رجوی با وجود شعارهایی که سالیان سر داده اما همچنان با سه تضاد درگیر است و توان حل آنها را ندارد و به همین خاطر سعی می کند با مارک زدن و توهین کردن و بی احترامی به حقوق افراد، خودش را سرگرم این مشکلات نماید.
اما چیزی که بسیار نمود دارد این است که آنان به هیچ عنوان توان حل تضاد را ندارند و می خواهند خودشان را مبرا از هر گناهی بدانند.
اولین مورد از عدم حل تضاد توسط رجوی بحث خانواده ها می باشد. زمانی که آنان شعار خانواده و حمایت از آنان را می دادند مبنی بر اینکه در داخل کشور از حمایت به اصطلاح خانواده برخوردار هستند ولی این ظاهر قضیه بود. چون وقتی پای همین خانواده ها برای دیدار با عزیزانشان به اشرف باز شد مسئولین سازمان دریافتند که نباید تن به این کار می دادند. حضور خانواده به معنی نابودی تشکیلات و افشای دروغ هایی بود که سالیان رجوی به اعضای خود گفته بود و به همین خاطر با حضور اولین از اکیپ خانواده شاهد ریزش زیاد نیرو از مناسبات بودیم.
و به حدی وضعیت داخل تشکیلات خراب بود که رجوی عملا کینه حیوانی خود را نشان داد و به اعضای خود عنوان داشت خانواده کانون فساد است و به نیروهای خود دستور داد به خانواده های خود فحش و ناسزا بگویند و حتی با سنگ و میله های تیز خانواده ها را مورد حمله قرار بدهند. هر چقدر زمان می گذشت این موضوع مخالفت با خانواده بیشتر نمود پیدا می کرد و مشخص می شد ریشه در اندیشه های کثیف رجوی داشته و نشان می دهد که او همه چیز را برای خود خواسته و حتی در بحث انقلاب طلاق پا را فراتر گذاشته و حرفهای ناسزایی در مورد زنان عنوان داشت در حالی که اکنون مریم قجر مدعی حقوق زنان می شود که این دروغ بزرگی است که مدام آن را نشخوار می کند.
اما نهایتا با استقامت و پایداری خانواده ها سران سازمان مجبور شدند از عراق خارج شده تا بتوانند در کشور دیگری به بازسازی تشکیلات خود اقدام نمایند.
محور بعدی که رجوی ها از حل تضاد آن بر نیامدند، مسئله جدا شدگان است و این مشکلی بود که از بدو تاسیس سازمان وجود داشت.
در زمان پهلوی شیوه کار به صورت حذف فیزیکی بود اما بعد از پیروزی انقلاب و رفتن به عراق شیوه کار قدری تغییر نمود. رجوی ها ابتدا با نشست های مختلف سعی می کردند فرد را به اجبار به تشکیلات برگردانند و اگر جواب نداشت به زندان انداخته و یا مورد ضرب و شتم قرار دهند و حتی مواردی بود که زیر شکنجه در زندان جانشان را از دست دادند و حتی کار به آنجا کشید که افراد خواهان جدا شدن را به زندان ابوغریب می فرستادند.
اما هر چقدر که به جلو می رویم جدا شدن افراد و افشاگری آنان به خوبی چهره واقعی رجوی را برای همه روشن می کند و نشان می دهد که در مناسبات چه دیکتاتوری حاکم است و چه ستم هایی رجوی علیه اعضای خود انجام داده است.
رجوی در این مورد هم نتوانست مشکل تضادش را حل کند و به همین خاطر سعی نمود با شیوه خراب کردن شخصیت افراد کارش را پیش ببرد. رجوی ها فکر می کردند می توانند با توهین کردن و دادن فحش و مارک زدن و ردیف کردن قلم بدستانش دروغ هایی علیه افشاگری نفرات جدا شده بنویسند ولی هر چقدر زمان می گذرد ماهیت آنها بیشتر رسوا می شود آنان نمی توانند راهی برا رهایی از این تضاد بیابند.
مورد بعدی که اخیرا پر رنگ تر شده است افشاگری افرادی است که در مناسبات به عنوان کودک شناخته می شدند و در جنگ اول آمریکا علیه عراق به اروپا فرستاده شدند و بعد از مدتی با فریبکاری آنان را دوباره به عراق و مناسبات شان کشاندند.
در این باره می توان ساعت ها بحث نمود و اینکه سازمان چگونه کودکان را از خانواده هایشان جدا نموده و هیچ آدرسی هم از آنان به کسی ندادند و هیچ ارتباطی هم وجود نداشت و با این کار عملا عاطفه پدر و مادری برای فرزند را از بین بردند. این کودکان با شناختی که از بیرون پیدا کردند حاضر به پذیرش تشکیلات نشده و اکنون در کشورهای مختلف با نوشتن کتاب و مصاحبه دست به افشاگری زدند تا همگان دریابند که رجوی ها چگونه افراد را فریب می دادند.
از آنجایی که سازمان تحمل یک انتقاد حتی از نیروهای سابق خودش را ندارد! همه افراد حاضر در تشکیلات که قبلا در اروپا بودند را به خط نموده و به آنان دستور داده که بر علیه رفقای قدیمی خود مطلبی بنویسند و یا حتی مادری را مجبور نمودند بر علیه فرزندش دست به افشاگری بزند و این گونه هم خط توهین و لجن پراکنی خود را ادامه داده و هم رابطه عاطفی بین مادر و فرزند را از بین می برد.
در این قسمت من فقط به سه مورد از معضلاتی که سازمان با آن درگیر بوده اشاره کردم.
سازمانی که تحمل یک انتقاد را نداشته و افراد معترض خود را به زندان انداخته و شکنجه می کند و سازمانی که تحمل وجود خانواده را نداشته و جلوی ملاقات اعضای خود با خانواده را گرفته و بدترین توهین ها را علیه خانواده ها دارد، چگونه از او می توان انتظار آزادی و آزادی خواهی داشت؟ چگونه مریم قجر می تواند مدعی دمکراسی شود؟
در انتها به این نکته اشاره می کنم تمام این بازی ها بیشتر مصرف داخلی دارد تا جلوی بیشتر ریزش نیرو را بگیرد و توان حل تضادها را ندارند.
باید به رجوی ها گفت: استقامت خانواده ها با کمک انجمن آسیلا در نهایت کمر تشکیلات شما را خواهد شکست و این مانند روز روشن است.
یادداشت از: هادی شبانی
انجمن نجات مرکز مازندران
انتهای پیام / فراق