مریم سنجابی، عضو قدیمی جدا شده از فرقه رجوی به مناسبت ۲۵ نوامبر، روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان یادداشتی درباره این فرقه که زنان در آن جرئت اظهار نظر هم ندارند، نوشت.
به گزارش فراق، این یادداشت را در زیر می خوانید:
«آقا محمدخان» سر سلسله حکومت قاجار با خیانت حاج ابراهیم خان کلانتر، آخرین پادشاه زند یعنی «لطفعلی خان زند» را به زیر کشید و با کارزاری وحشیانه به تاج و تخت رسید.
طبق روایات تاریخی خاندان قاجاری از بی عرضه ترین و خون ریزترین سلسله های شاهی ایران هستند و نام خود را با کشتار و قتل در تاریخ به ثبت رساندند.
در یک قلم از جنایات آقا محمد خان، خوانده ایم که حداقل ۲۰ هزار تن از مردم کرمان به دستور او کور شدند و چشم هایشان را از حدقه درآوردند.
تبار قاجاریان از یکی طایفه های مهاجر به نام قاجارنویان است که از آسیای مرکزی به ایران مهاجرت کردند و ابتدا در ارمنستان ساکن شدند. از شاهزاده گان قاجاری نوادگانی هم برجا ماندند که غرق در فساد و حسرتِ قدرت بودند.
گفته می شود تیره وتبار خانواده مریم قجر عضدانلو نیز به خانواده های یکی از نوادگان قاجاری می رسد.
همان شاهان بی لیاقت و ضدمیهن، فاسد و بی عرضه که براثر جنگ های نابرابر و قراردادهای خفت بار و تحقیر آمیز در دوران زمامداری خود نزدیک به ۳۰ در صد خاک ایران را به تاراج دادند؛ قرارداد های ننگینی چون ترکمانچای (جدا شدن بخش هایی از نواحی شمال ایران)، گلستان و بخشیدن قره باغ و گرجستان، هرات، دو سوم سیستان و بلوچستان، بخش های بزرگی از کردستان، مرو سمرقند و بخارا …. جزو کارنامه سیاه قاجاریان قرار دارد.
جنایات آقا محمد خان در تفلیس، قفقاز و کرمان، به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی شاه، خیانت های ناصر الدین شاه با از دست دادن دو سوم بلوچستان و بخش عمده کلات خوارزم، مرو سمرقند و بخارا … و بی عرضه گی های مظفرالدین شاه و سایر اعمال ضد میهنی شاهان قاجار برگ های تلخ تاریخ ایران است که فراموش نمی شود.
حال رفتا راین زنک سرکرده فرقه رجوی را ببینید که بی نصیب از اسلافش نیست. مریم قجر عضدانلو که اغلب تحمل زن دیگری که شانه به شانه او بساید را ندارد در جلسه اخیری که در آلبانی برگزار شد، به تنهایی و با فاصله ای نسبتا زیاد از سایر زنان و مردان سعی می کرد در مکانی بالاتر در محل برگزاری قدم بزند، او با حالتی پر از نخوت به نمایشی جدید دست زد.
رفتارهای پرغرور و تکبر او که اغلب مورد تنفر اعضاست اکنون به نظر می رسد بیشتر شده است.
در حالی که در مرز هفتاد سالگی پیر و فرتوت شده با چند عمل زیبایی و کشیدن پوست حفظ ظاهر می کند. علیرغم همه شعارها و ادعاهایی که می گویند هزار زن مبارز و قهرمان در مناسبات فرقه وجود دارد، ساختارپیچیده و مخوف تشکیلات به شکلی است که مریم قجر عضدانلو جرئت اظهار نظر و بالا کشیدن به احدی را نمی هد.
با اینکه بر روال خود ساخته فرقه هر دو سال یک بار افرادی را به عنوان مسئول اول و معاونین انتخاب می کنند همان زنان نیز جرئت عرض اندام، نمود بیرونی و ارائه نظریات و سخنوری ندارند.
زهرا مریخی حداقل در چند سال گذشته عنوان مسئول اولی را یدک می کشد؛ مریم قجر به جز سالگردها در هیچ کدام از مراسم ها و شوهای فرقه اجازه و جرئت اظهار نظر به او هم نمی دهد. دوربین ها نیز اجازه ندارند تصاویری از او به نمایش بگذارند و این امر نشان دهنده آن هست که او هم مترسکی بیش نیست.
شیوه و روال فرقه اغلب بدین صورت است: مردان و زنان به عنوان حمال و پادو هایی هستند که زحمات برنامه ریزی و پیشبرد کارها به عهده آنان است. در انتهای هر پروژه نیز با ترفندهای خاصی برنامه های جمع بندی برگزار می شود که به اصطلاح انتقادات و اشکالات کار مطرح شود و در این گونه نشست ها است که از برگزارکنندگان هر برنامه و پروژه نسق کشی می کنند و با انواع فحش و ناسزا آنها را متهم به کم کاری و تقصیرهای گوناگون می نمایند که مبادا به خود غره شوند و جرئت عرض اندامی پیدا کنند.
مریم قجر عضدانلو حداقل در ۳۰ سال گذشته قدرت فرقه را در دستان خویش قبضه نموده و اجازه اظهار وجود و برجسته شدن به هیچ زنی را نداده است.
او حتی اجازه نمی دهد در مراسم های فرقه سرکرده های رده اول و تعدادی از زنان درکنارش باشند و عاشق این است که به تنهایی برجسته شود. او شیفته خودنمایی است و به نظر می رسد بیش از هر زن حسودی، دارای ویژگی حسادت های زنانه و بیمار گونه می باشد.
او شیفته تجمل و لوکس گرایی است. در حالی که نماینده یک گروه به ظاهرا مبارز است غرق در زندگی اشرافی است. بر اثر عقده های فروخورده چندین ساله بیشترت مایل به خود نمایی دارد و از سکنات و ظاهرش به نظر می رسد فکر می کند سوگلی است. خودنمایی ها و نوع لباس پوشیدنش شباهت رقابت با هنرپیشه ها و سلبریتی ها را دارد. در سال هایی که در آن فرقه ضاله و در بخش پرسنلی بودم شاهد بالاترین رقم بودجه و هزینه فرقه به بخش خدمات و دفتری مریم قجر بودم. حدود ۵۰ تن از زنان در بخش های حفاظت و پشتیبانی و حدود چهل تن در بخش، آشپزی دفتری وخدماتی خاص او فعالیت داشتند. در حالی که سایر مراکز موجود برای دریافت حداقل بودجه حتی برای درخواست خرید یک جفت کفش کتانی پرسنل خویش زار می زدند و پولی به آنها نمی دادند. رقم بودجه بخش دفتری مریم قجر سر به فلک می کشید و بی محدودیت بود. ویلاها و ساختمان های سکونت او در بغداد و اورسورواز و هم اکنون در تیرانا نیز خبر خرید ویلا ها و ساختمان های متعدد لوکسش همین موضوع را به اثبات می رساند. اما در مقابل وضعیت سایر زنان و مردان را هم نظاره می کنیم. اغلب درسال سهیمه دو دست لباس دارند. بی نام و نشان هستند و از نظر صنفی و معشیتی در مضیقه شدید به سر می برند.
زنان موجود در داخل فرقه همیشه گمنامند هر چند سال یکبار هم که از سر ناچاری مجبور است برنامه فرمالیستی انتخاب مسئول اول برگزار و چند نفری را انتصاب نماید و افراد قبلی را کنار بزند تا یابو برشان ندارد. پس از نمایشات انتصاب، آنها تفاوت عمده ای با بقیه ندارند و اجازه و اختیارات بیشتری هم به آنها داده نمی شود. همچنان تنها فرد صاحب قدرت و ثروت مریم قجر است که شاید هنوز هم فکر می کند از نوادگان سلسله بدنام قاجار است. او بر همه چیز فرمان می راند و اعتمادی به کسی ندارند و هم از ترس بال و پر گرفتن بقیه و هم ترس ازدست دادن موقعیت خودیش اجازه قدرت گرفتن به احدی را نمی دهد. اغلب با فتنه های مختلف زنان رده های اول را به زیر کشیده و یک سری دیگر را جای آنها قرار می دهد.
راستی خوب است بدانید سرنوشت حاج ابراهیم خان کلانتر با آن همه خدمتی که به آقامحمدخان قاجار نمود چه بود؟ آخرش شاه قاجار او را از ترس قدرت گرفتن بیشتر ابتدا کور کرد و سپس در دیگ جوشان او را کشتند.
یادداشت از: مریم سنجابی
انتهای پیام / فراق