• امروز : جمعه - ۱۱ آبان - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 1 November - 2024
«خشونت عریان»، واپسین پرده از طرح براندازی فسیل‌ها

نسل جوان بازخوانی عملکرد «رجوی» را از دست ندهد / دست به تیغ‌ها

  • کد خبر : 37206
  • 26 دسامبر 2022 - 12:47

فرقه موسوم به مجاهدین خلق در اقدامات براندازانه خویش در وهله نخست تلاش می‌کند بدنه اجتماعی را با خود همراه بنمایاند. با این همه اگر این امر محقق نشد، دست به تیغ می‌برد و پرده از چهره نهان خویش بر می‌دارد. این فرقه در دو نوبت، یعنی در سال‌های ۶۰ و ۶۷ چنین راهبردی برگزید و هم اینک نیز در حال اجرای سومین مرحله آن است. به همین مناسبت مفید به نظر می‌آید که این رویکرد سازمان را در سال ۶۰ به بازخوانی و تحلیل بنشینیم، امری که در استناد به اسناد و شواهد صورت گرفته است.

rajavi terorist

جنگ مسلحانه‌ای که از آغاز، محکوم به نابودی بود

در آغاز سخن، اشاره به تمهیدات سازمان موسوم به مجاهدین خلق برای ورود به فاز مسلحانه، ضرور به نظر می‌آید. بی‌تردید این آمادگی، از مدت‌ها پیش ایجاد شده و حتی برای کلید زدن خشونت، با برخی سرویس‌های خارجی نیز هماهنگی‌های لازم صورت گرفته بود. به همین دلیل سازمان، نسبتاً با اعتماد به نفس وارد مرحله آشوب شد، هر چند پیامد‌های آن را پیش‌بینی نمی‌کرد. محمدحسن روزی طلب، پژوهشگر تاریخ معاصر ایران در این باره معتقد است:

«سازمان از بهار ۶۰، عملیات فشرده آماده‌سازی خود را برای شورش مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی آغاز کرد و با اتکا به ارتباط با دولت بعثی عراق و دولت‌های غربی، حمایت لجستیکی و تبلیغاتی آن‌ها را کسب نموده بود. انبار‌های مهمات و تسلیحات سازمان، غبارگیری و سلاح‌ها روغن‌کاری می‌شد. در درگیری‌های فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۰ بین هواداران فرقه و مردم، دو طرف متحمل خسارت و تلفات می‌شدند، اما سازمان با مظلوم‌نمایی و شانتاژ قصد بهره‌برداری سیاسی از کشته‌ها و مجروحان را داشت و خط امام بدون تبلیغ خسارات وارده، اقدام می‌کرد. در این میان، امام خمینی معتقد بود مجاهدین خلق در نهایت به صورت مسلحانه در مقابل نظام خواهند ایستاد، اما شکیبایی و سعه صدر امام مانع از آن می‌شود که دستور خلع سلاح یا دستگیری سران سازمان را صادر کنند. در مقابل صبر راهبردی امام، مجاهدین خلق کوشیدند تا رهبری نظام را در برابر: چه باید کرد بزرگی قرار دهند. آن‌ها در نام‌های، خواستار ملاقات تمام هواداران با امام در جماران شدند! امام که قصد و نیت سازمان را درک می‌کرد، با تأکید بر اینکه اگر تشخیص می‌دادم شما صداقت دارید، خودم نزدتان می‌آمدم و با تأکید مجدد بر اینکه در این نامه هم تهدید به قیام مسلحانه کرده‌اید، پاسخ مستقیمی به سازمان داد و از جایگاه مشروعیت رهبری انقلاب، به تبیین و تفکیک دو خط مجاهدین و نظام پرداخت. در دو ماه منتهی به ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، سازمان آخرین تمهیدات را برای آغاز فاز نظامی فراهم می‌کرد، اما حتی ناظران طرفدار سازمان هم اعتقاد داشتند درصورتی‌که سازمان به جنگ مسلحانه روی بیاورد، نابود خواهد شد. در فاصله ۲۰ اردیبهشت تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، فضای جامعه بسیار سنگین و درگیری‌های خیابانی گسترده‌ای برقرار بود. تا اینکه سازمان در روز ۲۸ خرداد ۱۳۶۰، با تکیه بر آنچه هواداران بیشمار که آمادگی ورود به فاز نظامی را دارند، می‌دانست تغییر رویکرد از مبارزه به اصطلاح مسالمت آمیز را اعلام کرد. نهایتاً عصر روز شنبه ۳۰ خرداد، هواداران بنی صدر و سمپات‌های سازمان مجاهدین خلق – که از سوی دیگر مخالفان متضاد نظام مانند: گروه پیکار، جبهه ملی، حزب رنجبران و… حمایت می‌شدند- حول مبارزه با آنچه ارتجاع می‌خواندند، قدم به عرصه مبارزه مسلحانه گذاشتند. از این پس سراسر دهه ۶۰، به عرصه‌ای برای ترور‌ها و خونریزی‌های رجوی تبدیل شد….»

 انفجار ۷ تیر، برای جلوگیری از سرخوردگی هواداران

teror

پس از ورود فرقه رجوی به فاز مسلحانه، این سازمان ترور را در دو سطح مردم و مسئولان پی گرفت. برحسب شواهد موجود، ترور رهبران انقلاب از جمله در فاجعه ۷ تیر، پس از فاصله گرفتن فاحش جامعه از ایشان انجام گرفت و سعی داشت تا یأس موجود در بدنه سازمان را ترمیم کند. تارنمای مرکز اسناد انقلاب اسلامی طی مقاله‌ای در تفصیل این موضوع، چنین آورده است:

در گزارش وزارت خارجه آمریکا درباره سازمان که در سال ۱۹۹۴ م (۱۳۷۳ ش) انتشار یافت نیز صراحتاً مسئولیت انفجار بر عهده آن سازمان گذارده شده است: «مجاهدین موجی از بمب‌گذاری و ترور را علیه حکومت [امام]خمینی آغاز نمودند که تا امروز نیز طنین‌انداز است. شاخص‌ترین حمله در تاریخ ۲۸ ژوئن ۱۹۸۱ رخ داد و این زمانی بود که دو بمب مرکز حزب جمهوری اسلامی (حزب روحانیون) را از هم متلاشی کرد و منجر به کشته شدن ۷۴ تن از رهبران رژیم گشت. از جمله رهبر حزب جمهوری اسلامی، آیت‌الله بهشتی، چهار وزیر، ۲۷ نماینده مجلس و… عمده‌ترین توجیه و تحلیلی که سازمان در سطح رده‌های بالا درخصوص انفجار بمب در دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی ارائه داد این بود که پس از سرکوبی تظاهرات مردم در ۳۰ خرداد، حالت رعب و یأس بر جامعه مستولی شده بود، بنابراین ما برای اینکه شکست‌پذیری و ضربه‌پذیری سیستم را نشان بدهیم تا مردم بفهمند که اگر بخواهند می‌توانند سیستم را سرنگون کنند، دست به این عمل زدیم. اگر سیستم را به‌صورت هرمی فرض کنیم، ما به رأس هرم ضربه اساسی وارد کرده و مغز متفکر آن را از بین برده‌ایم. ما به افرادی ضربه زده‌ایم که در سیستم، جایگزین ندارند و در واقع عمل ما مانند رعد در آسمان بی‌ابر است….»

ایجاد اغتشاش در شهرها، همراه با اقدامات صدام در جنگ تحمیلی

همانگونه که پیش‌تر اشارت رفت، منافقین اقدامات ایذایی و اغتشاش طلبانه خویش را از پیش با برخی سرویس‌های منطقه، از جمله سرویس اطلاعاتی حزب بعث هماهنگ کرده بودند. از این روی این دو و به شکل مشترک، یک پروژه را پیش می‌بردند. سردار بهرام نوروزی از دست اندرکاران تعقیب این گروه در آن مقطع، پروژه را اینگونه ارزیابی کرده است:

«فرقه رجوی تا زمان خلع و فرار بنی‌صدر، از سرویس‌ها خط می‌گرفت و بعد از عزل او مواردی را که شناسایی کرده بود، به ترتیب یکی پس از دیگری به اجرا درآورد. سراغ نمایندگان مجلس هم رفتند و بعد از آن گفتند در استان‌ها افرادی هستند که دارند مردم را بسیج و مردم را با اراده قوی وارد میدان می‌کنند، این افراد امام‌جمعه‌ها بودند. تاریخ شهادت ائمه جمعه را به یاد بیاورید و ببینید چطور شهید شدند. همانند همین اتفاق را هم در عراق، با شهادت آیت‌الله حکیم رقم زدند. پس از سرنگونی صدام، شهید حکیم را هم مانند شهدای محراب ایران در نماز جمعه شهید کردند. وقتی امام‌جمعه‌ها را در نماز جمعه شهید کردند قصدشان تنها کشتن امام‌جمعه نبوده است، آن‌ها با این کار به دنبال یک کشتار جمعی و انتشار خبر آن در سراسر جهان بودند. چون عاملان ترور مزدور بودند، به‌خاطر مزد بیشتر این شیوه را انتخاب می‌کردند. شما تاریخ این وقایع را استخراج کنید و در کنار عملیات‌های جنگ قرار دهید، به این نتیجه می‎رسید که یکی از اهداف این‌ها تضعیف پشت جبهه بود. هدف بعدی این‌ها در ترور سران، ایجاد رعب و وحشت در جامعه بود ولی غافل از این بودند که شخصیتی مثل شهید آیت‌الله اشرفی‌اصفهانی، با آن سن بالا با محاسن سفید و با لباس نظامی، بار‌ها در جبهه‌های جنگ حضور داشته و چیزی برای او بالاتر از شهادت نبوده است. منافقین فکر می‌کردند با ترور شهید اشرفی‌اصفهانی، مردم کرمانشاه را با خودشان همراه کنند، اما غافل از اینکه عکس این موضوع رخ داد. در کرمانشاه، چند عملیات ترور را این‌ها انجام دادند. شهیدی به نام حاج اصغر معطری داشتیم. او از پاسداران سپاه بود. قاری قرآن، مداح و مناجات‌خوان و پدرش هم جزو مداحان بود و سال‌ها جلسات قرآنی داشت. هر هفته در منزل‌شان دعای سمات داشتند. حاج حسین معطری (پدر شهید)، مغازه گلاب‌گیری داشت. او یک روز در مغازه پدرش مشغول تلاوت قرآن بود که منافقین از در وارد می‌شوند و سلاح را روی پیشانی ایشان می‌گذارند و شلیک می‌کنند! ایشان یکمرتبه سرش روی قرآن می‌افتد و قرآن خون‌آلود می‌شود. پدر می‌بیند منافق دارد فرار می‌کند، او را تعقیب می‌کند و وسط بلوار می‌گیرد، پای منافق را محکم گرفته و او را رها نمی‌کند، منافق هم به پای پدر شلیک می‌کند، ولی باز هم پدر او را رها نمی‌کند، منافق گلوله دیگری را به فک حاج حسین می‌زند و بخشی از زبان، فک و دندان ایشان آسیب می‌بیند. بعد از بهبودی، با لکنت زبان مداحی می‌کرد و می‌گفت: منافقین! به کوری چشم شما تا جان دارم، مداحی می‌کنم! اینجا پدر جانباز شد (البته الان به رحمت خدا رفته است) و پسر هم شهید شد….»

وقتی رجوی درباره ترور‌های خود آمار می‌دهد

کشتار‌های فرقه رجوی در سالیان آغازین دهه ۶۰، همگی با اسناد و مدارک نزد نهاد‌های امنیتی کشورمان مضبوط است، با این همه ماجرا از آنجا جذاب می‌شود که سرکرده و نیز سایر اعضای سازمان، در این باره آمار می‌دهند. در اثر «از مجاهدین تا منافقین» از منشورات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، در این باره آمده است:

«منافقین خود در بیلانی از کشتار‌های خویش در فاز مسلحانه، چنین آورده‌اند: از ابتدای تابستان ۱۳۶۱، واحد‌های رزمنده میلیشیا بر اساس رهنمود‌های فرماندهی عالی نظامی – سیاسی سازمان برادر مجاهد مسعود رجوی و در اولین مرحله از مقاومت مسلحانه انقلابی خود، نابودی سر انگشتان اختناق را دستور کار خود قرار دادند تا آنجا که با اوج‌گیری عملیات واحد‌های عملیاتی سازمان و گستردگی عملیات و قدرت آتش رزمندگان سازمان، تنها در شهریور ۱۳۶۱ حدود ۶۰۰ نفر از مزدوران رژیم فقط در تهران کشته شدند… علی زرکش فرمانده سیاسی ـ نظامی وقت سازمان در ایران به ترور بیش از هزار نفر از شهروندان ایرانی اعتراف می‌کند: از آغاز مرحله دوم مقاومت تا کنون (۱۶/ ۱۰ /۱۳۶۱)، بیش از هزار تن از ایادی رژیم به دست واحد‌های عملیاتی سازمان در استان‌های تهران، گیلان، مازندران، فارس، همدان، اراک، خراسان، اصفهان، کردستان و… نابود شده‌اند که ۲۸ نفر از آنان از نیرو‌های سپاه پاسداران بوده‌اند… وی در گزارش دیگری که در مورخه ۲۰ /۴ /۶۲ منتشر شد، اعلام کرد: از ۳۰ خرداد ۱۳۶۱ تا ۳۰ خرداد ۱۳۶۲، حداقل ۲ هزار و ۸۰۰ تن از مزدوران رژیم بر اثر آتش رزمندگان مجاهد سازمان به هلاکت رسیده‌اند که ۴۰ تن از آنان از نیرو‌های پاسدار بوده‌اند… آنچه در این گزارش‌ها بیش از هر نکته دیگری به چشم می‌آید، اعترافات سازمان منافقین در کشتار مردم عادی و غیر نظامی است، چراکه بنا بر تصریح سازمان، از میان ۲ هزار و۸۰۰ نفر، تنها ۴۰ تن پاسدار بوده‌اند و مابقی را شهروندان غیر نظامی تشکیل می‌داده‌اند. مسعود رجوی در مطلبی با عنوان عملیات بزرگ با امکانات محدود می‌نویسد: حکومت به‌رغم توسل به هرگونه اقدامات حفاظتی و به کار گرفتن انواع و اقسام امکانات و سلاح و اتومبیل‌های ضدگلوله، هرگز قادر نبوده و نخواهند بود تمام کانال‌های ضربه خوردنش را بسته و همه مزدورانش را از آتش انتقام سلاح مجاهدین خلق در امان نگه دارد. حال اگر به پارامتر فوق این نکته را اضافه کنیم که برخی مهره‌های رژیم گاهی به خاطر پرداختن به ارتباطات غیرعلنی و غیر رسمی، از تور حفاظت خارج شده و به صورت عادی به تردد می‌پردازند، مشخص خواهد شد که چه بسا فرصت‌های حساس و مهمی به دست بیاید که مزدوران حکومت بدون حفاظت در دسترس رزمندگان مجاهد قرار بگیرند، به گونه‌ای که بتوان با امکانات ساده و کم، منتهی با سرعت عمل، عملیات بزرگی انجام داد و به مهره‌های رژیم ضربات کاری وارد ساخت….»

 من گوشه‌هایی از قساوت قلب این‌ها را برای شما بگویم. شهید سید اسدالله لاجوردی در یک سخنرانی، در مقام دادستان و متولی برخورد با منافقین، به مواردی از بی‌رحمی و سبعیت اعضای تیم‌های ترور فرقه رجوی اشارت برده است. او در این گفتار، خبر می‌دهد که این جماعت تروریست، در زندان از همه امکانات رفاهی برخوردار هستند، امکاناتی که معمولاً ثروتمندان جامعه از آن استفاده می‌کنند:

«ما حدود ۱۵ سال با ساواک درگیری داشتیم. به جان همه‌تان سوگند، ساواک یک سر سوزن از این اعمالی را که این‌ها با این کیفیت انجام می‌دهند مرتکب نشده بود! این گوشه‌ای از جنایات این سازمان از خدا بی‌خبر بود که شما دیشب دیدید. من اگر جریاناتی که در خانه‌های تیمی این‌ها می‌گذرد و حرکاتی که این‌ها علیه مردم حزب‌الله هنگامی که این‌ها را به دست می‌آوردند، کردند برای شما بگویم، مو بر بدتان راست خواهد شد! این برخورد این جنایت‌پیشگان با برادران حزب‌اللهی ما [است]که من گوشه‌ای از قساوت قلب این‌ها را برای شما بگویم. یکی از برادران عزیز حزب‌اللهی‌مان، در مجلس ختم همین سه برادر پاسدار شهید نقل می‌کرد: خواهرزن من از خارج زنگ می‌زند و به خانم من فحاشی می‌کند، چون خانم من یک حزب‌اللهی است! بعد خانم من به او می‌گوید که آخر شما‌ها خجالت نمی‌کشید؟ این سه برادر پاسدار و آن برادر کفاشی را که شما شکنجه کردید، این جنایاتی که شما کردید، در طول تاریخ بشریت سابقه دارد؟ چرا اینقدر بی‌شرم و بی‌حیایید؟ گفته بود اینکه چیزی نیست! ما خواستیم گوشه‌ای از برخوردهایمان را به شما نشان بدهیم تا متوجه شوید که ما چه کار‌ها می‌توانیم بکنیم!… ببینید یک زن و این مقدار قساوت قلب! همین جریان را بهرام [مهران اصدقی]، دیروز در مصاحبه‌اش برایتان گفت. تقی [مسعود قربانی]می‌گوید: اگر ما موفق نشدیم اطلاعات بگیریم، به منظور اصلی‌مان که انتقام باشد رسیدیم، یا می‌گوید: ما این‌ها را در خیابان رها کنیم و رویشان کوکتل‌مولوتف بیندازیم تا پاسداران بفهمند ما با دشمنانمان چه می‌کنیم! دشمن جمهوری اسلامی چنین افراد پلیدی هستند. آن از رقت قلب آن زن، این هم از اعمال جنایتکارانه این اعضایشان! آن وقت در مقابل این شکنجه‌ها، در مقابل این برخوردها، همان تروریست‌هایی که شما گاهیً از تلویزیون مصاحبه‌هایشان را نظاره می‌کنید، الان در زندان اوین یا مشغول والیبالند، یا مشغول فوتبالند، یا مشغول پینگ‌پنگند، یا توی استخر دارند شنا می‌کنند! من اگر وسایل رفاهی که برای زندانیان فراهم کردیم برای شما بگویم، به قطع و یقین می‌دانم هیچ کدام از شما در طول زندگی‌تان، از یک‌دهم آن هم برخوردار نبودید، تازه آن‌هایی که در سطح بالایی از [رفاه]زندگی می‌کنند….»

 خود آزاری عوامل رجوی در زندان، نمادی از خلق و خوی شخصی و تلاش برای متهم‌ساختن نظام

حجت‌الاسلام والمسلمین احمدی شاهرودی، در زمره متولیان رسیدگی به پرونده فرقه رجوی در دهه ۶۰ به شمار می‌رود. وی از آموزش‌های نفاق به اعضای خویش برای دوران حضور در زندان‌ها، خاطراتی شنیدنی دارد که شمه‌ای از آن را در یک گفت‌وشنود و به ترتیب پی آمده بازگفته است:

«گاهی هم ما به مواردی برمی‌خوردیم که خود دستگیرشدگان از عوامل فرقه رجوی، مخصوصاً کسانی که می‌دانستند حکمشان اعدام است، در زندان به خودشان لطمه می‌زدند تا نظام را بدنام کنند. موردی بود که به من گزارش شد فردی که اتفاقاً محکوم به اعدام هم بود، تمام بدن خود را با سیگار سوزانده بود! اول با خودم گفتم شاید یکی دو جا از بدنش را سوزانده باشد، ولی وقتی او را آوردن و لباس‌هایش را از تنش در آوردند، دیدم که ده‌ها نقطه از بدنش را با سیگار سوزانده بود! این کار را به طرز فجیعی انجام داده بود. به او گفتم چرا این کار را انجام دادی؟ گفت من می‌دانستم که محکوم به اعدام هستم، این کار را انجام دادم تا وقتی که جنازه‌ام را پس از اعدام به خانواده‌ام تحویل دادید، از بدن من عکس بگیرند و برای منافقین بفرستند تا آن‌ها هم بگویند که این عکس‌ها سند جنایت جمهوری اسلامی است! بنده پدر و مادر او را خواستم. طبق روال کسانی که محکوم به اعدام بودند، قبل از اعدام پدر و مادرشان را برای بازگو کردن جرائم مرکتب شده توسط متهم به آن‌ها فرا می‌خواندیم. او گفت من خودم این کار را انجام‌دادم و نظام از تهمت بری شد….»

 کلام آخر

فرقه رجوی در طریق تغییر ظاهر و راهبرد خویش هر ترفندی را که به کار برد، نمی‌تواند خلق و خوی خشن را از خود دور کنند. نمونه‌هایی از این رویکرد را می‌توان در دستورالعمل‌های آنان به فعالان جنگ ترکیبی اخیر دید. تنها می‌ماند توصیه به نسل جوان که هرگز بازخوانی تاریخچه عملکرد آنان را از دست ندهند.

 احمدرضا صدری

انتهای پیام /  فراق

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=37206

نوشته های مشابه

29اکتبر
وقتی به ۲۰ سال اسارت و بردگی پایان دادم / آزادی یعنی در کنار خانواده بودن
محمد رضا صدیق، عضو نجات یافته از فرقه رجوی در آلبانی روایت کرد

وقتی به ۲۰ سال اسارت و بردگی پایان دادم / آزادی یعنی در کنار خانواده بودن