«حمید داودآبادی» رزمنده جانباز و پژوهشگر دوران دفاع مقدس، در صفحه اجتماعی خود، نوشت: «مجاهد بود. دختر مجاهد. ۱۸ سال بیشتر نداشت. لباس نظامی گشادی تنش کرده و اسلحه دستش داده بودند تا با عضویت در «ارتش آزادیبخش ملی ایران»، با حکم «صدام حسین» و حمایت ارتش بعث عراق، خاک ایران را مورد حمله و تجاوز قرار دهند.
آمده بودند تا مثلا ملت ایران را نجات دهند و سایه حکومت پلید بعث را بر سر ایران بگسترانند! جنازهاش افتاده بود وسط جاده «اسلام آباد غرب» و زیر آفتاب داغ مرداد ۱۳۶۷، سوخته و سیاه شده بود.
وقتی وسایل داخل جیبهایش را درآوردند، دیدند یک دفتر کوچک با خود دارد. خاطرات روزانهاش را تا قبل از حمله «فروغ جاویدان» و گرفتار شدن در کمینگاه «مرصاد»، نوشته بود؛ یکی از روزهای قبل از عملیات، در پادگان اشرف، در زندگی زیر سایه مریم و مسعود رجوی، نوشته بود: «متاسفانه امروز صبح نمازم قضا شد، باید بروم از مرکزیت سازمان طلب مغفرت کنم!»؛ و خدا… هیچ نبود برایش، جز مریم و مسعود!»
انتهای پیام/ فراق