فراق: سازمان مجاهدین خلق در طول حیات ۵۵ ساله خود در معرض دگرگونی ها و تحولات عمیق (در وجه منفی) و در عین حال عجیب و غریبی بوده است که بر الگوی رفتاری این تشکیلات، نحوه اداره و عملکرد مقامات آن، شیوه زندگی اعضا، تصمیم سازی ها و در نهایت تغییر قالب و چهره آن به یک فرقه سیاسی تمام عیار موثر بوده است.
اقدامات مسلحانه و نتیجتا دستگیری و مجازات گسترده کادر رهبری سازمان پیش از انقلاب، انشعاب درونی سازمان و تنش های جدی اسلامگرایان و مارکسیست ها، بروز اختلافات جدی با سران انقلاب و تصمیم به رویارویی نظامی و ترورهای گسترده، مشارکت در جنگ صدام علیه ایران و ورود به فاز ایجاد تنش های سیاسی در اتحاد با دشمنان خارجی منطقه ای و جهانی از آن جمله اند.
اما بلا تردید مضحک ترین، عجیب ترین و در عین حال مشمئزکننده ترین تحولات در درون تشکیلات فرقه ای رجوی و تحت عنوان پرطمطراق «انقلاب ایدئولوژیک» رخ داده است. تحولی که در عین ماهیت ضدانسانی، زورگویانه و استثماری آن واجد جنبه های کمیک و طنزگونه است.
حقیقتا نگاشتن از این رویدادی که رجوی از آن به انقلاب ایدئولوژیک یاد کرده و سعی بر تئوریزه کردن و تقدس زایی برای آن نمود دشوار است البته از جهت ابعاد ماجرا و تفصیلی که می توان بر آن نگاشت و از سویی رعایت حوصله مخاطب و فضای اندک نگارش.
کافیست اندکی بر مبانی و اصول انقلاب ایدئولوژیک رجوی تامل نمود تا به این نتیجه رسید که این انقلاب عظیم! از دیدگاه سرکرده یک فرقه در واقع چیزی نیست جز خزعبلاتی زاییده ذهنی بیمار، مستبد و استثمارگر، شدیدا جنسی و جنسیت زده. و باید تاسف خورد به حال کسانی که از سر اجبار یا به هردلیل دیگر عنان زندگی و آزادی و اندیشه خود را از کف داده و عمر و زندگی خود را وقف لاطائلات چنین رهبر مستبد و بیماری نمودند.
آنچه که سران فرقه از آن به عنوان انقلاب ایدئولوژیک یاد می کنند در واقع اشاره به دو مقطع زمانی در دهه ۱۳۶۰ دارد که طی آن همه چیز برای رهبری فرقه مباح و قابل پذیرش می گردد و برای اعضا ممنوعیت و محدودیت های شدید حتی در خصوصی ترین لایه های زندگی فیزیکی و فکری یک انسان را به دنبال دارد و البته این روند کماکان بر زندگی اعضا حاکم است.
به نظر نگارنده این مناسبات جدید در عین ماهیت خاص و غیرعادی خود از ابعاد مختلف قابل بررسی است. به ویژه از دو منظر تعیین تکلیف برای مسائل جنسی و جنسیتی اعضا و ایجاد نظامی از بردگی و استثمار جسمی و روحی افراد ناشی از میل به خودکامگی و استبداد عریان شخص رجوی. این دو بُعد ماجرا متقابلا بر روی هم اثرگذار بوده و رجوی کاملا عامدانه اقدام به طراحی و ترویج نظامی فکری نمود که هدف آن استثمار و کنترل کنش و اندیشه اعضای فرقه خود بود به گونه ای که فرد به چنان درجه ای از فروپاشی شخصیتی و روانی میرسد که عملا به موجودی خنثی و فاقد هر اختیاری بدل می گردد و فقط منتظر اوامر و نواهی مافوق خود می ماند؛ سمعا و طاعتا.
گام اول انقلاب ایدئولوژیک رجوی در سال ۱۳۶۴ و متعاقب ازدواج وی با مریم (همسر چندروز قبلتر ابریشمچی یکی از اعضای کادر رهبری فرقه) رخ داد که رهبری فرقه سعی نمود به این رویداد غیراخلاقی و غیرعرفی اندکی قدسیت و معنویت بیفزاید! امری که به هیچ وجه با قواعد شریعت اسلام (که رجوی دستکم در شعار مدعی پایبندی به آن بود) سازگاری نداشت.
گام دوم نیز چهار سال بعد و با ایجاد محدودیتهای شدید بر زندگی خصوصی اعضا و الزام آن به ترک عواطف و زن و فرزند بدیهی ترین نیازهای جسمی و روانی خود برداشته شد.
به واقع با وجود تاکید بر مضحک بودن مبانی انقلاب ایدئولوژیک رجوی اما نمی توان منکر زیرکی و توانایی او (یا به تعبیر عامیانه و دقیقتر پدرسوختگی او) در ایجاد مجموعه ای مطیع و فرمانبردار بود که بتواند عطش سیری ناپذیر قدرت طلبی و استبداد وی را تا حدود زیادی رفع کند. (مصاحبه اخیر مسعود خدابنده _از جداشدگان فرقه رجوی_ که به روشنی بیان می دارند که کتاب های روانشناسی با محوریت شستشوی مغزی از آمریکا برای رجوی ارسال و پس از ترجمه در اختیار وی قرار می گرفت بهترین گواه بر هدفمند بودن اینگونه اقدامات اوست).
بدین منظور و با توجه به اینکه انقلاب ایدئولوژیک فرقه رجوی یک واقعیت آشکار و غیرقابل انکاری است که حتی اخیرا برخی رسانه های غربی نیز به بررسی آن پرداخته اند (منجمله مستند چندماه پیش بی بی سی فارسی در مورد ممنوعیت روابط جنسی در میان اعضای فرقه) تلاش می گردد تا در سلسله نوشتاری بر این پدیده از دومنظر: نگرش جنسی و جنسیتی رجوی و _تحقیر و نابودی شخصیتی و روحی افراد تا سرحد تبدیل آنان به موجوداتی منفعل و مطیع برای استمرار تسلط رجوی بر آنان و بعنوان بهترین گواه بر ماهیت فرقه ای مجاهدین خلق پرداخته شود.
بی شک یادآوری این موضوعات و تلاش بر شناساندن ماهیت واقعی این تشکیلات فرقه ای به ویژه در سطح رسانه ای، دستکم بر نگرش افکار عمومی جهانی نسبت به این فرقه موثر خواهد بود. به ویژه در میان آن دسته گروههایی که تشکیلات را یک اپوزیسیون سیاسی دمکراتیک و منادی حقوق بشر می پندارند.
یادداشت از: دکتر نواب محمدی
انتهای پیام / فراق