در سایت پاره فرقه رجوی مطلبی تحت عنوان مناسبت ۵۷ سالگی فرقه با عنوان هجرت بزرگ درج شده است.
به گزارش فراق، رجویها، دستاوردهای نداشته خویش را پس از ۴۰ سال دربهدری و مزدوری در هفت محور زیر خلاصه کردند. درباره آن خرعبلات جای پرداختن بسیاری است که در قدم اول توجه شما را به آن هفت نکته جلب می کنیم:
اولین دروغ: نوشتند مجاهدین از دام دسیسه و قتل عامی که برنامه ریزی و سازماندهی شده بود با هوشیاری به موقع جستند. خوب است بدانیم و میدانند حداقل یک دهه بود که دولت عراق حکم اخراج رجوی را امضا کرده و از طریق صلیب سرخ و کمیساریا به آنها ابلاغ نموده بود ولی رجوی به دلیل وحشت از فروپاشی، از دست دادن اموال مسروقه از عراقیان، و به قول خودشان از دست دادن جوار خاک میهن با وقاحت و لجاجت برای رفتن از عراق یک دهه تاخیر کردند.
اضافه کنیم در مسیر پافشاری و لجاجت های عجیب فرقه رجوی به خاطر ماندن در عراق درگیریهای متعددی هم رخ داد که آن زمان رجوی در حالی که خودش در هفت سوراخ قایم شده بود، جان افرادش پشیزی برایش ارزش نداشت و مستمر رجز می خواند هزار نفر هم کشته شوند مهم نیست و به خاطر همان لجبازی های وحشیانه رجوی در درگیری های مختلف بنا به آمار منتشر شده از طرف خود فرقه حدود ۲۰۰ تن کشته و هزارتن زخمی شدند، حالا یادشان رفته و رجز می خوانند بماند.
دروغ دوم: نوشتهاند با حفظ گنجینه تشکیلات، پا به دنیای جدیدی گذاشتیم که هم ارتباط مقاومت و جنبش را یکپارچه کرد و هم راه ارتباط با مردم و جامعه گسترش و اوج یافت.
در پاسخ این دغل هم باید گفت زهی خیال باطل و عوامفریبی، واقعیت آن است با اولین خروجها، تشکیلات فرقه از هم پاشید و تا کنون حدود ۴۰۰ تن از اعضای قدیمی و جدید یا گریختند و یا همین که پایشان به خارج از عراق رسید جدا شدند و از شر تشکیلات جهنمی نجات یافتند و یا درون فرقه زندانی هستند و این زنجیره فروپاشی ادامه دار است.
دروغ سوم: نوشتند در این هجرت چند ماهه که روز ۱۹ شهریور آخرین گروه از عراق خارج شد ضربه و اسیب امنیتی و اطلاعاتی و پرسنلی ندیدیم. خروج که چند ماه نبود و حدود چهار سال کارشکنی ها ادامه داشت. هم چنین می گویند: «لاف در غربت…» رجویها البته هر جا که باشد دروغ و دغل مایه کارشان است. اولا که در سه دور بازجویی های اعضای اف بی ای آمریکا – نیروهای نظامی امریکایی و کمیساریای پناهندگان و دو دور مصاحبه نیروهای عراقی- مجبورشدند با خفت تمام اطلاعات پرسنلی کامل و آمار اعضا، سلاح و اموال را بازگو نمایند. در این بازجوییهای گسترده و تحقیر آمیز سابقه تمامی اعضای مستقر درعراق شامل نام و نام خانوادگی، پروسه سوابق زندگی، اثر انگشت، نمونه دی ان ای، عکس و خلاصه جد و بن جد اعضا را رو نمایی کرده و در اختیار اف بی ای، کمیساریا و صلیب سرخ و هم چنین دولت عراق قرار دادند. پاسپورت و برگه خروج از عراق توسط چه کسی صادر می شد؟ کارت های پروتکتد آمریکایی را چه کسی صادر می کرد که مژگان پارسایی برای آن جشن گرفت؟ البته دروغ که حناق نمی آورد. چگونه بود که شش ماه آزگار مجبور شدید تمام مدارک و اسناد کاغذی را که سالها جمع آوری کرده بودید، بسوزانید؟
و حتما مدارک و فیلم ملاقاتهای خصوصی رجوی با استخبارات عراق را هم از یاد برده اید. هم چنین نمایش دسته دسته دریافت دلار و دینار عراق و انبوع سلاح و مهمات عراقی….
اموال، تدارکات نظامی و جاسوسی باقیمانده در کمپ اشرف هم حتما بی ارزش بوده است چرا که در اصل با پول ملت مظلوم عراق و به واسطه مزدوری دولت بعثی صدام تحصیل شده بودند.
نکته دیگر در این رابطه جان حقیر رجوی است که اگر خیال می کنند رجوی از مهلکه جان به در برده است باید گفت آن هم خیال باطلی بیش نیست چرا که بارها بی ارزشی و پایانش برای جامعه بیرون و درون منافقین به اثبات رسیده است. سرکرده فراری و بی مقداری که به مدت ۲۰ سال خودش را درگوری پنهان کرده است مرده و زنده اش تفاوتی ندارد و سالهاست که به طور واقعی وجودی ندارد و تمام شده است.
دروغ چهارم: «تمرکز فکر و فعالیت مجاهدین در امر تشکیلات، سیاست و دیپلماسی در کانون اشرف۳ انرژی را چندین برابر نسبت به گذشته معطوف به جامعه خودشان برای رقم زدن تعادل قوای سیاسی علیه دشمن کرد.»
در رابطه با این نکته هم بد نیست بدانید تمرکز فرقه از دیرباز چه در عراق، چه در آلبانی و اروپا همیشه بر تشکیلات پوسیده شان بوده، هست و خواهد بود. اصولا تمام هم و غم، بدبختی و شادی قرقه در همان تشکیلات کذایی است که الحق این یکی را خوب آمده اند. همان طور که در کمپ اشرف سیم های خاردار و گودالها در درون کمپ و پروژکتورها رو به داخل و برای جلوگیری از فرار ساخته شده بود. به همان نشان که هر فرد ناراضی ماه ها زندانی می شد و از خروجش جلوگیری می کردند، از ارتباطش با خانواده و بستگان و مجامع حقوقی بازمی داشتند. دو نفر مراقب و یک مسئول تشکیلاتی برایش می گذاشتند و برای رام کردن اعضای سرکش ماه ها جلسات و نشست انتقادی و تنبیهات فیزیکی اجرا می کردند و آخرش هم با انواع تهمت و تهدید برخی از اعضای ناراضی را مجبور به ماندن در تشکیلات می کردند.
در این مورد بله راست می گویند، خدایی این گونه دو دستی تشکیلات را نگه داشتن، پز دادن هم دارد! یادآوری کنیم اعتراف مژگان پارسایی را که در افتخاراتش گفت:۹۰ نود درصد وقت من در سازمان رسیدگی به امور تشکیلاتی (یعنی سرکوب نیروهای ناراضی) است.
حالا علاوه بر این با ایجاد سیاهی لشکر سایبری و نشاندن پیرزن ها و پیردمردهای ناراضی با عینک های ذره بینی پای رایانه خیال میکنند توجه به مردم نموده و ارتباط بیشتری با خلق قهرمان یافته اند و توفان سرنگونی به پا می کنند! اگر احمق های باقیمانده داخل تشکیلات باور می کنند هواداران به اصطلاح اروپا نشین حتما بیشتر باور خواهند کرد چرا که نیاز دارند از قبل مزدوری، پناهندگی دریافت کنند، پس این را هم گزاف نگفته اند.
پنجمین دروغ: گفتند عناصر دشمن از همه بهتر می دانند و اعتراف می کنند ارتباط مجاهدین با مردم و جامعه شان بزرگترین چالش علیه نظام ولایت فقیه شده است.
در ادامه پاسخ فوق و این لاطائلات تکراری فرقه بی ابرو باید گفت شما جرأت برقرار کردن ارتباط اعضا با خانواده هایشان را ندارید، ارتباط با مردم پیشکش. گروه دزد و خیانتکاری که از ترس جنایات و غلط هایش فرسنگ ها از وطن دور می شوند و سرکرده شان هم ۲۰ سال است از ترس و وحشت در سوراخ موش قایم می شود لاف ارتباط با مردم از طریق رایانه،گزاف و پررویی زیادی است که فقط از این فرقه وقیح بر میآید.
ششمین دروغ: نوشتند، «تشکیل کانونهای شورشی را باید یکی از مهم ترین دست آوردها پس از هجرت بزرگ دانست که استراتژی ارتش آزادی بخش را به طور خاص به بلوغ! قیام های یک ده اخیر در شهر ها رساند.»
سنگ بزرگ نشانه نزدن است. ترجیح این است که بدون شرح از این خزعبلات قیامی گذشت.
هفتمین دروغ: «افق های پیش روی مجاهدین بسیار فراخ گشت و در تعادل قوای سیاسی اجتماعی منطقهای و بین المللی نیرویی قدرتمند و امید خلق محبوب شان برای شکست دشمن شدند.»
ماهم این افق های روشن را نظاره می کنیم و همه با هم می بینم؛ درگذشت دسته دسته افراد سالمند مریض که به سن ۶۰ سالگی هم نمی رسند، فرار و جدایی حدود۴۰۰ تن از اعضای ناراضی پس از خروج از عراق، به بند کشیدن سایر افرادی که خواهان جدایی هستند، درست کردن قلعه و زندان در بیابان های خارج از شهر آلبانی به خاطر ترس از ارتباط با انسان های جامعه شهری، مزدوری تمام عیار برای خط عبری عربی و غربی، فحاشی به خبرنگاران و جداشدگان، دسیسه چینی و قطع کردن مستمری افراد جدا شده، به تعطیلی کشاندن شعبه کمیسیاریا در امورپناهندگان و جداشدگان، ندادن تلفن و امکان ارتباطی به افراد، گم و گور شدن رئیس فرقه و اخراج مریم قجر از فرانسه و … اینها کمی از دستاوردها و افق های مربوطه است.
گفتیم دروغ که حناق نمی آورد، می توانستند به جای هفت تا هفتاد دست آورد و لاف گزاف دیگر بنویسند. لاف در غربت هم به مانند دروغ قابل اندازه گیری نیست و در خارج و در نزد پناهندگان و خارجی ها کی به کی است؟
یادداشت از: مرضیه رئیس الساداتی – فراق
انتهای پیام / فراق