کارنامه خونین فرقه تروریستی رجوی پر از خیانت به ملت بزرگ ایران است. رجوی در عملیات مرصاد که آن ها فروغ جاویدان نام نهاده بودند، به جای فنون نظامی، از تکنیکهای روانی بهره میگرفت! به سربازان خود گفته بود که از راهبرد خشونت حداکثری استفاده کنند که به خودی خود موانع از سر راه آنها برداشته شود، از این روی، آنان در راه اسیر نمیگرفتند و تنها نیروهای ایرانی را میکشتند و مزارع کشاورزان را به آتش میکشیدند! در نتیجه این راهبرد با تمام توقعی که از آن میرفت، با شکست مواجه شد.
ابراهیم خدابنده، مدیر عامل انجمن نجات در این باره معتقد است:
«بعضیها فکر میکنند که این یک خودکشی بود یا صدام میخواست از دست اینها راحت بشود، در حالی که این یک عملیات حسابشده و برنامهریزی شده بود. حتی مهدی برائی معروف به احمد واقف، یک کلاس استراتژیک گذاشته بود، یک تاکتیک به نام بلیککلیک به آلمانی یعنی یک جنگ چشم به هم زدن که با این تاکتیک آلمان شش روزه فرانسه را گرفت. آلمان از یکسری تانکهای سبک استفاده کرد که با سرعت میروند و تا توپخانه عظیم فرانسه بخواهد به خودش بجنبد، تانکهای آلمانی پشت توپخانه فرانسه بودند. از آنجا هم راه انداختند به پاریس رفتند. برائی هم در آن جلسات توضیح میداد که این تاکتیک باید استفاده شود. یکی دیگر از نکات این تاکتیک این است که نیروها سریع به میان مردم میروند. در این تاکتیک نیروهای طرف مقابل، دیگر نمیتوانند دشمن را بمباران کنند، چراکه مردم خودشان هم کشته میشوند. در عکسهای فرقه در فروغ جاویدان هم به وضوح مشخص است که اینها حتی از جادهای حرکت میکردند که ماشینهای مردم بود که مثلاً بگویند مردم هم به ما پیوستهاند. خب مردم هم که چارهای نداشتند، از کجا باید میرفتند؟ بعد هم مثل داعش، ایجاد رعب و وحشت میکردند. سازمان به نیروها اعلام کرده بود که اسیر نمیگیریم، به همین دلیل تمام اسیرها را تیرباران میکردند و میکشتند. حتی مجروحان را از بیمارستان اسلامآباد بیرون آورده بودند و تیرباران کرده بودند! مزرعهها را هم آتش میزدند و حیوانات را میکشتند تا جوی ایجاد کنند که همه بترسند. در این شرایط دیگر توپ و تانک و اینها کارایی ندارد. حالا اینها قرار بود، مرحله به مرحله بیایند و مرحله بعد کرمانشاه بود و مردم را بگیرند و زیر سلطه بیاورند و همینطور تا تهران پیش بروند؛ همین طرحی که داعش داشت و تا ۲۰ کیلومتری فرودگاه بغداد هم آمد. نیروهای رجوی در دهنه چهارزبر گیر کردند، در حالی که ایران نیروی زیادی هم آنجا نداشت، ولی، چون روی بلندی هلیبرن شدند، مسلط به منطقه بودند تا جایی که مثلاً در دشت حسنآباد، بسیاری از فرماندههای سازمان را با تکتیرانداز زدند، یعنی توپ و تانک و بمبافکن فایده نداشت. جمعیتی روی جاده بود که نیروهای رجوی از مردم عادی تشخیص داده نمیشدند، اما تکتیرانداز تشخیص میداد که یکی از آنها از فرماندهان فرقه است یا ماشینهای آنها را میزدند که باعث شد سازمان دستور عقبنشینی بدهد. نیروهیا رجوی برگشتند تا در بلندیهای سیاخور تجدید قوا کنند که دوباره در آنجا هم به کمین خوردند، چون صیادشیرازی در بلندیهای آنجا هم، نیرو هلیبرن کرده بود…»
انتهای پیام / فراق