چه عواملی باعث می شود که افراد محبوس در حصار ذهنی و جسمی فرقه رجوی برای رهایی خود تلاش کنند و تن به مشقت های حضور در فرقه بدهند و تلاشی برای جدا کردن راهشان از این فرقه مخرب نداشته باشند.
به گزارش فراق به نقل از انجمن نجات مرکز کرمانشاه، به طور تقریبی حدود دو هزار نفر در مناسبات فرقه مجاهدین اسیر می باشند و با اخباری که به بیرون درز کرده و صحبت های جدا شده ها، می دانیم که اکثرا ناراضی و ناامید هستند و دل خوشی برای ماندن در مناسبات ندارند .
واقعیت امر این است که پارامترها و موارد مختلفی دست به دست هم می دهند تا این افراد در فرقه به اجبار بمانند و هیچ راهی را در جدایی خود از فرقه نبینند. در اینجا نگاهی کلی به این عوامل داریم:
– عده ای که در همان دایره اول و نزدیک به رهبری فرقه هستند. چون دستشان به خون و کشتار آلوده است؛ از فاز سیاسی داخل ایران گرفته تا شرکت در عملیات های خرد و کلان از خاک دشمن بر علیه ایران. این طیف هیچ گزینه ای خارج از مناسبات و چارچوب فرقه ای در چشم انداز خود ندارند و تنها راه تضمین برای حفظ جانشان را در فرقه می بینند .
– یک طیف افرادی هستند که قبل از پیوستن در داخل ایران یا خارج ازکشور مرتکب جنایاتی مانند قتل و امثالهم شده اند و درحال حاضر تنها جای امن برایشان مناسبات فرقه رجوی بوده چون هیچ قانونی روی آنها کنترل نداشته است که آنها را مجازات کند یا به کشور مربوطه مسترد کند. لذا خارج از فرقه را برای خود به مثابه پایان زندگی می بینند و در امان بودن از حسابرسی و مجازات را فقط در داخل فرقه می دانند .
– گروهی هم اسیران جنگ ایران و عراق و سربازانی که اسیر خود فرقه شدند، هستند. این دسته خود را خائن می دانند و محاکمه و مجازات را برای خودقطعی می دانند و اکنون بیش از سه دهه است که با این ذهنیت پوشالی با ترس و وحشت در فرقه به سرمی برند و ذره ای هم به فرقه ایمان ندارند .
-گروه بعدی زنان هستند. این گروه جدایی را برای خود محال می دانند و فکر می کنند دیگر در جامعه برای زندگی جایی ندارند و اگر به جامعه برگردند از دید خانواده آبرویشان رفته و ذهنیت بدی روی آنهاست که مثلا در فرقه سالیان چه بلایی سرت آمده و چکار کردی؟ و هیچ کس حاضر به ادامه زندگی با آنها نیست و در معرض اتهام های مختلفی هستند. البته اکنون تا حدودی این ذهنیت شکسته و زنان شجاعی از قید و بند فرقه، فرار و به دنیای آزاد آمده اند. اگر اخبار جدایی این زنان به درون سازمان درز کند که تا حدودی افشا شده است، زنان دیگر هم شجاعت لازم را برای از بند فرقه رستن پیدا می کنند و خود را و روح و جسم خود را می رهانند.
-گروه آخر هم عده ای هستند که اکنون بالای ۶۰ تا ۷۰ سال سن دارند. این افراد نمی دانند بیرون از فرقه چگونه ادامه زندگی دهند. هم از لحاظ قانون و هم از لحاظ ذهن و اخلاقی دقیقأ برای این افراد معمای حل ناشدنی شده که همین باعث شده به این تن دهند که بمانند، بسوزند و بسازند و بمیرند .
آنها به این فکر می کنند که در این سن با بیرون از فرقه چه کار می توانند بکنند و چگونه امرار معاش کنند؟ ازکجا شروع کنند و آیا اصلا جامعه آنها راتحمل می کند و صدها ذهنیت دیگر. در مقابل می بینند که درفرقه جایی برای خوردن و زندگی کردن هست و مشابه خود را در کنار خود می بینند و بهتر می دانند که همانجا بمانند و ادامه دهند تا روزی که زندگی شان به آخر برسد .
انتهای پیام