در تقویم فرقه رجوی آنچه برایش جشن میگیرند و یاد و خاطرهاش را زنده نگه میدارند، صرفاً روزهایی شامل حوادث ناگوار علیه ملت ایران و شکست و خفت برای آن ها است.
به گزارش فراق، اگر در طول ۴۳ سال گذشته اعضای فرقه میتوانستند در فضایی آزاد فکر کنند، خیلی راحت میفهمیدند که این تاریخها مایه ننگ ابدی آنهاست و هیچ افتخاری ندارد.
نوزدهم بهمنماه یکی از سالگردهای فرقه رجوی است که هر ساله بابت آن جشن میگیرند. ۱۹ بهمن در واقع سال روز ضربه به خانه تیمی مرکزی سازمان در محله زعفرانیه تهران و محل اختفای موسی خیابانی و اشرف ربیعی است. خانه زعفرانیه مهمترین پایگاه سرکردگان سازمان در تهران بود که به محلی برای طراحی عملیاتهای تروریستی علیه مردم کوچه و خیابان استفاده میشد.
در مبارزات دهه ۶۰ کمیتههای انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران با تروریست ها و جنایتکاران، خانه های محل اختفای منافقین یک به یک کشف می شد و اعضای مستقر در آن در صورت عدم مقاومت مسلحانه دستگیر می شدند تا اینکه که سرانجام خانه زعفرانیه نیز کشف شد و با ضربه به این خانه به یکباره روند ترورهای کوچه و خیابان افول کرده و متوقف شد. به عبارتی خانه توطئه و جنایت منافقین از بین رفت و مریم رجوی همه ساله سالگرد این اتفاق را نیز به عنوان یاد و خاطره قهرمانان سازمان گرامی می دارد. در واقع همه قهرمانان سازمان در تقویم رجوی از همین قبیلاند. برخی از این روزها یاد و خاطرهای از کشتار مردم است که هرچند منافقین دیگر توان تکرار آن را نداشتهاند، اما حداقل یاد و خاطره آن را گرامی میدارند و به نوعی تأکید میکنند که نهتنها از کرده خود پشیمان نیستند، بلکه بدان افتخار هم میکنند!
۳۰ خرداد ۱۳۶۰ که اعضای سازمان اولین حرکت مسلحانه علنی و همهگیر خود را اعلام و آغاز کردند و در این روز با سلاحهای ربوده شده از کلانتریها در بحبوحه انقلاب مردم کوچه و خیابان را هدف قراردادند، یکی دیگر از این روزهای خاطرهانگیز رجوی است که البته هرساله برای گرامی داشت آن مراسم مفصل برگزار میکند.
۵ مهر ۱۳۶۰ هم همین روایت برای رجوی ها است که در آن دوباره علیه مردم کوچه و بازار تهران به خیابان آمدند و این بار با سلاح سرد از قبیل چاقو و قمه و تیغ موکت بری مردم را سلاخی کردند و سالهاست که این اتفاق نیز از خاطرات ماندگار و پرافتخار رجوی محسوب میگردد. هرکدام از وقایع تروریستی فرقه رجوی از قبیل ترور شهدای محراب، شخصیتهای سیاسی و مسئولین کشوری و نظامی نیز باز برای فرقه حکم یک روز پرافتخار در تقویم را دارد.
غیر از این نوع روزها، تاریخهایی دیگری نیز در تقویم افتخارات آنها محسوب میشود که این بار در جنایت موفق نبودهاند، اما در نقطهای بهسختی شکست را پذیرفتهاند و حالا به همان تاریخ و اتفاق میبالند. نمونه آن ۵ شهریور یا همان عملیات مرصاد است که رجوی نامش را فروغ جاویدان گذاشته بود. در این روز یک ستون ۵ هزارنفره به امید فتح تهران و ایران از مرز غربی کشور وارد شدند و با مقاومت مردمی و نیروهای سپاه و ارتش تار و مار شده و درنهایت به خاک عراق فرار کردند. این روز هم ازجمله افتخارات رجوی است که شکستش در تاریخ ثبت شد و تعداد قابلتوجهی از اعضایش را به کشتن داد.
مشابه این شکستهای خفتبار در تاریخ سازمان فراوان است، اما رجوی برای تکتکشان خاطره سازی کرده و یادش را گرامی میدارد. نمونه اخراج از پادگان اشرف که دیگر پایان این فرقه را برای اعضای خودش نیز مسجل کرد، یا مرحله اخراج کامل از عراق که بازهم علیرغم همه دستوپا زدنهای مریم رجوی و حتی حمایت آمریکاییها برای ممانعت از این امر انجام شد. این دو تاریخ هم برای فرقه خاطره دارد؛ البته رجوی با همان ادبیات فرقهایاش همه این شکستها و جنایتها را به زبانی ترجمه میکند که فقط خودش میتواند معنا و مفهومش را بفهمد. به عنوان مثال اخراج خفتبار از اشرف و عراق را به تکثیر اشرف تعبیر میکند که فقط در دایره ذهنی رجوی و محیط محدود ذهن اعضای فرقهاش، میتواند معنای افتخار و دستاورد داشته باشد.
در مجموع آنچه رجویها برایش جشن میگیرند و یاد و خاطرهاش را زنده نگه میدارند، صرفاً روزهایی از حوادث ناگوار از جنایت علیه ملت ایران تا شکست و خفت برای منافقین است.
انتهای پیام / فراق