در جنگی که بین افراد تحت اسارت سازمان مجاهدین با رجوی وجود داشت به یک مقطعی رسیده بودیم که صدام حسین دیکتاتور سابق عراق توسط نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا سقوط کرد و نیروهای ائتلاف وارد کشور عراق شدند.
از آن زمان سازمان مجاهدین خلق به صورت نسبی تحت نظر کمیساریای عالی پناهندگان قرار گرفت. صلیب سرخ اجازه مداخله در امور سازمان را نداشت زیرا رجوی آن را بلوک کرده و هر گونه ارتباطش با صلیب را قطع کرده بود.
بنابر این بعد از سرنگونی صدام حسین، کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد به امور فرقه رجوی وارد شده و کم و بیش دخالت می کرد. هر چند که اگر به خواست میلی رجوی بود آنها را هم بلوک کرده و اجازه ورود به آنان را نمی داد.
البته بعدها معلوم شد که کمیساریای عالی پناهندگان با فشارهایی که جامعه جهانی بر رجوی وارد کرده بود، مجبور به پذیرفتن کمیساریا شده وگرنه مقاومت رجوی برای عدم پذیرش از جانب رجوی بسیار زیاد بود.
وقتی کمیساریا وارد مسائل فرقه به شکل بین المللی شد فعالیت های خودش را در اردوگاه اشرف استارت زد. بعد از چند ماهی در یک نشست عمومی که مسعود رجوی برگزار نمود صحبت هایی کرد که در میان حرفهایش گفت که آمریکائیها قانونی را برای ما (فرقه رجوی) آورده اند که ذلت بار است و از مجاهدان می خواهند هر کس که می خواهد به آمریکا برود باید قانونی به اسم «پارول» را امضاء کند! همه ما ازشنیدن این حرف های مسعود رجوی جا خوردیم. تقریبا از نیروهای پائین هیچ کس از این قانون خبر نداشت. مسعود رجوی علیه این قانون خیلی چَک و چانه زد که نهایت حرفهایش این بود تا کسی در مصاحبه های خصوصی که توسط کمیساریا انجام می گیرد این قانون را امضاء نکند.
بعد از انتقال از اردوگاه مرگ اشرف به کمپ لیبرتی در نزدیکی بغداد در سال ۱۳۹۲ این موضوع پر رنگ تر شد و بحث پارول بیشتر روی میز بود.
در بریف ها و تحلیل های سیاسی که برای افراد خوانده می شد با مقوله «پارول» بیشتر مواجه شده بودیم. گویا در کمپ لیبرتی قضیه انتقال جدی تر می شد و ظاهرا بین اتحادیه اروپا و آمریکا تقسیم بندی شده بود تا ساکنین کمپ لیبرتی را سهمیه بندی کرده و هر کشوری در حوزه شنگن و آمریکا و انگلستان و کانادا سهمیه خودش را بردارد.
آمریکا ظاهرا با سیصد نفر موافقت کرده بود بعلاوه کسانی که قبلا در آمریکا بودند و دو تابعیتی بودند. اتحادیه اروپا هم همین کار را کرده بود اما هیچکدام حاضر نبودند تا قدم اول را بردارند زیرا از بس شرارت کرده بودند درد سرشان به هیچ قیمتی نمی ارزید. تا اینکه یک تیم از آژانس های امنیتی آمریکا به آلبانی آمده بودند تا استارت انتقال را بزنند. قبل از انتقال مصاحبه های کشافی با تک تک افراد انجام می شد تا به قول آنها تروریست به داخل خاک آمریکا نفوذ نکند. آمریکائیها شروع به انتقال حدود ۳۰ نفر از جدا شدگان آلبانی به آمریکا نمودند. با برخی از آنان در تماس بودم و نسبتا از کم و کیف زندگی شان در آنجا با خبر شده بودم.
اتحادیه اروپا و کانادا و انگلستان هم شروع کردند خرد خرد به پذیرش و انتقال. ولی این انتقال ها خیلی زود متوقف شد و کشور آلبانی بعد از چک و چانه هایی که لابی های فرقه رجوی در آمریکا با وزارت خارجه آمریکا انجام داده بودند مانع از هم پاشیدن تشکیلات رجوی گشتند.
برگردم به قانون پارول، طبق این قانون ابتدا هر کسی که می خواهد به آمریکا برود باید از سازمان فرقه رجوی جدا شود و بعد از مدتی به آمریکا منتقل می گشت.
در مصاحبه هایی که کمیساریای عالی پناهندگان در عراق و در کمپ لیبرتی انجام میداد گفته می شد که هر کسی که بخواهد امکان انتقال به آمریکا را دارد ولی اول باید جدا شود و بعد قانون پارول را امضاء کند تا مقدمات انتقال او به خاک آمریکا فراهم گردد.
قانون پارول از تعدادی باید ها و نباید ها تشکیل شده بود. اگر اشتباه نکنم حدود ۱۶ ضابطه داشت. مهمترین آنها به این ترتیب بودند:
– فرد باید به شکل تمام عیار از سازمان مجاهدین خلق جدا شده و جدا شدن خودش را به اطلاع کمیساریای عالی پناهندگان برساند.
– فرد بعد از انتقال به خاک آمریکا تحت پوشش قرار می گیرد که در این مدت مطلقا نباید با سازمان مجاهدین ارتباطی داشته باشد.
– فرد نباید هیچ گونه ارتباطی با دولت ایران داشته باشد.
– فرد نباید هیچ گونه فعالیت سیاسی داشته باشد.
– این پناهندگی به مدت دو سال اجرا می گردد تا بعد از دو سال فرد به خاک کشور مبدا باز گردانده شود (وضعیت فرد بازنگری می شود).
– فرد نمی تواند به کشور خودش باز گردد.
– فرد نمی تواند به کشور دیگر مسافرت کند.
– فرد برای مسافرت باید از قوانین تبعیت نموده و همواره اطلاعات مکان خودش را به مسئولان مربوطه برساند.
– فرد برای مدت هشت ماه از پوشش بیمه برخوردار می گردید که بعد از هشت ماه بیمه مذبور اتمام یافته و فرد باید کار کند و درمیان کار کردن بیمه مجدد شود.
– اگر کسی از موارد مندرج در قانون پارول تخطی نماید به کشور مبدا باز گردانده می شود.
– هر گونه تماس با دولت ایران جرم محسوب شده و منجر به اخراج از خاک آمریکا می گردد.
– فرد نباید با باندهای قاچاق مواد مخدر و یا بزهکاران کار کند وگرنه دستگیر شده و مجازات می گردد.
تقریبا مهمترین موضوعات قانون پارول موارد فوق بودند. اگر کسی با این موارد موافقت می نمود در جدول انتقالی ها جای می گرفت. تا آنجائیکه من می دانم خیلی ها این فرم را پر کرده بودند از جمله خود من، ولی با لابی گری هایی که رجوی با وزارت خارجه انجام داد نهایت ۴۰ نفر به آمریکا منتقل گشتند و این پروژه توقف خورد و هنوز که هنوز است برخی در کشور آلبانی به دلیل مصاحبه هایی که تیم های آمریکایی در آلبانی انجام داده بودند منتظر اعزام می باشند، ولی بعد از آمدن ترامپ این پروژه متوقف گردید.
واقعیت این است که در اساس این یک توافق نامه بین رجوی و آمریکا بود. برخی مواد مندرج در قانون پارول آن طور که رجوی دوست داشت تدوین شده بود. اگر در مفاد این قانون با دقت نگاه کنید دقیقا و تماما به نفع رجوی بود. مثلا فرد حق فعالیت سیاسی دیگر نداشت، و یا حق برگشت به ایران را نداشت و یا تخطی از قوانین مصادف است با اخراج و سایر موارد.
قانون «پارول» برای رجوی انتخاب بین بد و بدتر بود. فقط به یک دلیل مشخص رجوی پای این قانون آمده بود و آن دور کردن هر چه بیشتر جدا شده ها از ایران بود. دقیقا شیطنت رجوی اینجا بود تا هیچ کس نتواند به ایران باز گردد، زیرا بازگشت به ایران خیلی برای رجوی بد می شد و تمام تبلیغاتش تبدیل به دود شده و هوا می رفت. ولی خوشبختانه این دجالگری رجوی شکست خورد و تعداد قابل توجهی از جدا شده ها به ایران بازگشتند و مایه شرمساری رجوی و افشای ماهیت جنایتکارانه او شدند. این ماجرا هنوز ادامه دارد.
یادداشت از: حسین عیوضی آذر
انتهای پیام / فراق