هر عنصری درون فرقه رجوی الزاما برای مجاهد! شدن راهی جز کسب مشروعیت از مریم رجوی ندارد، تنها از افتادن به پای او است که می توان به مدارج بالاتر یعنی فهم و استحاله تمام و کمال در مسعود نائل گردید.
به گزارش فراق به نقل از هابیلیان، در منابع سازمانی فرقه در معرفی مریم عضدانلو از جایگاه و قابلیت های فردی و تشکیلاتی اش سخن به میان می آید و این ذهنیت را دامن می زند که او از اعضای قدیمی و باسابقه مجاهدین بوده که سابقه فعالیت های سیاسی وی آن گونه که فرقه ادعا می کند، به اواخر دهه ۱۳۴۰ بر می گردد. یعنی دقیقا از زمانی که او یک دانش آموز بوده است. در آستانه پیروزی انقلاب وی مسئول شاخه دانشجویی در سازمان بوده و در همین زمان با مهدی ابریشم چی ازدواج کرده است. کم و بیش هم اشاره می شود که او خواهر محمود عضدانلو از اعضای باسابقه سازمان و خواهر نرگس عضدانلو است. اما از اینکه بگویند نرگس مارکسیست بوده و با همین موضع هم اعدام شده ابا دارند. فرار او از ایران پس از فاز نظامی به همراه مهدی ابریشم چی و رفتن به کردستان و متعاقب آن اعزام به پاریس و در نهایت مسئولیت دفتر مسعود رجوی از دیگر فعالیت های او در فرقه قید شده است. به همین روال او به دلیل قابلیت های منحصر به عنوان همردیف مسئول اول سازمان یعنی مسعود رجوی معرفی و در ادامه با استعفا از این مسئولیت به عنوان رئیس جمهور انتصابی شورای ملی مقاومت معرفی شده است.
وقوع انقلاب ایدئولوژیک درونی فرقه ظاهرا نقطه عطف ارتقاء کیفی این زن به عنوان بالاترین مرجع تشکیلاتی و در کنار مسعود رجوی و سپس ازدواج ایدئولوژیک او و حائل شدن میان مسعود و اعضای سازمان به مفهوم صالح ترین عنصر ایدئولوژیکی – سیاسی – تشکیلاتی فرقه جایگاه ویژه و منحصری به او بخشیده است.
به قولی مریم قجر عضدانلو به واسطه ای برای وصل شدن به مسعود تبدیل شده است و از آن تاریخ تا اکنون و مشخصا پس از مفقود شدن مسعود رجوی به عنوان ریاست جمهور انتصابی و مسئول اول فرقه تروریستی رجوی مسئولیت راهبردی فرقه را به عهده دارد. در سراسر این تاریخ سازی یک جانبه ظاهرا با زنی مواجه هستیم که قابلیت و پتانسیل قرار گرفتن در کنار رهبری فرقه و بعضا جایگزینی زنان مجاهد یعنی اشرف ربیعی را دارد. تا جایی که مریم عضدانلو نه یک زن سازمانی که مشخصا به هست و نیست و مکانیزم ادامه حیات مجاهدین تبدیل می شود.
هر عنصری درون فرقه الزاما برای مجاهد! شدن راهی جز کسب مشروعیت از او ندارد. تنها از افتادن به پای او است که می توان به مدارج بالاتر یعنی فهم و استحاله تمام و کمال در مسعود نائل گردید. اطلاق ایدئولوژی مریم به خودی خود قائم بودن ارزش های فردی او را مورد تاکید قرار می دهد. مضاف بر اینکه خود نیز اذعان می دارد این همه در گرو درک و فهم مسعود است. این به نعل و میخ زدن و نقش دوگانه مریم در ایدئولوژیزه کردن مناسبات فرقه ای از بالاترین سطوح تا پائین ترین سطوح تشکیلاتی در نوع خود علاوه بر انتقال پارادوکسیکال بودن موقعیت او، نشان از این می دهد که او نزدیک ترین و مستحیل ترین عنصر تشکیلاتی در رهبری ایدئولوژیکی فرقه است. رسیدن مریم عضدانلو به این منزلت در زمان خود نیز باعث واکنش های ناخواسته ای از سوی عناصر بالای سازمان و کسانی گردید که نیک می دانستند مریم عضدانلو بر خلاف آنچه القاء می شود، آن چیزی که مجاهدین سعی در جا انداختن او دارند، نیست. اما تعجب این افراد در تقابل با اراده رهبری رجوی که تلاش دارد از مریم رجوی یک قدیس و به نوعی مادر مقدس بسازد اثر لازم را ندارد و توان مقابله با این خواست در کسی پیدا نمی شود. با این حال تا زمان جدایی شماری از اعضای سازمان و گمانه زنی های آنان در مورد روابط خصوصی مریم و مسعود هیچکس تصور نمی کرد جز منافع تشکیلاتی و هوا کردن فیل تازه ای برای سرپوش گذاشتن بر شکست ها، فاکتور اخلاقی و … در این سناریو دخیل و نقش داشته باشد. همه قرائن و شواهد نشان می دهد که واکنش های حاصله از معرفی مریم عضدانلو در مقام همردیفی با مسعود و بعدتر به عنوان کاتالیزور وصل به ایدئولوژی رهبری و حتی انتصاب او به مقام ریاست جمهوری بهت و شگفتی اعضای سازمان را از بالاترین رده ها تا سطوح پائین سازمان به همراه داشته است.
انتهای پیام