آیت الله سید محمود حسینی طالقانی یک از روحانیون جهادگر و روشنگر انقلاب اسلامی بود که به توصیف بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بُرنده و کوبنده بود.
به گزارش فراق، ارتباط سازمان مجاهدین خلق با ایشان، قبل از انقلاب هر از گاهی دستمایه سوءاستفاده فرقه تروریستی رجوی از نام این بزرگوار می شود که به این بهانه مروری بر وقایع آن دوران داشتیم.
ظلم و ستم بیحد و اندازه رژیم پهلوی از یک سو و اصالت و ارزش مبارزه با طاغوت، آیت الله سید محمود طالقانی را به کمک و همراهی با مبارزان ترغیب میکرد. او در طول سالهای مبارزه با رژیم پهلوی بعد از رضایت از شجاعت و دلیری نوابصفوی از ایستادگی و روحیه انقلابی مارکسیستها و کمونیستها در مقابل رژیم پهلوی حمایت کرد حتی زمانی که آنان وارد فاز مبارزه مسلحانه با رژیم شدند. همین حمایتها و همراهیها با موسسان اولیه سازمان مجاهدین خلق بود که آنان او را پدر معنوی خود میپنداشتند به او «پدر طالقانی» میگفتند.
محمد حنیفنژاد یکی از چهار موسس سازمان مجاهدین خلق رابطه نزدیکی با آیتالله داشت و از راهنماییها و همفکریهای او در تشکیل یک سازمان مبارز علیه رژیم پهلوی استفاده کرد. حنیفنژاد با همراهی سعید محسن و علیاصغر بدیعزادگان و عبدالرضا نیکبین سازمان مجاهدین خلق را با هدف مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۴۴ تشکیل دادند اما گذشت زمان و تسلط دیدگاههای مارکسیستی و ماتریالیستی رفته رفته در این سازمان دو دستگی و چند دستگی به وجود آورد و در پی دستگیری و اعدام ۵۲ عضو هسته مرکزی این سازمان در سال ۱۳۵۲، شاخه مارکسیست بر شاخه اسلامگرا شورید و قتلعام خونینی در داخل سازمان راه افتاد و سازمانی تحت عنوان «سازمان پیکار» تحت کنترل مسعود رجوی، تقی شهرام و بهرام آرام از دل سازمان مجاهدین خلق متولد و از سامان اصلی، منشعب شد.
سازمان پیکار که بعدها به سازمان منافقین شهرت یافت اقدام به جذب نیروهای انقلابی و دانشگاهی کرد حتی موفق به جذب سید مجتبی علایی طالقانی، یکی از فرزندان سید محمود نیز شد. با اینکه سید مجتبی در نامهای به پدرش، تغییر ایدئولوژی و گرویدن به مارکسیسم را به اطلاع او اطلاع داد اما رابطه آیتالله با فرزندش هرگز بد نشد.
به نوشته ایسنا، آیتالله دکتر سید محمد بهشتی در خاطرهای از رابطه سید محمود علایی با اعضای سازمان مجاهدین خلق و بریدن ایشان از آنان، گفت: «ایشان مکرر میگفتند که من میدانم نقص و انحرافی در این گروهها هست ولی میترسم اگر آنها را به حال خودشان بگذاریم، وضعشان از این هم بدتر شود و البته ایشان بعد از تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین از آنها فاصله گرفت.»
مهدی غیوران و طاهره سجادی، همسرش از زندانیان سیاسی عصر پهلوی در خاطرهای از چگونگی قطع رابطه فکری و سیاسی آیتالله سید محمود علایی طالقانی از سازمان مجاهدین خلق، تعریف کردند: «بهرام آرام ماشین را گرفت و آقا را برد. بعدها فهمیدم پیش وحید افراخته برده. آنها میروند پیش وحید. درباره چه چیزی صحبت میکنند؟ من نمیدانم ولی قطعا درباره تغییر ایدئولوژی صحبت کرده بودند، چون آقا همان موقع یا چند روز بعد از من پرسیدند: «اینها تغییر ایدئولوژی دادهاند؟» من جواب دادم که نمیدانم، ایشان گفتند: «کمک کردن به اینها دیگر جایز نیست.»
رحمان افراخته مشهور به وحید افراخته جوان ۲۵ سالهای که مسؤول بخش مارکسیست سازمان پیکار بود. او به دلیل اختلافات داخلی سازمان، مجید شریف واقفی، رهبر شاخه اسلامی سازمان را که قصد ایجاد و حمایت این شاخه بود را در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۳۵۴ به طرز فجیعی به قتل رساند و برای رد گم کردن، جسدش را آتش زد و در محل دفن زبالهها در خارج از تهران انداخت اما بعد از دستگیری به همراه محسن سید خاموشی همدست سازمانیش، جسد از سوی سازمان اطلاعات و امنیت کشور – ساواک – کشف و شناسایی شد.
ایشان سال ۱۳۵۴ برای بار ششم به زندان افتادند اما این بار به خاطر سازمان مجاهدین خلق.
آیتالله محمدرضا مهدویکنی در خاطرهای از ششمین زندان آیتالله طالقانی، گفت: «آن کسی که همه ما را گرفتار کرده بود، وحید افراخته بود. اعتراف کرده بود و من و آقا و آقای لاهوتی و آقای هاشمی را در ارتباط با این پرونده گرفتند. هر کدام پروندههای جدا هم داشتیم، ولی کمک به انقلابیون و خانوادههای زندانیان سیاسی، پرونده مشترک همهمان بود.»
آزادی از زندان
با به اوج رسیدن اعتراضات خیابانی علیه رژیم پهلوی در ماههای پایانی عمر این رژیم در سال ۱۳۵۷، محمدرضا شاه و نخستوزیرانش که عمر هر کدام به کمتر از ۳۰ روز میرسید برای کنترل اعتراضات خیابانی، دستور آزادی ۱۱۲۶ زندانی سیاسی از زندانهای قصر و اوین صادر شد و آیتالله سید محمود علایی طالقانی و آیتالله حسینعلی منتظری در تاریخ هشتم آذر ۱۳۵۷ همراه صدها زندانی سیاسی دیگر از زندان قصر آزاد شدند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت مجلس خبرگان قانون اساسی در آمدند. مرداد ۱۳۵۸ ماه به دستور بنیانگذار انقلاب اسلامی اولین نماز جمعه تهران را برگزار کرد. آیتالله بعد از آن پنج نماز جمعه دیگر هم در تهران برگزار کرد. آخرین نماز جمعه را در بهشت زهرا اقامه کرد و بعد از نماز، غسالخانه جدید بهشت زهرا را افتتاح کرد. پس از احوالپرسی با غسال تنومند آنجا، به او گفت: «مرا که این جا آوردند خوب بشویی.» آیتالله سید محمود طالقانی در ۱۹ شهریور سال ۱۳۵۸ چشم از این جهان فرو بست.
بنیانگذار فقید انقلاب اسلامی در وصف ایشان فرمودند: «آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او یک شخصیتی بود که از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود؛ و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکی پس از دیگری از دست بدهم. او برای اسلام به منزله حضرت ابوذر بود؛ زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بود؛ بُرنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او، که در رأس پرهیزکاران بود.»
انتهای پیام