در منطق سران فرقه رجوی احساس و عاطفه هیچ جایی نداشته و ندارد. مجاهدین از دورانی که مسعود رجوی بر آن مسلط شد، با بی رحمی و شکستن حرمت های انسانی تشکیلات خود را اداره کرده و اکنون که خود غایب است وارثین او همین سیاست بی رحمانه را در قبال اعضای دربند خود اجرا می کنند.
در تمام دنیا، در زندان ها و حتی در بدترین زندان های دنیا، زندانی حق ملاقات دارد و می تواند حداقل هفته ای یکبار با اعضای خانواده خود دیدار و ملاقات داشته باشد حتی اگر فرد زندانی جنایتکارترین باشد، این قانون را حتی دیکتاتورترین حکومت ها در مورد زندانیان خود اجرا می کنند، بماند که امروزه در کشورهای پیشرفته زندانی در رفاه و آرامش دوران محکومیت خود را با تمام امکانات حتی ادامه تحصیل می گذراند.
در دورانی که خود شخصا در زندان بدنام ابوغریب در دوران صدام درعراق بودم، افرادی که از سازمان مجاهدین جدا شده بودیم و توسط سران فرقه با بی رحمی به آنجا تحویل داده شده بودیم با زندانیانی که از کشورهای دیگر عربی و غیرعراقی بودند در یک بخش هم بند بودیم، ابوغریب یکی از بدنام ترین زندان های دنیا به شمار می رفت که در آن مزدوران صدام از هیچ جنایتی در حق زندانی خصوصآ زندانیان ایرانی دریغ نمی کردند، البته به کسانی که از فرقه رجوی به آنجا منتقل شده بودیم لقب امانتی داده بودند، اما به سفارش فرقه مجاهدین تا می توانستند اذیت و آزار می کردند که مجبور شویم به فرقه رجوع کرده و با التماس از دار و دسته رجوی بخواهیم ما را از ابوغریب نجات دهند و دوباره به اردوگاه فرقه رجوی بازگردانند.
اما در همان زندان بدنام ابوغریب درعراق و دیکتاتوری صدام، روزهای سه شنبه روز ملاقات بود و زندانیان غیر ایرانی که خانواده یا فامیلی درعراق داشتند به ملاقاتشان می آمدند و حتی بعضآ ملاقات کنندگان از کشورهای لبنان و یا اردن بودند، بطوریکه ما زندانیان ایرانی قبل از آمدن ملاقات کنندگان به سوله ای برده می شدیم تا با آنان تماس نداشته باشیم.
اما در فرقه رجوی ملاقات خانواده ها با عزیزانشان به طور کلی قدغن است، چرا و به چه دلیلی؟ ترس سران فرقه از دیدار خانواده ها با اعضایشان که اکنون در دوران میانسالی و بیشترشان پیری به سر می برند چیست؟ چرا فرقه رجوی پایش را در یک کفش کرده و سالهاست فریاد مرغ یک پا دارد سر می دهد؟ آیا وجدان صدام دیکتاور را هم ندارند؟ البته بایستی گفت و تاکید کرد که نه، ندارند، اینان از همان روزهایی که رجوی بر سازمان مجاهدین چمره زد تمام تلاششان قطع بندهای عاطفی و سرکوب عشق در درون اعضایشان بوده تا از همین روش بتوانند از انسان ربات فرمانبر بسازند و در این راه هم موفق بوده اند، به طوری که می توانند مادرانی را که در تشکیلات فرقه مغزشوئی و تربیت کرده اند برعلیه فرزند و دلبند خود بشورانند و می توانند از مادر، این کلمه مقدس و دنیای عشق و عاطفه، اژدهایی بسازند که آماده بلعیدن فرزند یا فرزندان خود است، وای بر شما که با بی حرمتی و لگد مال کردن حق مادران و پدران سالخورده باعث زمین خوردن خود و تشکیلات خود شدید، بدانید که از لعن و نفرین همین مادران و پدران خلاصی نخواهید داشت و روزهای بدتری در انتظارتان است.
راه اندازی بازار شام در تلویزیون ضد مردمی و ضد ایرانی و وادار کردن مادران به مزدور خواندن فرزند خود دردی از میلیون درد بی درمان شما را دوا نخواهد کرد، این کار نه تنها برای شما منفعتی ندارد بلکه چهره دیکتاتورمابانه خودتان را بیشتر و بهتر به نمایش می گذارد و کار ما اعضای جدا شده از تشکیلات قرون وسطائی شما را در جهت افشای واقعیت ها آسانتر می کند.
رجوی در روزهای اوج خود در دوران پدرخوانده اش صدام در قرارگاه باقرزاده خطاب به اعضای حاضر در نسشت می گفت: درود بر مادران و پدرانی که شما را در دامان خود پرورش دادند که امروز شما اینجا هستید، چه شد؟ این خانواده ها همان مادران و پدران هستند اینان همان هایی هستند که فرزندان خود را با بدبختی در دامان خود پرورش داده اند، چه شد که ناگهان مزدور شدند؟ اگر پدران و مادران اعضای جان بر کف تو مزدور هستند که بقیه مردم به طریق اولا، نه، اینان مزدور هیچکس نیستند اینان مادر و پدر هستند که عشق فرزندان خود را در سینه دارند و در ایران کسی تلاش نکرده تا در درونشان عشق و عاطفه را بکشد، اما در عوض در درون تشکیلات شما انسان حرمتی ندارد، پدر حرمتی ندارد، مادر حرمتی ندارد حتی همان کسانی که در درون تشکیلات شما آنان را مادر فلانی یا پدر فلانی خطاب می کنید هیچ ارزشی به لحاظ عاطفی برای شما ندارد و برخوردتان با آنان نیز سوری و غیر انسانی است چون شما خودتان هیچگونه احساس انسانی ندارید و برای به قدرت رسیدن تبدیل به زالوهای خونخوار شده اید.
ترس سران فرقه رجوی از خانواده ها البته قابل درک است، دیدار خانواده ها با اعضای خود به طور طبیعی باعث زنده شدن احساسات و عواطف در درون اعضا خواهد شد همان چیزهایی که سال ها برای از بین بردنشان سرمایه گذاری کرده اند و همین باعث متلاشی شدن فرقه خواهد شد، البته این امر دیر و زود دارد اما سوخت و سوز نه.
اگر فرقه رجوی ذره ای در جهت منافع مردم ایران حرکت می کرد و اگر سرسوزنی برای مردم ایران ارزش قائل بود و اگر یک جریان سیاسی واقعی بود اتفاقآ در وحله اول دلسوز خانواده های اعضای خود می شد و آنان را با آغوش باز می پذیرفت وطوری رفتار می کرد که برای خود درمیان مردم ایران آبروی رفته خود را باز یابد، اما متآسفانه چون یک جریان وابسته است تنها برای منفعت خود تلاش می کند، اما تا به کی می تواند این راه را برای بقای ننگین خود ادامه بدهد؟
ممانعت خانواده ها از دیدار با عزیزانشان نقض فاحش حقوق بشر و یک عملکرد و قیحانه ضد انسانی به شمار می رود که در هیچ دین و آئینی پذیرفته نیست به جز در ایدئولوژی عقب مانده فرقه رجوی، این تنها فرقه بسته و مغز دگم رجوی هاست که با بی رحمی تمام از این عمل انسانی جلوگیری می کند زیرا ترسوترین جریان سیاسی در تاریخ ایران است، ترس هم برادر مرگ است.
یادداشت از: ادوارد ترمادو
انتهای پیام / فراق