• امروز : جمعه - ۲ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 22 November - 2024
بازخوانی تاریخ

الفت عمیق مجاهدین با حزب بعث صدام + افشاگری جداشده‌ها

  • کد خبر : 34457
  • 19 می 2022 - 11:48

الفت سازمان مجاهدین‌خلق و دولت عراق در سال ۱۳۵۳ نیز از نوع و جنس همان روابطی است که در دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ برقرار بوده است.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۴۸ با هدف یادگیری فنون نظامی و آموزش اعضای خود و همچنین به منظور تأمین سلاح، مهمات و تجهیزات اقدام به ارتباط با سازمان «الفتح» و مبارزان فلسطینی کرد.

حسین احمدی روحانی عضو جداشده این فرقه که سال ۱۳۴۸ را شروع فعالیت‌های خارج از کشور سازمان می‌داند در این باره می‌نویسد: «این تماس‌ها به خاطر تأمین آموزش نظامی افراد سازمان بود که یکبار در پاییز سال ۱۳۴۸ در پاریس و سپس در دوحه برقرار گردید و این هر دو تماس، خود زمینه را برای ملاقات و مذاکره نهایی هیئت نمایندگی سازمان با نمایندگان سازمان الفتح در امان(مرکز اردن) در تابستان سال ۱۳۴۹ فراهم آورد.

این توافق منجر به اعزام اعضای مجاهدین خلق به سوریه و لبنان از طریق دوبی شد. در هنگام حضور هیئت نمایندگی سازمان در بیروت و امان، برای سید جلیل سیداحمدیان، محسن نجات‌حسینی، محمود شامخی، حسن خوش‌رو، کاظم شفیعی‌ها و موسی خیابانی شناسنامه جعلی تهیه شد. آنان که از راه دریا و در پوشش کارگر به دوبی وارد شده بودند بنا داشتند از طریق هوایی به بیروت بروند اما پلیس در ۶ مرداد ۱۳۴۹ آن‌ها را دستگیر کرد.

تلاش دو ماهه سران سازمان برای آزادی مجاهدین دربند و عدم تحویل آن‌ها به رژیم پهلوی سودی نبخشید تا اینکه طی یک تصمیم غافلگیرکننده اقدام به ربودن هواپیمای ۸ صبح دوبی- بندرعباس  در روز ۱۸ آبان ۱۳۴۹ کردند. ابتدا هواپیما را در قطر نشانده و پس از سوخت‌گیری در فرودگاه بغداد فرود آمدند. این فرود سرآغاز حضور مجاهدین در عراق شد.

این اتفاق در حالی رخ داد که در طول سال ۱۳۴۹ اوج اختلافات ایران و عراق بر سر حاکمیت بر شطّ‌ ‌العرب یا اروندرود جریان داشت.
سابقه ترور تیمور بختیار در خاک عراق، مقامات رژیم بعث را به شدت به این هواپیمابایی بدبین و مشکوک کرد و لذا دست به شکنجه مجاهدین زدند. محسن نجات‌حسینی در خاطرات خود می‌نویسد: تناقض‌گویی ما در بازجویی شب اول، عراقی‌ها را شدیداً به ما مشکوک کرده بود… شایعه‌پراکنی‌های ساواک نیز به تردید عراقی‌ها می‌افزود. عراقی‌ها گمان می‌کردند که ما فرستاده ساواک هستیم و به بهانه‌ پناهندگی قصد نفوذ در عراق را داریم.

اما سابقه آشنایی یکساله سازمان با فلسطینی‌ها باعث شد که سرانجام با وساطت «سازمان آزادی‌بخش فلسطین» PLO مشکل پس از چهل روز حل شد. نجات حسینی می‌نویسد:تراب [حق شناس ] همراه «ابونضال» نماینده‌ سازمان الفتح در بغداد با کادرهای رهبری عراق تماس گرفت تا سوءظن نابه‌جای آنان را نسبت به ما برطرف کند.»

رابطه سازمان و جریان‌های فلسطینی تحت حمایت رژیم بعث

حضور افرادی از جبهه‌ ملی سوم در عراق ـ که مورد اعتماد بعثی‌ها بودند ـ و نوع روابط آنان با مجاهدین ‌خلق فرصت‌ها و امکاناتی را ایجاد کرد. مجاهدین‌خلق از طریق این افراد و بعداً مستقیم از خود عراقی‌ها به این امکانات تبلیغاتی و عملیاتی دست یافتند. ابونضال رابط اصلی مجاهدین‌خلق بود که دو مکان را در بغداد برای سازمان تهیه کرد.

احمدرضا کریمی از اعضای سازمان مجاهدین در دهه پنجاه معتقد است: «ابونضال» به عنوان نماینده‌ PLO (به طور عام) و «الفتح» به طور خاص، پروسه آزادی مجاهدین زندانی را مدیریت کرد… در واقع، مجاهدین‌خلق که در وهله‌ اول فقط با «الفتح» مربوط بودند، روابط خود با جنبش فلسطین را از طریق سه سازمان که در عراق متمرکز بودند دنبال نمودند.

احمدرضا کریمی عضو جدا شده فرقه رجوی

«سازمان ژوئن سیاه» تحت رهبری ابونضال، مرکّب از عناصر افراطی فلسطینی بود که با کمک و حمایت دولت بعثی عراق تشکیل شد و مرکز آن در بغداد بود. جبهه‌ التحریر العربیه‌ (جبهه‌ آزادی‌بخش‌عربی) و سازمان ودیع حداد از جمله سازمان‌های دیگر فلسطینی در ارتباط با مجاهدین خلق بودند.

ثمره این ارتباطات برای مجاهدین خلق تا جایی بود که شاخه خارج از کشور سازمان علاوه بر اقدامات نظامی اقدام به فعالیت‌های تبلیغاتی و رسانه‌ای کرد. به گفته حسین احمدی روحانی «رابطه با دولت عراق از سال ۱۳۵۱ شروع و تا سال ۱۳۵۳ ادامه داشت. این ارتباط از طریق جبهه ملی دوم (بخش خاورمیانه) و به خاطر اجرای برنامه رادیویی انجام گرفت. در سال ۱۳۵۱ «رادیو انقلابیون» و پس از یک دوره تعطیلی در سال ۱۳۵۲ و ۱۳۵۳ رادیو «میهن‌پرستان» و «رادیو سروش» به کار افتاد که روزانه هر یک ساعت، برنامه پخش می‌کردند و صدای آن‌ها در کلیه نقاط ایران و حتی افغانستان نیز به گوش می‌رسید. در زمستان ۱۳۵۳ به دلیل بهبود روابط ایران و عراق و قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر، این رادیوها و همچنین هرگونه ارتباطی با دولت عراق قطع گردید.»

پایگاه و جایگاه سازمان در عراق

هرچه بر دامنه فعالیت‌های سازمان در خارج از کشور بیشتر می‌شد، تشکیلات سازمان و سطح دسترسی آن‌ها نیز بیش از پیش افزایش می‌یافت. در تابستان ۱۳۵۳ بیش از ده نفر از افراد سازمان که اغلب هویت واقعی یکدیگر را نمی‌دانستند، در بغداد به سر می‌بردند. افرادی نظیر حسین خوشرو، مرتضی خاموشی، محسن فاضل (رأس تشکیلات سازمان در بغداد)، حسین روحانی(مسئول بخش خارج از کشور سازمان) تراب حق‌شناس(مسئول روابط عمومی و تبلیغات خارج از کشور) و محمد یقینی که از اعضای زبده سازمان بودند.

۱۸ تیرسال ۶۶؛ ملاقات رجوی و صدام باهدف عملیات مشترک علیه ایران

یکی از مهم‌ترین اتفاقات در این دوره ماجرای کشته شدن مرتضی هودشتیان از اعضای نابغه سازمان بوده که روایت تلخی دارد. هودشتیان با سوءظن محسن فاضل مورد بازجویی و  شکنجه مسئولان سازمان در بغداد قرار می‌گیرد و در اثر جراحات وارده کشته می‌شود. این مسئله به خوبی میزان امکانات تشکیلات سازمان در عراق و حمایت‌های معنوی رژیم بعث را نشان می‌دهد.

در همین رابطه تحلیل احمدرضا کریمی با توجه به درک پسینی وقایع بسیار قابل توجه است. کریمی می‌نویسد: «سازمان مجاهدین‌خلق در طول سال ۱۳۵۳ از چنان امکانات و اختیارات استثنایی و قابل‌توجهی در عراق برخوردار بوده که می‌توانسته شکنجه کند، افراد زیر شکنجه را به قتل برساند، جنازه مقتول را ـ به نحوی ـ سر به نیست یا دفن کند و آب هم از آب تکان نخورد! روابط ویژه‌ مجاهدین‌خلق با دولت عراق تا آنجا نزدیک بود که به عنوان یک گروه بیگانه خارجی می‌توانست از آزادی عمل یک حکومت استبدادی برخوردار باشد و در هیچ امری هم مورد سؤال قرار نگیرد! همان‌طور که مشهود است، در واقع الفت سازمان مجاهدین‌خلق و دولت عراق در سال ۱۳۵۳ نیز از نوع و جنس همان روابطی است که در دهه‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۷۰ برقرار بوده است.»

از بغداد تا تهران؛ رابطه مجاهدین‌ با سفارت عراق در ایران

ارتباطات مجاهدین خلق با رژیم بعث عراق به همان اقدامات خارج از کشور محدود نشد. در داخل نیز خط همکاری اعضای سازمان با سفارت عراق در تهران از طریق دانشجوی عراقی‌الاصلی به نام فاضل البصّام راه‌اندازی شد.

در بهار و تابستان ۱۳۵۲ گروهی مرتبط با سازمان مجاهدین‌خلق توسط ساواک ضربه خورد که ارتباطی ارگانیک با عوامل سفارت عراق در تهران داشتند. در رأس این گروه فاضل البصّام قرار داشت که در دانشکده‌ فنی دانشگاه تهران تحصیل می‌کرد. وی در پاییز ۱۳۵۱ تابعیت ایرانی گرفت و نام خود را به فاضل مصلحتی تغییر داد.

فاضل در عراق نفوذی «جبهه‌‌التّحریرالعربّیه‌» در گروه ابونضال بود و پیش‌تر با دفتر تبلیغاتی و فرهنگی «الفتح» در بغداد ارتباط داشت. وی از طریق یکی از اعضای اطلاعاتی ـ امنیتی دولت عراق با دو تن از اعضای برجسته سفارت عراق در تهران ارتباط برقرار کرد و اطلاعاتی را که در سازمان مجاهدین‌خلق جمع‌آوری می‌شد به آن‌ها می‌داد؛ «جعفر السّودانی» (با نام مستعار فؤاد) کاردار سفارت و «فائق‌الخطیب» (با نام مستعار سعید) وابسته‌ فرهنگی سفارت. در پی کشف این گروه و افشای نقش عوامل سفارت عراق، ‌آن دو عضو به عنوان عناصر نامطلوب از ایران اخراج شدند.

اما این رابطه در همان سال‌های دهه پنجاه محدود نماند. سال‌های پس از پیروزی انقلاب این ارتباط دقیق‌تر و عمیق‌تر شد. نوع فعالیت‌های تروریستی مجاهدین ضد خلق در حدود سال ۶۰ حکایت از اقرار ناگفته فرقه رجوی به هماهنگی و همکاری وثیق با دیپلمات‌های بعثی در تهران دارد.

از پیروزی انقلاب تا جنگ تحمیلی

با پیروزی انقلاب اسلامی فرقه رجوی که خود را از عرصه قدرت به کنار دید با راه‌اندازی فاز سیاسی اقدام به رویارویی و مواجهه با نظام جمهوری اسلامی ایران کرد. بسیاری از پژوهشگران معتقدند که فاز سیاسی سازمان مجاهدین بستر و زمینه‌ای برای ورود آن‌ها به فاز نظامی بوده و هدف منافقین از ابتدا به کارگیری مشی مسلحانه علیه انقلاب اسلامی بود.

اما نگاهی به اسناد و خاطرات نشان از تأیید این مفروضات دارد. در سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۵۹ سازمان همچون گذشته ارتباط خاص خود با رژیم بعث را حفظ کرده و درصدد بهره‌گیری از آن برای جنگ در ایران است. اسناد نشان می‌دهد که رابطه سازمان با عراق پس از انقلاب به دیدارهای آن‌ها به سال ۱۳۵۸ برمی‌گردد. به عنوان نمونه یکی از اسناد منتشره در این رابطه به گفتگوی نماینده مجاهدین خلق و افسر اطلاعات عراق درباره انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی اشاره دارد که در ۲۴ اسفند ۱۳۵۸ برگزار شد.

این اسناد نشان می‌دهد که چگونه حداقل شش ماه پیش از آغاز جنگ تحمیلی منافقین در صدد همکاری با صدام بودند. ابراهیم خدابنده از اعضای جداشده سازمان در همین رابطه معتقد است: «نکته مهم در این ملاقات‌ها آن است که مشوق اصلی صدام حسین برای حمله به ایران منافقین هستند.»

 در همان ایام و در هفته پایانی فروردین ۱۳۵۹ و در حالی که پنج ماه تا آغاز جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران باقی مانده بود، بخش فارسی رادیو بغداد به تجلیل و تمجید بنیانگذاران و سران مجاهدین خلق پرداخته بود.

این همکاری‌ها و هماهنگی‌ها در عالی‌ترین سطوح و بصورت پنهانی برقرار بوده است. تا جایی که نقشه مشترک هر دو طرف به مثابه دو لبه قیچی علیه جمهوری اسلامی ایران طرح‌ریزی و در دست اقدام قرار می‌گیرد.

ابراهیم خدابنده  در این زمینه می‌گوید: «رجوی قبل از سفرش به پاریس در سال ۱۳۶۰ دو بار بصورت مخفیانه به پاریس سفر داشته و از طریق مقامات فرانسوی با مقامات عراقی ارتباط گرفته و طی یک هماهنگی قرار بود که بعثی‌ها از خارج و منافقین از داخل شروع کنند. خود رجوی هم در صحبت‌هایش می‌گفت که با واسطه‌گری فرانسه به آنجا رفته است. اصلاً قیام مسلحانه مجاهدین که در سال ۶۰ شروع شد با تأخیر اتفاق افتاد چون قرار بود زودتر انجام بگیرد و همزمان با حمله صدام باشد…»

پس از فرار رجوی به پاریس دیدارهای طارق عزیز -معاون نخست‌وزیر بعث عراق- و مسعود رجوی -رئیس شورای ملی مقاومت- در اسفند ۱۳۶۱ پیوندهای ناگسستنی را ایجاد کرد. این قرار و مدارها راه را برای حضور همه‌جانبه منافقین در عراق هموار کرد تا جایی که در سال‌های آتی سطح این همکاری‌ها به بالاترین درجه خود رسید و فرقه رجوی به عنوان پیاده‌نظام صدام وارد جنگ شد. به تعبیر ابراهیم خدابنده «سازمان از ابتدا خط همکاری با عراق را داشت ولی در سال ۱۳۶۵ با کنار گذاشتن بنی‌صدر توسط رجوی سازمان به زائده جنگ تبدیل شد.»

مسعود رجوی و طارق عزیز

 اسناد و شواهد نشان می‌دهد که میزبانی صدام از رجوی و میهمانی مجاهدین در بغداد محصول آشنایی چند روز و هفته و امری گذرا نبود بلکه این همکاری و هماهنگی ریشه‌های تاریخی دارد که منجر به اقدامات نظامی و تروریستی فرقه رجوی علیه ملت خود در طول هشت سال جنگ تحمیلی می‌شود. به باور اکثر مورخان و شاهدین رجوی ها بازوی داخلی حزب بعث در ایران بودند و در مواردی با جمعآوری اطلاعات و تقدیم آن به ارتش بعث و در مواردی دیگر ایفای نقش ارتش نیابتی برای بعثی‌ها به تابعی از ارتش صدام بدل شده بودند و تا روزی که صدام بر روی کار بود،‌در اردوگاه اشرف از حمایت تمام عیار او برخوردار بودند.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=34457