فراق: در مطالعاتم بعد از جدایی از فرقه منحوس رجوی به کتابی برخوردم با عنوان «بخوان برای ایران بخوان».
موضوع کتاب در رابطه با وقایعه ای بود که در سال ۱۳۷۵ بر سر محمود ملک افضلی آمده بود.
وی پسر اشرفالسادات مرتضایی (مرضیه) خواننده ایرانی بود که از آمریکا به انگلیس برای دیدن کنسرت مادرش رفته بود. موضوع از این قرار بود که محمود ملک افضلی به خاطر حضور مادرش در یکی از گردهمایی های فرقه رجوی در «ارلزکورت لندن» برای دیدن مادرش به لندن رفته بود که در سالن محل کنسرت توسط مزدوران فرقه رجوی کتک خورد و به شدت آسیب دید. پلیس لندن هم بر حسب معمول پلیس های اروپایی در دعواهای خارجیان در ابتدا دخالت نمی کند.
این ماجرا در ژوئن سال ۱۹۹۶ در سالن معروف «المپیا» در «ارلزکورت» لندن اتفاق افتاد و منجر به ضرب و شتم محمود ملک افضلی توسط مزدوران فرقه رجوی شد که در واقع یک عمل تروریستی محسوب می شد و ماهیت اصلی فرقه رجوی را بروز داد. همگان دیده بودند که رجوی که آن همه از آزادی و دمکراسی کذایی دم می زد چگونه درون مایه خود را بیرون ریخت.
در این نوشته به نحوه کتک خوردن پسر مرضیه کاری ندارم، هر چند به نوبت خودم به شدت این عمل تروریستی را محکوم می کنم، این عمل ضد انسانی ترور شخصیت بود. هر چند وقتی ماجرا را از روی کتاب می خواندم خیلی ناراحت شده و دیدم که چقدر با چیزهایی که در سازمان آن زمان شنیده بودیم فرق می کرد! چقدر رجوی دروغ تحویل مامی داد و ماخبر نداشتیم. در این خصوص خود شخص مسعود رجوی چندین بار در تجمعاتی که می گذاشت یاوه سرایی می کرد که گویا طرفی که مورد آزار و اذیت شده است شخص رجوی بوده و مریم رجوی در آن تجمع مورد رنجش خاطر قرار گرفته اند.
نگاهی فشرده و اجمالی به آن ایام که این اتفاق افتاد بیندازیم، طبعا تناقضات بیشتری بیرون خواهد زد. در آن زمان بر اثر تبلیغاتی که فرقه انجام می داد هوای دیگری در مناسبات حاکم بود و به خاطر اینکه فردی مثل مرضیه به فرقه رجوی هواداری نشان داده بود ظاهرا یک تعادل قوایی حاکم شده و در مجموع به نفع فرقه رجوی بود. تا اینکه روزی به ما گفته شد که مرضیه در «ارلزکورت» لندن همزمان با حضور مریم رجوی کنسرت دارد. البته که یک کار هماهنگ شده بود تا با استفاده از نام مرضیه، اسم مریم رجوی را هم بالا ببرند و بگویند که رئیس جمهور برگزیده مقاومت هم در این کنسرت شرکت داشت.
در آن روزها گویا خبری در بیرون از فرقه رجوی خیلی صدا کرده بود و در نهایت به داخل سازمان هم کشیده شد و به گوش ما هم رسید. خبر حاکی از این بود که در جریان «ارلزکورت» فردی مدعی شده است که پسر خانم مرضیه است. به نقل از سران رجوی گویا این فرد فیلم بازی می کرده و دروغ گفته و در اصل وی یک خراب کار بوده و توسط ایران به آن برنامه فرستاده شده بود و قصد خراب کردن برنامه را داشته که موفق به این خرابکاری نشده و توسط مامورین پلیس لندن دستگیر و به بیرون سالن رانده شده بود. یعنی خبر را این مدلی به ما که داخل زندان فرقه گرفتار بودیم گفتند.
رجوی به ما نگفت واقعا این فرد پسر خانم مرضیه بوده که به شدت توسط مزدوران مریم رجوی کتک زده شده است و پلیس لندنی هم در ابتدا در کار نبود و اگر هم پلیسی بود وارد ماجرا نشده بودند. معمولا پلیس های اروپایی در دعواهای خارجیان سریع وارد نمی شوند و اجازه می دهند که مقداری کتک کاری انجام شود و ماجرا از آب و تاب بیفتد تا بعد وارد شوند زیرا می ترسند خودشان در این وسط جانشان به خطر بیفتد و دچار آسیب های جدی شوند.
اعتراف کنم وقتی این کتاب را می خواندم از دیدن عکس های این آقا خیلی ناراحت شدم. کسی که دوست دارد مادرش را ببیند باید کتک بخورد و مصدوم گردد. البته الان هر چه از منجلاب و چاه باطل فرقه رجوی فاصله می گیریم، می بینیم که هر چه به ما گفته بودند تماما دروغ بود.
اکنون مرضیه فوت کرده است ولی اشتباهی که در ملحق شدنش به فرقه رجوی مرتکب شد باعث گشت که خودش و خانواده اش آسیب جدی ببیند. کما اینکه هر کدام از کسانی که به فرقه پیوسته بودند خودشان و خانواده هایشان دچار آسیب های جدی شدند و هنوز که هنوز است این آسیب ها زخم ها خوب نشده و بعضا ماندگار هستند.
آنچه مسلم و قطعی است اینکه باور کنیم عمری سرمان شیره مالیده اند و هر چه گفته اند غیر واقعی و دروغ بوده است.
یادداشت از: محمد رحمانیان
عضو جدا شده از فرقه رجوی
انتهای پیام / فراق