در آستانه پیروزی انقلاب ایران که در ۲۲ بهمن ماه سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد هستیم. انقلابی که با خون و رنج مردم شرایط آزادی و استقلال ایران را از سلطه بیگانه، فراهم آورد و همچنین باعث شد تا بسیاری از زندانیان مذهبی و سیاسی از زندان شاه آزاد شوند. در این میان، یکی از گروه هایی که از زندان شاه، آزاد شدند تتمه مجاهدین خلق بودند. این گروه پس از آزادی از زندان، به جای بدهکاری از انقلاب و انقلابیون، طلبکار انقلاب شدند.
به گزارش فراق، شکرگزاری، سپاسگزاری و قدرشناسی از خصایص بارز انسان است. کسی که این ها را نداشته باشد، به روزی خواهد افتاد که هم اکنون فرقه مجاهدین در آلبانی به آن دچار شدند.
فرقه رجوی که از روز اول به جای سپاسگزاری، ناشکری از مردم را برگزید، سپس این رویه به ایدئولوژی و منش و سیاست گروه در مقابل دیگران و حتی نیروهای خودی، بدل شد. ایدئولوژی ای که همه چیز را در ید منافع رهبر و سپس منافع سازمانی، می بیند و برایش نیرو و خانواده و کشور و منافع ملی، ابزاری بیش نیستند. این مشی و دکترین، یک شبه اتفاق نیافتادند بلکه به مرور زمان به این نقطه و نقطه خودزنی رسیدند. نقطه ای که جای تامل دارد و باعث عبرت عام و خاص است.
به نوشته ایران فانوس، وقتی کسی در حال مرگ است، هر حالت جنبشی و واکنشی از نوع نفس کشیدن و پلک زدن و غیره، علامت زنده بودن و حیات بیمار است. حال حساب کنیم جریانی که در میان مردم می زیست و هنوز خود را به اهرم های قدرت و بیگانه، آویزان نکرده بود، حالا چند ثانیه قرار گرفتن در صفحه تلویزیون را علامت زنده بودن و موجودیت خود برای نیروها و اربابانش، تبلیغ می کند. کسی نیست به ایشان و رهبری که علایم حیاتی ندارد، برساند که تصویر و زیرنویس را معمولاً برای مردگان استفاده می کنند. آدم زنده را تنها به تصویر و زیرنویسش بسنده نمی کنند بلکه آدم زنده می بایست بیاید در تلویزیون یا خارج از تلویزیون از خود و مواضعش دفاع کند و اگر در مقابل پرسش و انتقاد قرار گرفت اشتباه و انتقادش را بپذیرد و پاسخگو باشد وگرنه از دور خارج خواهد شد.
جریانی که به چند ثانیه اعلام حضور آن هم نمی داند از جانب کیست، از هول حلیم به اربابش نسبت می دهد و ابراز رضایت می کند و فی الفور پاسخ محبتش را می دهد، این همان جریانی است که به زعم خود در مقابل شاه و اسراییل و آمریکا، مبارزه می کرد و به زندان می رفت و کشته می داد ولی در مقابل محبت های انقلاب و مردم و نیروهایش، حتی یک بار سر تسلیم و رضایت و شکر به جای نیاورد بلکه همیشه و همیشه به جای بدهکاری دست پیش گرفت و از همه و همه کس طلبکار شد.
اما این طلبکاری ها، تنها از انقلاب و مردم و نیروها و خانواده های آنان است و بس. آن ها در مقابل اربابان از عراق سابق گرفته تا سایر کشورهای مرتجع منطقه و اسراییل و آمریکا، همیشه در مقابل خدمات آنان متقابلاً سرویس دادند و رضایت و وفاداری و کمال همکاری را انجام داده اند، چه علنی و چه مخفی. درج گفتار جنگ طلبانه نخست وزیر اسراییل علیه مردم ایران در سایت اینترنتی فرقه رجوی، مصداق این واقعیت است. چراغ زیر خودش را نور نمی تاباند ولی در بیرون چندان کم نور و کم سو نیست. به قول عوام، سگی که از سگ همسایه آبستن باشد، دیگر به درد نگهبانی خانه نمی خورد.
کسی که تا این حد خود را به اربابان قدرت قلاب کرده باشد، معلوم است در هر حرکت حکومت مانند برجام که در عالم سیاست و دیپلماسی امری معمول است، دل در دلش باقی نمی ماند و به چند ثانیه بودن در تلویزیون ذوق و شادی خواهد کرد و آن را نشانه بقاء خود می پندارد.
از ناشکری و ناسپاسی در مقابل مردم و منافع ملی و متقابلاً شکرگزاری و سپاسگزاری در مقابل اربابان که بگذریم، پاشنه آشیل فرقه رجوی در داخل و نیروها و جداشدگان خودش است که النهایه دکان چند نبش فریب و دجالیت را تخته خواهند کرد. فرقه، سال ها بود جهت روی خوش نشان دادن به اربابان و این که روی استبداد و دیکتاتوری او حساب باز کنند و همچنین نیروهای درمانده داخلی را بترساند، نهایت فشار را به نیروهای اخراجی تحمیل می کرد و وقتی در مقابل امواج نارضایتی جداشدگان و خانواده ها و مردم قرار گرفت و باصطلاح سمبه را پر زور دید، سیاست نارضایتی نیروهای داخل را تعدیل کرد و بسیاری از نیروهای ناراضی را به سمت جداشدگان و عداوت بیشتر، هل نداد بلکه تعداد زیادی را با چراغ خاموش به اروپا منجمله کشور آلمان، ارسال کرد بدون این که سال ها رنج و شکنج و تالمات و ویرانی تن و خانواده و مسایل دیگرشان را از دل شان به در آورد و حداقل ها را جبران کند.
انتهای پیام / فراق