• امروز : جمعه - ۷ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 27 December - 2024

مرضیه بقایی، خواهر چشم انتظار یکی از اسیران فرقه رجوی: مادر می گوید مبادا تب کنی دلبندم / خود را به غسل های هفتگی دلخوش کرده ای!

  • کد خبر : 25436
  • 06 می 2020 - 13:45

مرضیه بقایی، خواهر چشم انتظار یکی از اسیران فرقه رجوی به برادر خود نامه نوشت.

به گزارش فراق، متن نامه خواهر محمد بقایی را در زیر می خوانید:

سلام برادر خوبم محمد

باز هم بهاری را بدون وجود تو شروع کردیم. از نوع بهاری غمگین! از آن بهارهایی که غروبش دل گیر است و جای خالی تو در غروب های شرجی فریاد از غربت و تنهایی و بی کسی می زند.

سالهاست که عکست مهمان سفره های هفت سینمان شده ولی این بهار شعله غربتش داغ تر است. می سوزاند دلمان را از اینکه نگران سلامتی تو هستیم. ازاینکه نمی دانیم این بلای خانمان سوز کرونا چه برسرت آورده؟ مادر را به گونه ای نگران کرده که با عکست سخن می گوید.

20200605

او می پرسد محمدم گلویت خشک نباشد مواظب خودت باش، مبادا تب کنی دلبندم، مبادا کرونا در وجودت رخنه کند.
مادر می گرید و می گوید آیا کسی هست تو را مراقبت کنه تب نکنی سرفه نکنی؟ با خود می گوید و می گوید تا اشک چشمانش قاب عکست را شفاف می کند.
محمد جان برادر خوب من مگر داشتن خبری از سلامت تو جرم است. تاوان کدامین معصیت را می دهیم که اینگونه باید در فراقت بسوزیم؟
غیرت و مرام برادریت کجاست؟ کجایی که اونقدر مشغول شدی که عزیزانت را به فراموشی سپردی؟ یادت نیست؟ آن روزهایی که در آغوش مهربان پدر لبخند می زدی! یادت رفت. آن روزهایی که بوسه بر دستان مادر می زدی، یادت رفت. یادت رفته که پدرمان سالهاست در آغوش خاک است و دیگر برایمان سرپناه نیست. کلبه زندگیمان ویرانه گشته کلوخ های اطرافش تیشه بر ریشه جانمان می زند. مگذار روزی شود که آغوش مادر هم برایت آرزو باشد. بگذار افتخار کنیم به وجودت و خو‌شبختی را در کنار تو داشته باشیم. کودکان دوسه ساله ای که موقع رفتنت بغل می کردی و می بوسیدی حالا برای خودشان مردان و زنانی شدند که محبت خودشون رو نثار فرزندانشان می کنند.
برادر جان محمدم…
چه بر سر تو گذشته که خود را فراموش کردی و به طوفانی سپردی که نهایتش خرابی و ویرانی است. با خودت فکر کرده ای تا کجای این راه برایت توشه ای دارد؟به چه دلخوش کردی؟ به شکنجه های مخوف غیرانسانی یا به کشته شدن تمام احساساتت! به غسل های هفتگی یا به غیب شدن ناگهانی دوستانت؟
مگه نبودی و ندیدی چگونه دوستانت رو وادار به عملیاتهای انتحاری کردن. مگه ندیدی یا نشنیدی که چه بسیار برادرانت از بی دارویی و عدم رسیدگی به سلامتشان جان باختند. حال نگرانیم همه ما، همه مادران، خواهران و برادران و تک تک خانواده ها نگران وضعیت کنونی شماییم. کرونا ویروسی که خیلی ناجوانمردانه جان عزیــزانمان را می گیرد و آتش بردلمان می زند. محمد جان چگونه باورت کنم اینقدر راحت فراموشمان کردی. چگونه دل مادر را تسلی دهم چه بگویم که آتش درونش خاموش شود؟ به کدام مادر می توان گفت فراموش کن او دیگر نمی آید آیا می شود این را گفت؟ او که هنوز چشم انتظار فرزندش است و برای سلامتی او دعا می کند. کاش می دانستی که زمانی که تا مقر اشرف به امید دیدنت می آمدیم ولی ناامید می شدیم چگونه می شکستیم و نابود می شدیم. کاش می دیدی که وقتی دوستانت را در جمع مهربان خانواده هایشان می بینیم چگونه آه حسرت می کشیم.  محمد جان به خود بیا نگذار دیر شود هنوز هم فرصت هست. هوشیار باش و خود را از آن منجلاب نجات بده. خود را رها کن از بند اسارتها از بند خوف و ترس و تشویش بگریز. رها باش، آزاد زندگی کن، زندگی حق توست که دیو صفتان این حق را ازتو دریغ کردند. به امید رهایی هر چه زودتر تو.

انتهای پیام /  انجمن نجات مرکز خراسان رضوی

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=25436