فراق: اواخر دیماه نشستی با محوریت بررسی نقض حقوق بشر در فرقه رجوی در هتلی در پاریس برگزار گردید که از آن جهت که غالب شرکت کنندگان در نشست های این چنینی عمدتا جداشدگان یا به تعبیر بهتر رهایی یافتگان فرقه ضدانسانی مجاهدین خلق می باشند، اهمیت و جذابیتی دوچندان می یابند.
طبیعتا ارائه چنین بحثهایی از سوی کسانی که به هردلیلی روزگاری را در قلعه مخوف رجوی گذرانده و با تمام وجود فضای فیزیکی و روانی موجود در اردوگاه خودکامگی و استبداد رجویها را لمس نموده اندو از سویی نیز پس از رهایی از فرقه روانه کشوری ثالث گردیده (از آن روی که شائبه تاثیرگذاری یا اجبار افراد منتفی می گردد) به مراتب از قدرت نفوذ و تاثیرگذاری بالاتری برخوردار بوده و تردیدها نسبت به صحت ادعاها و انطباق ادعاها با حقایق تاریخی را از اذهان می زداید.
آنچه که قریب به اتفاق رهایی یافتگان _به تعبیر بهتر اسرایی که ذهن و روح شان بیش از جسم شان به بندکشیده شده_ بر آن صحه می گذارند دشواری خروج از فرقه برای بازگشت به یک زندگی شرافتمندانه و آزاد به دور از استثمار جسمی و ذهنی، نفرت پراکنی، توطئه و خیانت است.
مرور حوادث اخیر در اردوگاه رجوی و سرنوشت تلخ افرادی چون ابوالفضل قنادی _که بنابر شواهد و گفته های اطرافیان سالها در سودای رهایی از تشکیلات رجوی سوخت تا در نهایت جان سپرد_ و مشکلات و موانعی که در مسیر رهایی افرادی چون احسان بیدی تدارک دیده می شود _بعنوان یک نمونه از دهها عضو سازمان که در تقلای رهایی هستند_ حقیقتا ناراحت کننده و دردناک است. به ویژه با درنظرگرفتن این نکته که بهرحال خانواده های این افراد در غم فراق عزیزان خود و در اندیشه رهایی آنان و بازگشت به زندگی عادی متحمل چه مصائب روحی و روانی می گردند. دردناکتر آنجاست که بعضا خانواده ها خبر فوت نزدیکان خود را از رسانه های رجوی می شنوند. برای درک این غم جانکاه کافیست فقط لحظه ای خود را در جایگاه آن خانواده تصور کنیم.
نگارنده همواره بر ماهیت فرقه گونه تشکیلات رجوی تاکید داشته است. از جمله ویژگیهای بارز فرقه ها تلاش برای جذب و تسهیل ورود افراد به فرقه با بهانه های خوش آب و رنگ و رؤیافروشی (گاه با وعده های مطلقا دروغ با ترسیم بهشتی دنیوی) و دشواری خروج اعضا از جهنم مخوفی که برایشان ساخته می شود. مساله ای که گاه هزینه های گزافی معادل از دست دادن جان یا آزادی و حتی اعتبار و آبروی اعضا را دربردارد.
متاسفانه در مورد وضعیت اعضای فرقه رجوی شاهد همکاری کامل دولت آلبانی با سران فرقه و حتی کوتاهی یا بی اعتنایی نهادهای بین المللی ذیربط بویژه کمیساریای عالی پناهندگان هستیم که روند خروج یا جدایی اعضا را بسیار دشوار _گاه به قیمت جان یا حبس و شکنجه شدید_ ساخته است.
نکته تلخ و البته مضحک ماجرا آنجاست که چنین تشکیلاتی داعیه حضور در قدرت و حفظ و حراست از حقوق شهروندی دارد. کافی است طرح ده بندی رجوی را بخوانی و از سویی خاطرات و سرگذشت اعضای جداشده فرقه متبوعش را بررسی کنی تا حقیقت رذالت و فطرت ناپاک تشکیلات این شبه انسان برایت نمایان گردد.
رویدادهای حال حاضر سازمان و مصیبت های بریدگان از آن در کنار اظهارات اعضای رهایی یافته و السابقون فرقه بیش از هرچیزی نمایانگر این واقعیت است که با وجود حمایتهای صریح و گسترده برخی دولتها و نهادهای حقوق بشری و تاکید بر تغییر رویه فرقه در سالهای اخیر، هیچ تغییر جدی در رویکرد و اقدامات سازمان مجاهدین خلق رخ نداده است.
یکی از مهمترین اسناد مؤید نقض حقوق بشر و مظالم ناروا به اعضای خواهان جدایی یا بریده از فرقه در سالهای نه چندان دور، گزارش سال ۲۰۰۵ دیده بان حقوق بشر است که تحت عنوان شایسته و به جای «خروج ممنوع» No Exit منتشر گردید و جای کمترین تردیدی درباره نقض حقوق اعضا در رویه سازمان باقی نگذاشت.
در این گزارش که با دقت و بیطرفی قابل ستایشی تنظیم گردید ۱۲ تن از اعضای جداشده فرقه که پس از جدایی نیز در اروپا اقامت گزیدند ( با ذکر نام و جزییات قابل استناد) مورد مصاحبه و پرسش واقع شده اند. دیدبان حقوق بشر در گزارش مذکور وضعیت نامطلوب اعضای مخالف مواضع سازمان یا کسانی که بنحوی قصد خود برای ترک سازمان را ابراز می کردند، احراز کرده و اشاره می کند که برخی از اعضای مخالف یا خواهان جدایی از سازمان (منجمله ۵ تن از مصاحبه شوندگان) به زندان ابوغریب فرستاده می شدند.
کلیه اعضای مورد مصاحبه دیدبان حقوق بشر بدرفتاری و ظلم های صورت گرفته توسط سازمان از زندان و شکنجه تا حبس های انفرادی طویل المدت، ایراد آسیبهای شدید جسمی و شکنجه نسبت به اعضای مخالف یا خواهان ترک سازمان را مورد تایید قرار دادند.
دیده بان حقوق بشر تاکید می کند که سازمان مجاهدین خلق در خلال دهه ۱۹۹۰ مخالفان سیاسی خود را در زندانهای داخلی خود نگهداری کرده و سپس برخی از آنها را برای نگهداری در زندان ابوغریب تحویل مقامات عراقی داده اند. حتی در یک مورد یکی از اعضا بنام محمد حسین سبحانی به مدت هشت و نیم سال (از سپتامبر ۱۹۹۲ تا ژانویه ۲۰۰۱) در سلول انفرادی سازمان در کمپ اشرف زندانی بوده است.
دیدبان حقوق بشر دو مورد مرگ اعضای سازمان (به نام های پرویز احمدی و قربانعلی ترابی) تحت بازجویی شدید را (به استناد شهادت شاهدان با ذکر جزئیات) تایید نمود. جالب آنکه یکی از مصاحبه شوندگان شخصی بنام یاسر عزتی بود که اقدامات ظالمانه پدر خویش _حسن عزتی_ بعنوان بازجوی سازمان را مورد تایید قرار داد. این گزارش دیدبان حقوق بشر گرچه مربوط به حوادث و مسائل درونی فرقه رجوی تا سال ۲۰۰۵ است و تنها بخش ناچیزی از جنایات درون سازمانی نسبت به اعضا را انعکاس می دهد که در مقابل گستردگی جنایات تشکیلات رجوی طی سالهای متمادی حقیقتا ناچیز است اما از یک سو موید اظهارات اعضای جداشده فرقه رجوی در نشستها و مناسبتهای مختلف است و از سوی دیگر گزارشهای متعدد از اعضای جدایی خواه سازمان و سرگذشت تلخ برخی از آنان در حال حاضر نشان می دهد که نه تنها رویه سابق در شکنجه و حذف مخالفان درونی سازمان متوقف نشده بلکه چه بسا با شدت و حدت بیشتری نیز تداوم یافته باشد.
به هرحال در سال های اخیر به لطف تکنولوژی و ابزار ارتباطی امکان رصد فعالیتهای ضدبشری فرقه رجوی و اطلاع از وضعیت اعضای مایل به جدایی از فرقه بیش از پیش مهیا گشته و در این زمینه اتخاذ تدابیر عاجل از سوی افراد و نهادهای ذیربط (و بویژه تشکل های مردم نهاد فعال در این حوزه) در انعکاس صدای جدایی خواهان و فراهم سازی زمینه های خروج امن (آنانی که در جنایات ارتکابی فرقه نقشی نداشته اند) از اسارتگاه رجوی ضرورتی دوچندان می یابد.
یادداشت از: دکتر نواب محمدی
انتهای پیام / فراق