• امروز : سه شنبه - ۶ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Tuesday - 26 November - 2024

پایان رجوی خیره سر و نیروهای بخت برگشته در آلبانی

  • کد خبر : 23763
  • 26 دسامبر 2019 - 11:40
ashraf3

دوستان اگر وقایع نه چندان دور فرقه بحران زده رجوی را در سه تا چهار سال اخیر دنبال کرده باشید قطعا متوجه شده اید که فرقه رجوی در وضعیت بسیار دشوار و سختی  قرار دارد .

از روزی که مسعود رجوی اولین خشت اشتباه خود را بنا نهاد یعنی رفتن به عراق و همکاری با دشمن خونی مردم ایران، چیدن سایر خشت ها روز به روز کج و کج تر انجام شد و اشتباه پشت اشتباه و خطا پشت خطا . خیلی ها گفتند این راه که تو می روی به ناکجاآباد  می رود. اما رجوی خیره سر و یک دنده که فکر کرده بود علامه دهر زمانه خودش است ، به هیچ کس و هیچ چیز توجه نکرد و به تمایلات دیوانه وار خودش دامن زد و در این راه متاسفانه تعداد قابل توجهی دنباله رو  وی شدند و از او متابعت کرده و در اشتباهات او سهمیم شدند.  این خطای افراد پیوسته به فرقه رجوی باعث شد که زندگیشان از هم بپاشد و یک مسیری که در ابتدا کوتاه به نظر می آمد به یک جاده طولانی مرگبار و خشن و یک داستان بی پایان وحشتناک  تبدیل گردد .

 متاسفانه در این وانفسا زندگی های زیادی از هم پاشید ، افراد بیشتری کشته شدند ، تعداد قابل توجهی مفقود شدند ، افراد زیادی مجروح شده و جراحت هایشان هنوز هم ادامه دارد و بعضا هم به مرگ منجر شد ، تعدادی قطع عضو شدند و سرانجام اینکه همگی این افراد ، توجه کنید ، همگی این افراد بدون استثناء خانواده هایشان از هم پاشید !

 چرا ؟  به خاطر اینکه رجوی وعده های کذایی می داد و نیروها را ضمن سر کار گذاشتن  به دنبال خود می کشید .

این وعده های تمام نشدنی و سراب وار مستمر توسط رجوی خیره سر داده می شد و باز این نیروهای بخت برگشته و چشم و گوش بسته به دنبال رجوی دیوانه می رفتند ، گویا که او منجی ملت ایران است .  کسی نبود که به نیروها بگوید که این ملت  یک بار انقلاب کرده اند و رژیم سلطنتی را سرنگون کردند  ، رهبر این انقلاب هم معلوم بود و حرف هایش هم روشن ، اما چرا رجوی گوش نمی داد ؟ ( داستان های زیادی دارد که در حوصله این مطلب نیست ، قصدمان بیشتر پرداختن به وجه نیرویی فرقه است که این روزها گریبانش را گرفته و رهایش نمی کند  ، فقط خواستم خیره سری رجوی کم رنگ نشده باشد ) .

بعد از ماجراهایی که در عراق به وجود آمد و حکومت صدام حسین ساقط شد ، رجوی  سرانجام مجبور به تخلیه کمپ موسوم به «اشرف» شد و به قرارگاه سابق نیروهای آمریکایی ملقب به کمپ «لیبرتی» منتقل شد و سپس هم بعد از اقدامات متعددی که دولت عراق جهت اخراج این فرقه از خاک  خودشان انجام داد ، رجوی و همه نیروهایش مجبور به ترک خاک عراق گردیدند، چیزی که رجوی به شدت برای به تاخیر انداختن تخلیه عراق دست به هر کاری زد که این اقدام انجام نگیرد، من الجمله به کشتن دادن تعداد زیادی از نیروها، ولی سرانجام با فشارهای بین المللی از عراق به کشور آلبانی منتقل گردیدند.

البته که در این مسیر آمریکائی ها خیلی کمک کردند که رجوی بتواند زودتر از عراق بیرون برود تا بعدا از این فرقه مرگبار جهت فشار های سیاسی علیه جمهوری  اسلامی بهره ببرند، زیرا آمریکائی ها هم فهمیده بودند که با این سیاست های دیوانه وار و مخرب رجوی ، طولی نخواهد کشید که این فرقه بصورت کامل مضمحل شده و از بین خواهد رفت و دیگر قابل استفاده ابزاری و تبلیغاتی علیه جمهوری اسلامی نخواهد شد ، بنابراین دست به کار شده بودند (این اقدامات در دوران اول پرزیدنت اوباما توسط وزیر خارجه وقت هیلاری کلینتون استارت خورد و در دوم اوباما توسط آقای جان کری وزیر وقت به سرانجامش رسید).

اما این تمام ماجرا نبود، زیرا موضوع اصلی و روی میز رجوی حفظ نیروها به هر قیمت بود. رجوی خیلی خوب می دانست اگر می خواهد  مسیر مرگباری را که از سالهای قبل ترسیم کرده است را ادامه دهد باید یک سیاهی لشکر داشته باشد تا با به نمایش در آوردن آن، حفظ تعادل قوا نماید و حرفی برای گفتن در نزد طرف حساب های اروپایی و آمریکایی داشته باشد. ( این سیاست تا حد زیادی مسائل روز رجوی را حل می کرد و گوش هایی را برای شنیدن آنها باز می کرد).  نیروها و اعضاء فرقه روز به روز به خود می آمدند و می دیدند  آنکه تا مرفق سرش کلاه رفته است همین نیروها و اعضاء سازمان می باشد. آخر باور کردنش برایشان خیلی ها مشکل بود زیرا اعضاء می دیدند رهبری که تا دیروز مستمر داد آزادی و شهادت طلبی می داد اکنون به گوشه ای خزیده و از وی خبری نیست و خودش را اساسی مخفی کرده  وهر از چند وقتی سرش را از سوراخ موش بیرون می آورد و اباطیلی بهم می بافد و بخورد نیروها و هوادران فرقه می دهد تا که بگوید من هنوز هستم و کسی جای دیگری نرود.

اکنون روز به روز ابعاد مشکلات لاینحل تشکیلات در گِل فرو رفته رجوی بیشتر و بیشتر می شود . نگاه کنید  در مقایسه وضعیت عراق با آلبانی ، نمودار نیرویی رجوی در چه وضعیتی بوده است ؟ تماما رو به نزول و انحطاط !  فقط در آلبانی بیشتر از ششصد نفر از نیروهای فرقه در عرض دو سال تصمیم به جدایی از مسیر مرگبار رجوی گرفتند و مسیر خودشان را از رجوی و اعوان و عناصرش جدا کردند و گفتند که رجوی جز به هدر ریختن خون به چیز دیگری فکر نمی کند. او کسی است که حرص ونسل نیروها را بر باد داده و در اندیشه او چیزی به جز قدرت طلبی وجود ندارد.

جالب است بدانید سران فرقه رجوی که خود مسئله دار ترین افراد در فرقه و سازمان هستند. طبق گزارش واصله از افراد حاضر در اشرف ۳ در آلبانی،  نشست هایی اخیرا شروع شده که تلاش می کنند مانع از ریزش نیروها شوند . کسانی همچون ابریشم چی و زهرا مریخی و احمد واقف  و چند تای دیگر از طرف مریم رجوی ماموریت یافته اند و  در تکاپو هستند تا  به گفته های مریم رجوی جامه عمل بپوشانند و نیروها را برای روحیه گرفتن و ماندن در تشکیلات آماده کنند، عبارت «پیروزی نزدیک است ! »  یکی از جمله اصطلاحاتی است که رجوی برای ادامه اسارت نیروهایش بکار می گیرد.

همین الان که شما در حال خواندن این مطلب هستید عوامل و دست اندرکاران فرقه رجوی در حال برگزاری نشست هایی هستند که سیاست فشار حداکثری را بر اعضای فرقه  تحمیل نموده و با وعده های آبدوغ خیاری و دروغ و ارعاب و تهدید و شانتاژ ، نیروها را در اسارتگاه «آشوویتس»  رجوی نگه بدارند .

در این راستا چون دیگر وعده ها و دروغ های رجوی در جمعه بازار «آشوویتس رجوی» خریداری ندارد مبادرت به دروغ پراکنی کرده و نیروها را از این می ترسانند که در صورت خروج از فرقه به بلاهایی گرفتار خواهند آمد که تا بحال کسی به عمر خود ندیده است . بعد خواسته میشود که گزارش نویسی کرده و در حضور سایر نیروها اقدام به خواندن لحظاتی از خودشان بشوند که قصد ترک فرقه را داشتند و یا برای رهایی خودشان به فکر فرار از دام فرقه بوده اند . در تشکیلات مخوف رجوی به این نشست ها اصطلاحا می گفتند «نشست های دیگ»

جهت اطلاعتان در این نشست ها به جز فحش و فضاحت هیچ چیز دیگری نبوده و نیست ، عمدتا هم کار به دعوای فیزیکی و بزن و بکوب کشیده می شود زیرا کسی دیگر حال و حوصله دورغ های رجوی را ندارد و وقتی می بیند که تعدادی اوباش و چماق دار رجوی قصد فشار و تهدید و ارعاب دارند به سیم آخر زده و اوضاع را بر هم می زنند و آن می شود که نباید بشود.

در تشکیلات رجوی بخاطر اینکه آب از آب تکان نخورد و به نقطه رهبری مادام العمر رجوی آسیبی نرسد  همه باید  مثل ربات سرشان را پائین انداخته و کاری به کار راس هرم نداشته باشند. فقط فرمان پذیر مطلق به سمت تشکیلات .  

در فرقه هرگاه این نشست ها برگزار می شود حاکی از وخیم بودن اوضاع داخل تشکیلات رجوی است که نیروها در بحرانی ترین وضعیت قرار دارند و طبق خبرهایی که به دست رجوی رسیده  تعداد قابل توجهی در فکر تعیین تکلیف خود با فرقه هستند و قصد خروج تعداد زیادی به گوش مسئولین فرقه رسیده وبا تصمیم گیری رجوی اقدام به برپایی این نشست های اورژانسی می زنند. به طور عام نمی شود اسم این نشست ها را نشستهای دوره ای گذاشت ، زیرا در نشست های دوره ای کار به خشونت کشیده نمی شود و در یک وضعیت متعادلی همه چیز شروع و تمام میشود و به دنبال آن  یک دوره سکون استارت می خورد و تشکیلات ظاهرا در دریای آرامی به پیش است. اما در نشست هایی که شروع آن با یک نشست مریم رجوی و یا مسئولین رده بالای فرقه استارت میخورد  قطعا که از وخامت اوضاع  درون تشکیلات رجوی خبر میدهد . البته وقتی وخامت میگویم منظورم برای تشکیلات غرق در بحران رجوی است و نه برای خانواده های چشم انتظار و یا اسرا .

شخصا اعتقاد دارم که هر بار که از این نشست ها برگزار می گردد تعداد قابل توجهی بعد از این نشست ها خودشان را تعیین تکلیف می کنند و ریل جدا شدن را طی می کنند ، سران فرقه هم می دانند که نمی شود اینگونه افراد را نگه داشت ، چون نگه داشتن آنان برای فرقه و سران آن موجب آبرو ریزی می گردد ، عراق هم که نیست که افراد را بتوانند به مدت طولانی زندانی نمایند ، لذا سران فرقه با تصمیم نهایی رجوی و شور و مشورت به این نتیجه می رسند که باید تعدادی را که قصد خروج دارند را از فرقه خارج نمایند  وگرنه  آن تعداد مبادرت به فرار می کنند و کار به مطبوعات و جراید و رسانه ها ومحافل محلی  کشیده می شود و در قدم بعد موضوع بین المللی می گردد لذا برای رجوی این پدیده  اصلا خوب نیست زیرا تمام تبلیغات هایی که قبلا کرده بودند نقش بر آب می شود و دروغ های کذایی و شعارهای آن چنانیشان که گوش فلک را کر کرده است بر ملا می گردد ، بنابراین باید میزان زیادی هزینه خرج کنند تا بتوانند آب ریخته شده را جمع و جور نمایند.

در پایان از صمیم قلب آرزو دارم که در همین دور از نشست هایی که  آغاز شده است تعداد بیشتری به خود آیند و از شرایط موجود استفاده کرده و آزادی را انتخاب نمایند و نگذارند که رجوی برای سرنوشت آنان رای بدهد . دیگر برای کسی پوشیده نیست که رجوی بجز ریختن خون و کشت و کشتار به هیچ گزینه ای فکر نمی کند ! هدف وی هم تنها و تنها رسیدن به قدرت و حکومت است .  طبق گفته قبلی که در مطالب سابق داشتم آنان  «هرگز از گندم ری نخواهند خورد»

و خطاب به نیروهایی که اکنون مشغول  خواندن پروژه های مسخره و خودساخته رجوی هستند و تهدید و ارعاب و خشونت را تحمل می کنند عرض کنم که در طی این چهار پنج سالی که فرقه به آلبانی منتقل شده است تعداد زیادی پی زندگی خودشان رفته اند ، زندگی تشکیل داده اند ، پدر ومادرهایشان را از چشم انتظاری نجات داده اند ، خانواده های از هم پاشیده را مجددا سر و سامان داده اند ، به دردهای سالیان دوری و فراق پایان داده و زندگی جدیدی را استارت زده اند که روز به روز از انتخابی که در رابطه با جدایی از فرقه رجوی گرفته اند خوشحال و خوشحال تر می شوند . به خود آئید و یک تصمیم راسخ بگیرید و تیر خلاص را به این جبر و اجبارات وحشی گرایانه فرقه رجوی بزنید و خود را برهانید.

فقط باید بخواهید و اراده کنید ، دیگر هیچ قدرتی توان بازداندگی شما را نخواهد داشت.

یادداشت از: بخشعلی علیزاده

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=23763