق بودیم تا به منزل اقوامم رسیدیم. بعد از توقف کوتاهی که در منزلشان داشتم، به همراه بستگانم راهی اسارتگاه رجوی شدیم. ولی از آنجایی که میترسیدم خطری متوجه پسرم شود، مانع آمدنش شدم و خدا را شکر میکنم که نگذاشتم همراهم شود وگرنه الان باید دنبال دو تا از پسرانم میبودم! بعد از استراحت، ما راهی شدیم و دقیقا ساعت ۳ظهر ما درب اسارتگاه رجوی بودیم. بعد از ۳ساعت بازجویی و سین جیم که از چه طریق و با چه کسی به اینجا آمده ای ……من به تمام سؤالاتشان یک به یک پاسخ دادم. بعد از اینکه مطمین شدند من به کمک اقوامم آمده ام، گفتند بشین تا پسرت را صدا کنیم!
لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=4108
- ارسال توسط : feraghnews.ir