علی بیگلری، راوی کتاب «تلخی رهایی» و عضو سابق فرقه رجوی، در وصف زندانهای اردوگاه اشرف میگوید: سازمان، خانههای خانوادهها را پس از انقلاب رجوی، تبدیل به زندان کرد.
به گزارش فراق، کتاب «تلخی رهایی» با استقبال مخاطبان در سی و سومین دوره نمایشگاه کتاب تهران به چاپ دوم رسید. این اثر که برای نخستینبار در نمایشگاه کتاب عرضه میشد، روایتگر زندگی علی بیگلری از دوران جنگ تحمیلی و پس از آن است. جواد کامور بخشایش، از نویسندگان نامآشنای حوزه ادبیات دفاع مقدس اینبار به سراغ سوژهای متفاوت رفته است.
بیگلری پس از حضور در جبهه در عملیاتی به اسارت نیروهای عراقی درآمد و پس از آن، سه سال و نیم از روزهای نوجوانیاش را پشت دیوارهای سر به فلک کشیده اردوگاههای الرمادی و اطفال گذراند، اما پایان جنگ، پایان دوران اسارت او نبود. بیگلری پس از گذراندن یک سال در بلاتکلیفی و خوف و رجای آزادی یا حبس، با تبلیغات اعضای سازمان مجاهدین در اردوگاهها، بهسودای رهایی از عراق و بازگشتن به ایران، وارد اردوگاه اشرف میشود؛ اینجاست که سختترین بخش زندگی او رقم میخورد… .
کتاب ضمن شرح سالهای جنگ تحمیلی و دوران اسارت از زبان یک نوجوان، راوی اقدامات فرقه برای جذب نیرو در سالهای پس از عملیات مرصاد است. بیگلری که به مدت ۱۴ سال در اردوگاه اشرف حضور داشته، از تجربیات زندگی در این اردوگاه و در مواجهه با مسعود و مریم رجوی و دیگر اعضای کادر مرکزی سازمان میگوید. حضور او در عملیاتهای متعددی مانند «مروارید» و کشتار کردها از دیگر تجربیات بیگلری در این بخش از زندگی اوست.
به گزارش فراق، خبرگزاری تسنیم به مناسبت انتشار و استقبال از کتاب «تلخی رهایی» با بیگلری به گفتوگو پرداخت. او در بخشی از این مصاحبه که در روزهای آتی منتشر خواهد شد، به چرایی روی آوردن مجاهدین به عضوگیری از میان اسرا و فشارهایی که بر اعضای سازمان وارد میشد، گفت. بیگلری در بخشی از صحبتهایش به مرحلهای از زندگیاش اشاره میکند که در سازمان دچار تناقض میشود و همین امر سبب میشود که در زندانهای سازمان به مدت چند ماه حبس را تحمل کند؛ زندانهایی که قبلاً سوئیتهایی برای خانوادههای سازمان بود، اما پس از انقلابهای مسعود رجوی و جدا شدن زوجین از یکدیگر به زندانی برای اعضا تبدیل شده بود.
به گفته وی؛ زندانها، پیش از آن خانههای کوچک(سوئیتی) بود برای خانوادهها که آخر هفتهها در آنجا جمع میشدند و کنار هم بودند. بعد از ماجرای انقلاب طلاق در اشرف، این خانهها تبدیل به زندان شد. اشرف زندانهای دیگری هم داشت که من آنجا را ندیده بودم، اما از دوستانم وصف آنها را شنیده بودم یا در کتابها خواندهام. زندانها در اردوگاه اشرف دستهبندی شده بودند.
کتاب «تلخی رهایی» به کوشش انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شده است. این اثر هماکنون در نمایشگاه مجازی کتاب نیز در دسترس علاقهمندان قرار دارد. در بخشهایی از این کتاب میخوانیم:
فکر میکنم از سال ۱۳۷۲ به بعد، دیگر درها را بسته بودند کسی حق خروج نداشت. میگفتند مثل کریم حقی و مهدی خوشحال میروید ما را لو میدهید. این افشاگریها برایمان گران تمام میشود. بعد از آن شروع کردند به کتککاری و فحاشی. ندیدم کسی را بکشند اما شنیده بودم که طرف خودکشی کرده باشد. مثلاً یک دختر داشتیم که تازه از اروپا آمده بود و وارد سازمان شده بود. چند وقتی از آمدنش نگذشته بود که گفتند خودکشی کرده. خودش را در رودخانه غرق کرده اما عدهای میگفتند، نه خفهاش کردند. یا فرمانده فتحاله، که از مسئولین ردهبالا و فرد زبده و کارکشتهای بود، آنقدر در بحث انقلاب به او فشار آورده بودند که دیوانه شد. مثل دیوانهها در محوطه قرارگاه میچرخید. او مسئول حفاظت رجوی و بنیصدر بود. وقتی بنیصدر و سرهنگ معزی، خلبان شاه، از فرودگاه مهرآباد فرار کرده و به پاریس رفته بودند فتحالله فرمانده حفاظتشان بود.
خیلی از این افراد را داشتیم که شاید ۲۰ سال با سازمان همکاری میکردند اما به جایی میرسیدند که پلهای پشت سرشان خراب بود. نمیدانستند در این تشکیلاتِ بدون تعلقات چه کار باید بکنند. اوایل ورود اینجوری نبود، بعدها سازمان چهره مخوف خودش را بیشتر نشان داد…
انتهای پیام