مسئول تشکل «مادران، قربانیان فراموش شده فرقه رجوی» گفت: دولت آلبانی و سازمانهای مدعی حقوق بشر به فرقه مخرب رجوی اختیار تام در نقض حقوق اعضای خویش دادند.
به گزارش فراق، خانم ثریا عبداللهی با انتشار یک فایل صوتی که نسخه ای از آن به فراق ارسال شده است، از مردم آلبانی و فعالان حقوق بشری خواست تا از دولتمردان آلبانی بخواهند در آستانه پیوستن به اتحادیه اروپا یک کار حقوق بشری انجام داده و شرایط ملاقات و تماس برای خانوادههای اسیران فرقه رجوی به خصوص مادران رنج دیده را مهیا کنند.
متن کامل پیام این یک مادر دلسوخته و رنج کشیده به زنان، دختران و مردم کشور آلبانی به شرح زیر است:
مادران، زنان و دختران عزیز در کشور آلبانی
قبل از هر چیز درود و سلام های گرم مرا از طرف خانواده ها و مادران تشکل خانواده های رنج کشیده بپذیرید.
من به نمایندگی از صدها خانواده های دردمند، مادران و پدرانی که سالهاست در فراق دوری از عزیزان و فرزندان شان رنج های سختی کشیدند. با شما سخن می گویم. به خاطر انسانیت و به خاطر شما مردم شریف کشورآلبانی وظیفه خود می دانم نکاتی از تجربیات سخت و دردناک چندین ساله را با شما در میان بگذارم.
فرقه تروریستی رجوی سال های مدیدی است با انواع فریب، وعده زندگی بهتر و پناهندگی کشورهای اروپایی، ادعای آزادی و مبارزه، فرزندان ما را به اسارت خویش درآورده و ما را در حسرت یک دیدار و یک تماس رها کرده است.
سازمان مجاهدین با قوانین خود ساخته از بدو تاسیس تا کنون جنایات بی شماری را مرتکب شده و در پرونده اعمال تروریستی اش ترور و کشتار حداقل ۱۲ هزار تن از شهروندان و دولتمردان سرزمینم به ثبت رسیده است که در این زمینه مدارک و مستندات کافی موجود است.
در بیانیه های منتشره از سمت خود فرقه به بسیاری از این جنایات اعتراف نموده و بارها رجوی وقیحانه آمار داده که بیش از ۱۲ هزار تن را به شهادت رسانده است.
اما سخن من اکنون با شما از دردهای درونی و رنج های مادران و زنانی است که به نوعی گرفتار عذاب های این فرقه منحوس هستند.
حتما متوجه شده اید، در نزد اعضای فرقه کودکی وجود ندارد. همسری و خانواده ای وجود ندارد. زن و شوهر و رابطه های یک زندگی عاشقانه و پرمحبت وجود ندارد. شما صدای خنده کودکی نمی شنوید. دربین آنها شادی وجود ندارد و متاسفانه علاوه بر اینها نشانه ای از زندگی مدرن و ارتباطات عصر حاضر نیست. حدود ۲ هزار و ۵۰۰ زن و مرد بی دفاع و بدون ارتباط ربوده شده و در قلعه ای خارج شهر محصورند و رابطه آنها با دنیای بیرون قطع است.
از سال ۱۳۶۷ شمسی (۱۹۸۸میلادی) یعنی از ۳۵ سال پیش تا کنون به دستور رهبر فرقه خانواده ها مجبوربه جدایی از عزیزانشان شدند. با حکم مسعود رجوی زوج ها از هم طلاق گرفتند. فرزندان شان را گرفتند و آنها را به کشور ثالثی فرستادند. از بچه های شیرخواره گرفته تا دوازده سیزده ساله را مجبور به ترک خانواده کردند. مادران اشک می ریختند و چاره ای جز اطاعت از رئیس گروه نداشتند. پس از آن تمام دختران و پسران مجرد را هم از ازدواج و تشکیل خانواده منع نمودند، حلال خداوند را حرام شمردند و آنها را تا به ابد محکوم به تجرد کردند. زنان را محروم از فرزند آوری کردند و با عمل های جراحی وحشیانه به بهانه های مختلف رحم های زنان را خارج و آنها را عقیم نمودند. البته این فقط برای اعضای ساده تشکیلات است.
مسعودرجوی با ترفندی از مریم قجر عضدانلو خواست پس از طلاق از همسرش به عقد او در آید و پس از این که مریم عضدانلو را با وجود داشتن یک دختر سه ساله از شوهرش جدا کرد با او ازدواج نمود و سپس او خودش و مریم عضدانلو(رجوی) را رهبر مشترک فرقه اعلام کرد.
فشارها بر زنان در این فرقه علیرغم نمایشات بیرونی مضاعف است. سرکرده این فرقه جنایت کار که هم اکنون در کشور شما مخفی شده است، یک فرد مخوف جانی است که قصد دارم در این رابطه به شما هشدار دهم.
در اثر فشارهای فزاینده درون تشکیلات، صدها تن در طی سال های اخیر از درون کمپ های فرقه با تحمل سختی های زیاد فرار کردند و خود را به بیرون رساندند و یا دست به خودسوزی و خودکشی زدند تا از فشارهای فرقه نجات یابند.
متاسفانه در این سازمان که هم اکنون به فرقه ای مخوف تبدیل شده، دقیقا به مانند سایر فرقه ها اجازه خروج و جدایی وجود ندارد. آنها فقط با فرار می توانند خود را از چنگال تشکیلات برهانند. در دورانی که سازمان مجاهدین در عراق بود با رشوه و همکاری دولت عراق درب های کمپ اشرف بسته بود. کسی نمی توانست به راحتی جداشده یا فرار کند. هرکسی که می خواست جدا شود او را به دست افسران عراقی می سپردند و آنها نیز فرد نگون بخت بیچاره را به زندانی مخوف در شهر ابوغریب می بردند. ابوغریب زندانی است به مانند گوانتاناما که کمتر کسی توانسته از آنجا جان سالم به در ببرد. معدودی از زندانیان رها شده آن زمان علی رغم گذشت سالها همچنان گرفتار کابوس درد و رنج بسیاری هستند و سلامتی خویش را از دست داده اند.
پس ازسقوط صدام، بسیاری از ما، مادران و پدرانی که عزیزان مان ربوده شده و به کمپ برده شده بودند با هزار شوق و امید و دلی پر امید راهی عراق شدیم تا شاید پس ازسال ها بتوانیم با گمشدگان خود ملاقاتی کنیم و دیداری داشته باشیم اما متاسفانه بازهم رجوی خیانت کار، این جانی خونریز، اجازه ورود به داخل کمپ نداد و حسرت یک ملاقات چند دقیقه ای بر دل های ماست.
شاید باورش برایتان سخت باشد. ولی متاسفانه حتی یک خانواده نتوانست دیداری با فرزندش داشته باشد. نتیجه این شد که چهارسال به صورت مداوم در بیابان های عراق و پشت سیم های خاردار اشک ریختیم، بچه هایمان را صدا زدیم و روزها و شب ها در سرما و گرمای تابستان در زیر چادر و کانکس به انتظار نشستیم تا شاید دلی به درد بیاید و کسی اشک چشم ما را ببیند و صدایمان را بشنود.
پس از انتقال اعضای فرقه به کمپی دیگر در عراق، همین امکان هم از ما گرفته شد ولی باز هم امید داشتیم و شش سال دیگر هر از گاهی که می توانسیتم به عراق سفر می کردیم، به نزدیک کمپ جدید می رفتیم و باز هم اسامی گمشدگان خود را فریاد می زدیم اما دریع از اینکه درون کمپ فرقه، دلی از سرکردگان به درد و قلبی به رحم آید و بگذارند ما فرزندان خود را ببینیم.
البته در این میان خدا به یاری ما شتافت. بسیاری از اعضا با شنیدن صدای خانواده از پشت سیم خاردارها به خود آمده و باز هم فقط با تنها امکان یعنی فرار مخفیانه از کمپ خود را به ما می رساندند. از این طریق تا کنون خوشبختانه ده ها نفر فرار کردند و به آغوش خانواده ها برگشتند.
به شهادت و مستندات بسیاری از جداشدگان بازهم از برخی دیگر دردها، رازها و فجایع درون فرقه مطلع شدیم.
متوجه شدیم که سرکرده وحشی و از خدا بی خبر فرقه با اعضا چه می کند. چندی از جداشدگان از جمله یکی از خانم ها پس از فرار به اطلاع جهانیان رساند که رجوی سرکرده فرقه نه تنها عاشق قدرت و دیکتاتور است، بلکه بیمار جنسی هم هست. او با دستور طلاق و جدایی خانواده مبادرت به تشکیل حرمسرا نموده و بسیاری از زنان فرقه را به عقد خویش درآورده تا بَرده و سپر حفاظتی او شوند و تشکیلاتی دروغین به نام شورای رهبری ایجاد کند. او زنان فرقه را مورد تهدید قرار می داد که در صورت جدا شدن از فرقه می کشد و اگر کسی هم اصرار بر جدایی کند باید با قرص سیانور خودکشی کند.
با دستور رجوی مردان فرقه زنان خودشان را طلاق می دادند بعد هم در ذهن خودشان تا ابد نباید به هیچ زنی فکر میکردند. همچنین زنان فرقه نیز باید در ذهن خودشان همه مردان را فراموش می کردند.
در جلسات علنی و یک سری برنامه هایی که خود فرقه به عنوان آموزش در رسانه های عمومی چون یوتیوب بارگزاری کرده خطاب به اعضا می گوید شما در بین الامر خود باید فقط یکی را دوست داشته باشید (رهبر) و همه عشق و علاقه خود را بایستی نثار رهبر فرقه کنید و این مسیر مبارزه است!
آنهایی که قبول نمی کردند خائن قلمداد می شدند و عده های هم با زور و اجبار و علی رغم میلی باطنی از سر ناچاری از قوانین جدید فرقه پیروی می کردند و الا با مجازات های سختی چون تعلیق رده بندی، امکانات و حتی مرگ روبرو می شدند.
فرقه رجوی نه اعتقادی به آزادی زنان دارد و نه به زنان احترام می گذارد. مریم قجر عضدانلو به زنان می گوید تنها به واسطه پرستیدن رجوی و ماندن در فرقه دارای هویت و شخصیت هستید و غیر از این شما هیچ نیستید. آنها برای سال ها و ماه ها نیمی از روز خود را بایستی در جلسات انتقادی و به اصطلاح آموزشی فرقه بگذرانند و به چرندیات سرکرده فرقه گوش بدهند و عمل کنند و الا دچارعقوبت های سخت می شوند.
بچه های بی گناه آنها را به کشورهای مختلف فرستادند و درحالی که خبری از آنها نداشتند وقتی به سن نوجوانی و جوانی رسیدند فرقه باز هم دست از سر آنها بر نداشت. بسیاری را شکار کرده دوباره به مقر بازگرداند. از سرنوشت بسیاری از آن ها خبری در دست نیست و کسی نمی داند چه برسرشان آمده است.
درون فرقه شرایط بحرانی و وحشتناکی حکم فرماست. وقتی کسی از سرکردگان بیمار می شود به اروپا اعزام می شود و بهترین امکانات در اختیارشان هست و مریم رجوی علی رغم ۷۰ سال سن با انواع عمل های زیبایی و جراحی پلاستیک جوان مانده و سالانه صد ها هزار دلار هزینه خورد و خوراک و امکانات رفاهی زندگی اشرافی و خرید ویلاهای متعدد او می شود. ولی بچه های ما متاسفانه اغلب به سنین ۵۰ یا ۶۰ نرسیده بر اثر فشارها و بیگاری های فرقه به بیمارهای صعب العلاج دچار شده و می میرند.
در همین چند سال اخیر بسیاری در سنین میانسالی فوت کردند. رویا درودی، فاطمه کوه نشین، مژگان گوکبی، مرضیه رضایی، شهین قاسمی، مسعود نصیری، هادی تعالی، محمدرضا معاضدی و مالک شراعی و …. در کشور شما فوت شدند.
در گزارش هایی که از جداشدگان فرقه بدست ما رسیده دریک فقره تنها حدود صد تن از اعضای ناراضی درون تشکیلات مخفی رجوی به قتل رسیده، خودکشی و یا سربه نیست شدند. مهری موسوی، مینو فتحعلی، زهرا فیض بخش، نغمه حکمی، پروین سریر، مالک شراعی، سهیل ختار، فردین فتحی، نسرین احمدی، جعفرکهزاد منش، حجت عزیزی، آلان محمدی، مرجان اکبریان، قربانعلی ترابی، جلیل بزرگمهر، حمزه رحیمی، پرویز احمدی و… بسیاری تنها بخشی از این اسامی قربانیان هستند. در این فرصت کم هم حتی نمی توانم به زندان های مخوف فرقه آلام و شهادت شکنجه شدگان در پستوهای فرقه بپردازم.
هم اکنون معضل ما با این فرقه اساسا یک مقوله حقوق بشری دردناک است. نزدیک به ۲ هزار و ۵۰۰ تن در اسارت ذهنی و فیزیکی فرقه در آلبانی در شرایط برده داری نوین از کم ترین حقوق انسانی محروم هستند. در صورت درخواست جدایی و حتی ارتباط با بستگان در معرض زندان و شکنجه و سربه نیست شدن قرار می گیرند. ما خانواده ها در ایران بدون دسترسی به مقامات دولتی آلبانی از عدم اطلاع از وضعیت ربوده شدگان و عدم ارتباط با فرزندان مان رنج می بریم. شما مشاهده می کنید از دولت آلبانی گرفته تا اغلب سازمان های بین المللی و مدعی حقوق بشری نسبت به این فاجعه انسانی و موضوع حقوق بشری به دلایل سیاسی و منافع خاص بی تفاوت بوده و به فرقه مخرب رجوی اختیار تام در نقض حقوق اعضای خویش داده اند.
از شما می خواهیم صدای دردمندانه ما را بشنوید و این موضوع را به گوش سایر خانواده ها و زنان و دختران در آلبانی برسانید. خواهان این هستیم که از این فرقه حذر نموده و در دام آنها گرفتار نشوید. از دولتمردان خود بخواهید درآستانه پیوستن به اتحادیه اروپا، یاریگر حقوق بشر و انسان ها باشند و شرایط ملاقات و تماس برای خانواده های اسیران فرقه رجوی به خصوص مادران رنج دیده را فراهم نمایند.
انتهای پیام / فراق