رمان «یکی میان زندگی ما راه میرود» نوشته سمیه عالمی که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده، درباره حج خونین سال ۱۳۶۶ و شهادت حاجیان ایرانی در مکه است. البته اتفاقات مهم دیگری هم در اینرمان مورد اشاره قرار گرفتهاند.
به گزارش فراق، طاهره راهی پژوهشگر در یادداشتی به معرفی و بررسی کوتاه اینکتاب پرداخته است که مشروح اینیادداشت را در ادامه میخوانیم.
از حج سال ۱۳۶۶ اطلاعات کمی داشتم. آن هم از این و آن و کمی خاطره از عمویی که همان سال در مکه بوده و بعدها وقتی نوجوان بودم، برایم خاطراتی کمرنگ از آن روز و اتفاق گفت. همیشه دوست داشتم درباره حج آن سال بیشتر بدانم و بخوانم، حتی اگر نویسندهای در قالب یک رمان، کتابی نوشته باشد و ایدهاش را از آن گرفته و با روایتهای کوتاه، آن اتفافات را بیشتر بیان کرده باشد، اما در نوجوانی و حتی سالهای بعد از آن، کتاب و یادداشتی از این موضوع به چشمم نیامد. موضوع داشت برایم به فراموشی سپرده میشد تا اینکه دیدمش. کتابی که به حج خونین و مراسم برائت از مشرکین در ٩ مرداد سال ١٣۶۶ میپرداخت، کتابی با عنوان «یکی میان زندگی ما راه میرود» نوشته سمیه عالمی که توسط انتشارات سوره مهر چاپ و منتشر شده بود.
عنوان کتاب در نگاه اول چیزی را به ذهن خواننده نمیآورد. مانند یک صندوقچه بسته که سالهاست قفل شده، کسی از درونش اطلاعی ندارد و تنها راه باز کردن قفل چندین و چند ساله صندوق است. کتاب «یکی میان زندگی ما راه میرود» هم اینگونه بود. تا پیش نرفته و به صفحات ۷۰ به بعد نرسیده بودم، گویی در دالانی از روایتهای مختلف و نامربوط گیر کرده بودم. قصههایی از مارتا، ریحان و شیرین، سه زن که در مکانهای مختلف حضور دارند و هرکدام قصههای جداگانهای را روایت میکنند.
اما با پیش رفتن در داستان، قصههای سه شخصیت اصلی در یک موضوع مشترک هم میرسند. نویسنده در کتاب، سه روایت را با هم و به صورت موازی پیش میبرد و به حج و شهر مکه میرساند. موضوع مشترکی که در واقع مرحله مهمی از زندگی مسلمانان است. اما چه میشود که نقطه تلاقیِ مارتای یهودی و شیرین عضو فرقه رجوی و ریحان، مکه میشود؟
نویسنده همزمان سه موضوع حج، سازمان مجاهدین و اسرائیل را پیش میکشد و هنرمندانه هر سه ایده را به هم پیوند میدهد. عالمی مارتای یهودی و همسر یهودی-اسرائیلیاش را نماد دو طیف مختلف دنیای یهود نشان میدهد که یکی له و دیگری علیه اسرائیل هستند. از سوی دیگر به سازمان مجاهدین و مسائل مربوط به اردوگاه اشرف در عراق میپردازد. عالمی در بخشهای شیرین به جزئیاتی درباره روابط آدمها، سلسله مراتب سازمانی و حتی نوع زندگی سازمانی در اردوگاه میپردازد، آنچه که ما گاهگاهی در مستندها دیدهایم و شاید برایمان عجیب باشد چگونه افرادی با سطح سواد مهران که دانشجوی دانشگاه فرانسه بوده، به این فرقه پیوستهاند. سازمانی که با قوانینی متعصبانه بر روان افراد مسلط بوده و قدرت فکر و اندیشه را از آنها سلب کردهاند. نویسنده در کتاب «یکی میان زندگی ما راه میرود» اما همه اعضا سازمان را معتقد نشان نمیدهد و از کسانی نیز میگوید که برای یافتن حقیقتی پنهان، به سازمان جذب شدهاند. از طرف دیگر، عالمی، ریحانی را نشان میدهد که در ابتدا با اعتقادی عمیق، به سوسنگرد میرود اما در ادامه با اتفاقاتی، دچار شک و تردید میشود.
کتاب را که میخوانیم، با جزئیات فراوانی روبهرو میشویم که برخواسته از قلم زنانه نویسنده است، اما در کتاب و موضوعات با نگاهی زنانه پیش نرفته است. عالمی در این مکتوب، پا را فراتر نهاده و انسانیت را پیش میکشد. آنجا که مارتای معتقد به یهود، اولریخ را متهم به آدمکشی و مسیر خود را جدا میکند: «آرامش برای کی؟ برای ما؟ حرفهای خندهدار میزنی اولریخ. ما فرسنگها با آنجا فاصله داریم؛ بدون هیچ مرز مشترکی! تو آنجا نیستی که امنیت آلمان، سرزمین خودت را تأمین کنی. تو آنجایی چون کسان دیگری با آنها مرز مشترک دارند و باید امنیتشان تامین شود…. مارتا احساس کرد امیدی به ادامه بحث نیست. فقط یک جمله گفت و بدون خداحافظی گوشی را گذاشت: دولت یهود بهانه است. شما قصد جهانگشایی دارید آقا!»
عالمی در این کتاب، دستش را به آرامی برای مخاطب باز میکند و با تعلیقهای بجا و رفتوآمدهای زمانی، آنجا که باید، اطلاعات را به خواننده میدهد و او را به دنبال خود میکشاند. کتاب «یکی میان زندگی ما راه میرود» نشان دهنده انتخاب آدمهاست. انتخاب مسیری که برای ریحان به مجادله با مادر و ابراهیم میرسد، یا شیرین که به اردوگاه سازمان مجاهدین ختم میشود و اولریخ که کار و وظیفه را به زندگی زناشویی ترجیح میدهد. انتخابهایی که زندگیها را میسازد و انسان را در بزنگاههای مختلفی قرار میدهد.
انتهای پیام