سلام می کنم به شیر زن خستگی ناپذیر، مادر عبداللهی بزرگوار که هر چه برای فرزندش فداکاری می کند خسته نمی شود. بی امان پیگیر رهایی فرزندش است. کسی که تمام عمر و زندگی خودش را وقف رهایی تنها پسرش کرده است.
وقتی شنیدم که شش ماه است در بستر بیماری افتاده است دچار حُزن و اندوه شدم. اشک در چشمانم حلقه زد و بغض گلویم را فشرد.
واقعا درد و رنج این مادران تمامی نداشته و ندارد. مادرانی که سالهاست در راه روشنگری فرزندانشان از هیچ تلاش و زحمتی کوتاهی نکردند تا به آنان بفهمانند که رجوی در حال استثمار آنان می باشد.
مادر عبداللهی در میان همه مادرانِ افرادِ گرفتار در فرقه رجوی تبدیل به یک نماد شده است. شیر زنی که از ابتدای صبح و با گذاشتن سر بر روی مُهر شروع به عبادت و سجده می کند و از خداوند حاجت می طلبد تا آخر شب که با نماز شب با خدای خودش راز و نیاز می نماید.
مادر عبداللهی از خداوند می طلبد که تنها فرزند پسرش را نجات داده و او را به دامان پر مهر و محبت خانواده اش باز گرداند. از خداوند می طلبد که به دل او رحم کرده و چشمانش را به دیدن فرزندش روشن گرداند.
مادر عبداللهی ما را در کنار خود بدان، هر چند که ما توانایی رهایی فرزندت را نداریم ولی از راه و رسمی که شروع کرده ای و در آن فداکارانه در حال رفتن هستی حمایت کرده و پشتیبانی می کنیم.
امیدواریم که در این سال ۱۴۰۰ چشم شما مادر قهرمان به دیدار عزیز دلتان روشن گردد و بتوانید که بر درد و رنج این چند سال غلبه کرده و ما لبخند زیبایی بر روی چهره غم گرفته شما ببینیم. دعای ما هم رهایی فرزند شماست. دعای ما این است که در سال ۱۴۰۰ بشنویم که «امیر اصلان» رها شده و به زندگی بازگشته است.
خانم عبدالهی به نوبت خودم دعا می کنم که خداوند شما را از این درد جانکاه برهاند. دعا می کنم که در این روزهای مقدس و زیبا خداوند مهربان شما را به آرزوی دلتان که همانا دیدن پسرتان می باشد برساند.
دعا می کنم همه افرادی که در داخل تشکیلات رجوی گرفتار هستند به خود آمده و بیشتر از این موجب ناخرسندی پدران و مادرانشان نگردند. آمین یا رب العالمین
یادداشت از: شهلا رضایی
انتهای پیام / فراق