فرقه رجوی در حالی ادعای محبوبیت در میان جامعه کارگری ایران را مطرح میکند که اسناد به جای مانده از جنایات بیشمار آنها علیه این قشر زحمتکش حکایت دارد. آمارها بیانگر ترور کوردلانه نزدیک به ۱۲۰۰ نفر از کارگران بیگناه توسط این فرقه جنایتکار است.
به گزارش فراق، شاید به طور دقیق نتوانیم در مورد تاریخ ورود آنها به کارخانجات و تشکلهای کارگری اظهارنظر کنیم، اما پاییز ۵۹ را میتوان به عنوان تاریخ اوج فعالیتهای فرقه رجوی در این زمینه معرفی کرد که از طریق ورود دانشجویان هوادار فرقه رجوی و تاسیس نهاد جعلی کارگری با هدف به اعتصاب کشاندن کارخانه ها و صنایع کشور انجام گرفت.
مجاهدین که به واسطه مکتب مارکسیستی خود اساساً تعریفی مادی از قشر کارگر داشتند، معتقد بودند که «کارگران فقط به دنبال خواب خوراکند» و با این بینش، در میان کارگران به طرح مسائل صنفی می پرداختند.
اوج این تبلیغات در ۲۲ بهمن و آخر سال ۵۹ صورت گرفت که دقیقاً زمان پرداخت عیدی، سود ویژه و پاداش کارگران بود.
مجاهدین در این تبلیغات که همراه با پخش تراکتها و اعلامیهها در کارخانجات با مضامین معاند نظام صورت میگرفت، ضمن اینکه به شخصیتهای انقلاب توهین میکردند، سعی داشتند که به جامعه کارگری اینگونه القاء کنند که انقلاب آنها را فریب داده و در حال استثمار کارگران است.
البته در سراسر دنیا مشکلات مربوط به کار و کارگری وجود داشته و برای حل آن نیز ادارات و سازمانهایی با وظیفه رسیدگی به این مشکلات و حل اختلافها در سطح کشوری و حتی بینالمللی تاسیس شدهاند و همچنین شرایط آن روزهای انقلاب ایران که تازه به ثمر رسیده بود و رهبران آن برای حفظ استقلال کامل آن تلاش می کردند، نیز یک سری مشکلات اقتصادی را ایجاب میکرد که از عوارض طبیعی هر انقلابی است؛ اما توجه به شعارسازیهای آنها از قبیل «۲۲ بهمن ۵۷ آزادی از قید و بند ستمشاهی – ۲۲ بهمن ۵۹ به بند کشیده شدن و استثمار کارگران توسط جمهوری اسلامی» نشان میدهد که راه کار ارائه شده جریان نفاق برای جامعه کارگری در حوزه رفع مشکلات مادی و اقتصادی براندازی نظام بوده است! و این در حالی بود که هنوز بیش از ۲ سال از پیروزی انقلاب اسلامی ایران که برای آن شهدای بیشماری خصوصاً از همین جامعه کارگری تقدیم شده، نگذشته بود.
به نوشته بنیاد هابیلیان، نکته مهمی که باید در این رهگذر به آن اشاره شود و منافقین کوردل هیچ گاه بدان توجه نکردند، این است که قبل از پیروزی انقلاب وقتی امپریالیستها دیدند کار به جای باریک کشیده شده و سقوطشان نزدیک و حتمی است با این تحلیل غلط که درد جامعه کارگری فقط مادی است، حقوق کارمندان و کارگران را در چند مرحله اضافه کردند تا به اصطلاح باعث فروکش نیروی انقلابی و شور و شوق مردم شوند. اما مردم و کارگران چون خواستشان پیروزی انقلاب و برقراری نظام جمهوری اسلامی بود، فریفته این ترفندها نشدند و تا آخرین لحظه پای امام و انقلابشان باقی ماندند. همین موضوع در مواجهه جامعه کارگری با فعالیت های ضد انقلاب منافقین، سبب آن شد که از ۱۵ نمایشگاه تبلیغاتی که در جاهای مختلف توسط منافقین اجرا شده بود، ۱۳ الی ۱۴ فقره آن توسط خود کارگران برچیده و حتی از نصب آن هم ممانعت به عمل آید.
از دیگر اهداف پیگیری شده توسط مجاهدین در کارخانجات، کسب اطلاعات و شناسایی افراد و اماکن حساس و سرقت مدارک و اموال کارخانه ها و اداره های مهم بود. در شناسایی های آنها تعداد پرسنل کارخانجات، مراکز حساس و استراتژیک صنایع و اطلاعاتی از قبیل ساعات کار، میزان تولید و … جمع آوری می شد که بلافاصله پس از آغاز اقدامات مسلحانه در ایران برای خرابکاری و ترور مورد استفاده قرار گرفت. حتی بعضاً این اطلاعات در خلال جنگ ایران و عراق نیز در اختیار صدام قرار گرفت که کمکی بزرگ به او و ارتش تجاوزکارش به شمار آمد.
سرقتهای نقدی و جنسی انجام گرفته از ادارات و کارخانجات نیز که در واقع پول مردم و بیت المال بود و به عنوان یکی از منابع تأمین هزینه های مجاهدین به حساب می آمد.
در مسیر این فعالیتها، مجاهدین سعی کردند برای خود همدستانی نیز پیدا کنند که می توان از عناصر مارکسیست و ضد انقلاب نام برد که به دلیل مشابهت در اهداف، مورد توجه آنها بودند. غیر از این گروه های مارکسیست، لیبرالها و حتی سلطنت طلب ها نیز همراه منافقین بودند که علیرغم شعارهای متفاوتی که در ظاهر می دادند عملا تصمیم ها و مواضع مشترکی علیه جمهوری اسلامی اتخاذ می کردند.
اما سد مهم مقابل آنها در کارخانجات، انجمن های اسلامی بودند و منافقین برای مقابله با آنها انرژی بسیاری خصوصاً در نهاد کارگری صرف می کردند. منافقین انجمن های اسلامی را که فعالیتهایی از قبیل تشکیل کلاس قرآن، تشکیل جلسات بزرگداشت شهدای جنگ، رفتن به جهاد سازندگی، کلاس سواد آموزی، آموزش نظامی و… داشتند را سنبلی از خط امام و جمهوری اسلامی در کارخانه می دانستند و در واقع با حمله کردن به انجمن اسلامی به جمهوری اسلامی و خط امام حمله می کردند و به اصطلاح خودشان کل نظام را زیر سوال می بردند.
همین طور برای رشد کینه و زمینه سازی برای رویارویی، از کارگران عضو انجمن های اسلامی، تحت عناوینی نظیر جاسوس، خبر چین و نور چشمی و… نام می بردند. این در حالی بود که خود منافقین در تبلیغات خود با فریبکاری تمام سعی می کردند ظاهری اسلامی از خود نشان دهند و به عنوان نمونه می توان به فعالیت های ریاکارانه آنها از قبیل گذاشتن درس نهج البلاغه و قرآن و اداره آن توسط اعضای سازمان اشاره کرد که با وجود اعتقادات مارکسیستی منافقین صورت می پذیرفت و نمونه دیگر آن بردن کارگران به دیدار امام در قم با پوشش حزب اللهی یا دعوت کردن به جهاد سازندگی بود، در حالی که به دیدار امام بردن کجا و هدف شوم براندازی خط امام کجا؟! و یا دعوت به بردن به جهاد سازندگی کجا و کم کاری و اعتصاب راه انداختن در کارخانه ها کجا؟!
البته از حق نباید گذشت که انجمن های اسلامی همواره به عنوان سد محکمی در مقابل توطئه های منافقین مقاومت می کردند و در واقع همین موضوع دلیلی شد تا بعد از ۳۰ خرداد مورد حمله و تهاجم وحشیانه و کشتار قرار گیرند.
سرانجام با حرکت مسلحانه منافقین در خرداد ۶۰ و افشای ماهیت ریاکار منافقین برای جامعه کارگری، پرونده نهاد جعلی منافقین برای همیشه بسته شد و این پایگاه ادعایی منافقین در میان کارگران به کلی از هم پاشید. البته چیزی که از این تاریخ به بعد در ذهن مردم ایران باقی ماند یاد و خاطره صدها کارگر شهید ترور بود که برگی دیگر از کارنامه سیاه منافقین علیه انسانیت به شمار می آید.
این پیشینه سیاه فرقه رجوی که هیچ گاه از خاطره مردم ایران پاک نخواهد شد هم امروز باعث آن نشده که آنها دست از سر جامعه کارگری ایران بردارند و از نام این قشر زحمتکش و فعال در چرخه اقتصادی کشور سوء استفاده نکنند. بیانیه ها و اخبار منتشر شده از فرقه رجوی که سابقه ای طولانی نیز دارد، همگی سعی دارند حمایت آنها از جامعه کارگری و پایگاهی در میان کارگران را نشان دهند. پایگاهی که نه تنها در حال حاضر وجود ندارد بلکه به گواهی تاریخ هیچ گاه نیز وجود نداشته است.
انتهای پیام