• امروز : جمعه - ۲۵ آبان - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 15 November - 2024
نامه یک دختر چشم انتظار که هنگام تولد، وی را از پدر و مادر جدا کردند

هیچ وقت برای مادرِ «فروغ» بودن دیر نیست

  • کد خبر : 24080
  • 14 ژانویه 2020 - 10:37
ashraf3

یکی از فرزندان رنج دیده اسیران فرقه رجوی برای پدر و مادر خود که هرگز ندیده است، نامه نوشت.

به گزارش فراق به نقل از انجمن نجات مرکز خوزستان این دختر را هنگامی که نوزاد ۱۰ روزه بوده از پدر و مادرش جدا کردند.

اگر زِ کوی تو بویی به من رساند باد
به مژده جانِ جهان را به باد خواهم داد
اگر چه گرد برانگیختی ز هستی من
غباری از من خاکی به دامنت مَرِساد
تو تا به روی من ای نور دیده در بستی
دگر جهان در شادی به روی من نگشاد
خیال روی توام دیده میکند پُر خون
هوای زلف توام عمر میدهد بر باد
نه در برابر چشمی نه غایب از نظری
نه یاد میکنی از من، نه میروی از یاد
به جای طعنه اگر تیغ میزند دشمن
زِ دوست دست نداریم، هر چه بادا باد
زِ دست عشق تو جان در نمی برد حافظ
که جان زِ محنت شیرین نمیبرد فرهاد

مامان خوبم! با یاد تو سعدی و حافظ می خوانم، با این فکر که اگر این شعر و با صدای تو می شنیدم چطور می شد.
اگر کنار من بودی چه روزها و شب هایی که با هم مولانا و سعدی می خواندیم و فال حافظ می گرفتیم. فکر می کنم بزرگترین لذت زندگی همینه، خلوتِ مادر دختری.
خدا را شکر که شبیه تواَم و شعر و درد رو می فهمم. کاش بیایی و به من برگردی که به قول حضرت حافظ:
نه در برابر چشمی، نه غایب از نظری
نه یاد می کنی از من، نه می روی از یاد

من، دختری که از ده روزگی توسط پدر و مادرش جا گذاشته شد، پدر و مادری که به قول خودشان، برای اهداف انسانی و آرمان های اخلاقی، از تنها فرزندشان و از مفهومِ خانواده دست شستند و به فرقه رجوی پیوستند. بعد از ۲۷ سال می خواهم بپرسم، آرمان و هدفی که با والاترین معنا، یعنی خانواده و عشق منافات دارد از کدام اخلاق و ارزش پیروی می کند؟ کدام ارزشِ انسانی غیر از ایدئولوژیِ غیر انسانیِ رجوی است، که با سرکوبِ لطیف ترین عواطف و قوی ترین احساسات آدمی، (که بزرگترین ارزش انسانی ست) افراد را برای هر چه بیشتر ماشینی شدن و گوش به فرمان خودش بودن اسیر می کند؟

مادر عزیزم! من به تو و به احساسات تو ایمان دارم و می دانم که یک روز که خیلی هم دور نیست، بذر محبت من از خاک وجود تو که با من یکی هست جوانه می زند و من را، تنها دخترت را در خودت حس می کنی و برمی گردی. بدان که فارغ از تمام رنج هایی که در نبودت کشیدم، همیشه چشم به راه تو هستم و منتظرم که برگردی. هیچ وقت برای مادرِ من بودن دیر نیست. برای با هم غزل خوندن دیر نیست. من از تو دست بر نمی دارم، منتظرم، هر لحظه منتظرم که به من برگردی. ز دوست، دست نداریم هر چه بادا باد.

چشم به راه تو فروغ

انتهای پیام /  انجمن نجات مرکز خوزستان

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=24080