سیمای نفاق و سایت رسمی فرقه رجوی همزمان با دستپاچگی اعلام کردند که مسعود فرشچی با ۴۳ سال سابقه مبارزاتی بر اثر بیماری حاد کم خونی همولیتیک در بیمارستان آلبانی درگذشت.
به گزارش فراق به نقل از انجمن نجات مرکز گیلان، علی پور احمد با ذکر خاطره ای مربوط به این موضوع، عمق دروغ گویی و شیادی رجوی را در تعریف و تمجید از اعضا روایت نموده که در زیر می خوانید:
رجوی در مقابله با بحران تشکیلاتی در مقاطع مختلف با شیادی یک بحث پوشالی به اصطلاح تشکیلاتی-ایدئولوژیک روی میز می آورد تا با به چالش کشیدن آن، نیروهای وامانده را ناگزیر درگیر آن کرده و مشغول شان کرده باشد.
به خوبی بخاطر دارم که در مقطعی بحثی آورد مبنی بر اینکه در مناسبات مجاهدین کار سفید و سیاه نداریم. یعنی اینکه هر مجاهدی درهر موضعی هر کار و مسئولیتی که بهش سپرده شده است را باید که بدون اما و اگر بدان تمکین کرده و انجامش دهد.
مریم رجوی ابتدا به ساکن این بحث را در سطح فرماندهان خواست که تست کند و لذا جمعی حدود ۲۰۰ نفر از فرماندهان در سالنی در اشرف مضمحل شده جمع شدیم و مطابق معمول شروع کرد به بستن تهمت و افترا و فحش و ناسزا که چرا شما به اصطلاح فرماندهان و مسئولین تن به کار نمی دهید و تن لش و لمیده هستید. حال که شما در این فازهستید چه رسد به اعضای پایین تر و افراد تحت مسئولیت شما که لابد جنازه هستند و کاری ازآنها بر نمی آید!
نه اینکه مریم رجوی خیلی بد به این بحث ورود کرده بود و با اهانت و تحقیر می خواست خطش را پیش ببرد، زیاد بازخورد مثبتی نداشت و به جز دو یا سه نفر متملق که پشت میکروفون رفتند، همه در بهت و حیرت بودند.
وقتی مریم رجوی نتیجه مطلوبی از بحث نگرفت با تهدید اعلام کرد حال که پای بحث نمی آیید و اثبات نمی کنید به مسعود گزارش خواهم کرد و خواهم خواست که این بحث را در نشست عمومی و در میان اعضای تحت مسئولیت شما طرح کند تا حالتان حسابی گرفته شود.
ناباورانه دیدیم که تهدید مریم رجوی به عینیت پیوست و سه روز بعد در یک پنجشنبه شبی جلسه عمومی چند هزار نفره با مسعود رجوی شکل گرفت .
مسعود رجوی مطابق معمول با شیادی خاص خود برای به جریان انداختن بحث مورد نظر یک سناریویی را به اجرا گذاشت تا همه حضار خاصه مسولان و فرماندهان را در امتناع از پذیرش بحث مریم رجوی، سر جایشان بنشاند.
مسعود رجوی از جایش بلند شد و اندک قدم زد و چیزی نگفت. وقتی دید توجه همگان به وی جلب شده است با صدایی که با هیجان توامان بود فریاد زد این محمد… کجاست تا ببینمش؟
همهمه ای در جلسه بزرگ ایجاد شد که ارتباط محمد با بحث کار سیاه وسفید نداریم، چیست!؟
خلاصه محمد با روحیه صاف و سادگی و صمیمیت خاص خودش پشت میکروفون قرار گرفت و به مسعود سلام کرد. مسعود رجوی درحالی که تکه چوبی در دست داشت رو به محمد کرد و پرسید محمد جان بگو ببینم کارت چیست؟ الان در یگانت چکار می کنی و خلاصه مسئولیتت چیه محمد جان.؟ محمد بدون درنگ پاسخ داد: من راننده خودروی سپتیک هستم برادر. مسعود رجوی انگار که خوب نشنیده باشد شیادانه پرسید: بلند بگو ببینم تو کارت چیه آخه…؟ محمد دوباره تکرار کرد و گفت: برادر من راننده سپتیک هستم. مسعود رجوی برای بازکردن بیشتر بحث و زدن توی سر سایرین، بالای سن چند قدم جابجا شد و پرسید: محمد بگو ببینم راننده سپتیک چی هست و چکارمی کند؟
محمد با کمی توضیح گفت: من مسول خودروی سپتیک هستم یعنی کارم ازصبح زود تا آخرشب بلاوقفه این است که می روم یگان های مختلف و محل استقرارشان و چاه توالت و فاضلاب شان را تخلیه می کنم برادر…
مسعود رجوی انگار که خودش بویی از این کار سیاه نبرده باشد پرسید: یعنی چه محمد؟ من نمی فهمم سپتیک و چاه فاضلاب چی هست؟ یعنی تو با آن بوی بدش چکار می کنی و با شلنگ کثیفش چکار می کنی؟
محمد در آن فضای القا شده فرقه ای گفت: برادر من به کارم افتخار می کنم و نوکر همه هستم و حاضرم به خاطر رهبری در چاه سپتیک و فاضلاب خواهران و برادران مجاهدم شیرجه بزنم و شنا کنم و نه تنها ناراضی نیستم بلکه صفا هم می کنم!
اینجا بود که مسعود رجوی احساس کرد که کار نیمه تمام و بی نتیجه مریم را به کرسی نشانده و جواب مثبت گرفته است و لذا فریاد زد: بگو ببینم محمد، ای مجاهد تمام عیار و گوهر بی بدیل، پس برای تو کارسفید یا سیاه ندارد و هر مسئولیتی که بهت بسپارند با افتخار انجامش می دهی؟ یعنی دیگران هم همینطور هستند؟
عذرا علوی طالقانی (سوسن) از زنان شواری رهبری سر سپرده که در صف جلو نشسته بود با روشن کردن میکروفن مقابل خود گفت: من هم کلفت خواهران و برادران هستم و بدان افتخار می کنم برادر… جلسه شلوغ شد و به تدریج زنان و مردان تملق گوی بی مقدار پشت میکروفون رفتند و باز نشخوار کردند: «برادر من هم نوکر خواهران و برادران هستم… من هم کلفت خواهران و برادران هستم… »
همین محمد با آن توصیفات فریبنده وقت رجوی از جمله لقب دادن مجاهد تمام عیار و گوهر بی بدیل و… وقتی از اغفال و مغزشویی فارغ شد و از مناسبات رهایی پیدا کرد و نزد خانواده خودش بازگشت در همین چند سایت نخ نمای ایران افشاگر برایش مطلب مشمئزکننده نوشتند و با اهانت و تحقیر و مزدور از وی یاد کردند که البته شایسته خودشان هست و لاغیر.
و از مسعود فرشچی که ملیجک رجوی در سیمای نفاق تحت عنوان برنامه پیک شادی، نقش مضحک ایفا می کرد، ما بعد مرگ مشکوکش به تعریف و تمجید از وی، کماکان با گوهر بی بدیل و القابی از این دست به مدیحه سرایی مشغول خواهند بود.
روایت از: علی پوراحمد
انتهای پیام / فراق