• امروز : جمعه - ۲۵ آبان - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 15 November - 2024

روایت «بخشعلی علیزاده» از گفت و گو با مادری که حسرت به دل بود

  • کد خبر : 23559
  • 12 دسامبر 2019 - 11:19
photo ۲۰۱۹ ۰۸ ۲۷ ۱۱ ۴۰ ۳۹

«بخشعلی علیزاده» از تلاشگران انجمن نجات مرکز کشور با ارسال پیامی به فراق نوشت: تماس تلفنی غمگین و ناراحت کننده ای داشتم با یکی از مادران حسرت به دل که خواستم شما هم در جریان آن باشید. چرا که دیدم در توانم نیست این حجم از غم را به تنهایی بر دوش بکشم. نیاز به یک یاور داشتم و چه کسی بهتر از سایت شما که مستمر با خانواده های اسیران در ارتباط هستید و صدای فریاد این رنج دیدگان هستید.
دوستان در حال انجام کاری بودم که دیدم تلفنم زنگ خورد. شماره اش را ذخیره نکرده بودم و نمی دانستم که کیست. معمولا به تلفن هایی که شماره اش را از قبل نداشته باشم جواب نمی دادم ولی تصمیم گرفتم جواب بدهم.

-الو سلام بفرمائید.

سلام، شما آقای علیزاده هستید ؟

-بله، خودم هستم شما ؟

من مادر … هستم

سلام خانم … ، مادر حالتون خوبه ؟ خیلی خوشحال شدم که صدای شما رو شنیدم.

ممنونم جناب آقای علیزاده. درگذشت پدر محترمتان را تسلیت عرض می کنم، واقعا انسان شریفی بودند.
-ممنونم مادر، خدا رفتگان شما را بیامرزد. واقعا پدرم انسان مبارزی بود که برای خود من الگو و سمبل آزادی خواهی بود و تا آخرین لحظه ای که مرا به دست بیاورد دمی از پای ننشست و به فعالیت های بی وقفه خودش ادامه داد. بله واقعا مرد شریفی بودند. خدایش رحمت کند.

ممنونم مادر، خدا به شما طول عمر بدهد، خودتان چطور هستید ؟ امیدوارم که حالتان خوب باشد. از همسرتان چه خبر؟

همسرم حالش اصلا خوب نیست و همه اش چشم انتظار دیدن پسرش است. احساس می کنم که هر آن که پسرش را ببیند تمام کند.

خدا نکند، انشاالله که عمرشان بیشتر شده و چشمش به دیدار فرزندش روشن گردد. راستی الان پدر چند سالش هست ؟

هشتاد و چهار سالش است، خیلی ازکار افتاده و همه اش چشم به راه پسرش است. والله من هم زیاد حالم خوب نیست و به زور خودم را این طرف و آن طرف می کشم. راستش من در تمام عمرم یک بار خواب پسرم را دیده بودم ، آن هم زمانی بود که توسط این فرقه جنایتکار از دستان من و پدرش ربوده شد. بعد از آن دیگر هیچوقت خواب پسرم را ندیدم تا که پریشب مجددا در خوابم آمده بود که خیلی دچار استرس و نگرانی شده بودم.

مادر تو را به خدا به خودتان ناراحتی راه ندهید ، انشاالله که به زودی از فرقه جدا می شود و مجددا شما او را خواهید دید. آخرین باری که من او را دیدم حالش خیلی خوب بود و زیاد از سازمان و سران آن هم راضی به نظر نمی رسید. خود من تا بیست روز قبل از جدا شدنم اگر کسی به من می گفت بیست روز دیگر در سازمان نیستی حرفش را قبول نمی کردم ولی در عرض کمتر از سه هفته همه چیز به نقطه تعیین تکلیف رسید و خطم را از آنها جدا کرده و پی زندگی خودم رفتم . حتما که برای پسر شما هم چنین روزی هست فقط نمیدانم چقدر به آن روز مانده است .
به خدا آقای علیزاده دیگر ناامید هستم، چقدر چشم انتظاری، چقدر دلتنگی چقدر چشم به دری، سالهاست که با این وضعیت گذرانده ام و الان پدرش هم که اصلا وضعیت خوبی ندارد و فقط چشم به راه است و می خواهد او را ببیند و تمام کند.

واقعا از این وضعیت من هم خیلی ناراحت هستم، همه ناراحت هستند و می خواهند کاری بکنند که فرزندان این خانواده ها از اسارتگاه رجوی ملعون آزاد شوند ولی متاسفانه برخی دست های کثیف و آلوده هستند که مانع از این وصلت ها می شوند. آمریکا، عربستانی ها، اسرائیلی ها، برخی شیوخ منطقه و از طرفی هم دولت آلبانی که غلام حلقه به گوش آمریکائیها می باشد از پذیرش خانواده ها سر باز می زند و اجازه نمی دهد که خانواده ها وارد کشور آلبانی بشوند و برای دیدار فرزندانشان ملاقات نمایند.
خدا لعنتشان کند، بچه های ما را بیچاره کردند، خودمان را بیچاره کردند و نگذاشتند که زندگی روز خوشی به ما نشان بدهد. من الان سالهاست که با یاد و خاطرات بچه ام زندگی می کنم و روزی نیست که او در یادم نباشد.

مادر ما هر تلاشی که لازم باشد انجام می دهیم که شما و سایر مادران و پدران به آرزوهایشان برسند. من خیلی امیدوارم و خواب شما را به فال نیک میگیرم. پارسال به خانواده ای گفتم شک ندارم که فرزند شما از فرقه جدا خواهد شد که به یک سال نکشید که خبر رها شدن فرزندشان آمد و همه را خوشحال کرده بود. به همین خاطر من امیدوارم که فرزند شما هم به زودی آزاد شده و روزهای خوشی را در کنار شما سپری خواهد کرد.
خیلی ممنونم، راستی آقای علیزاده شنیدم که نامزد کرده و در حال ازدواج کردن هستید، خیلی تبریک عرض می کنم و امیدوارم که به پای هم پیر شوید .

مادر خیلی ازشما متشکرم ، انشاالله در آینده ای نزدیک جشنی خواهیم گرفت و شما را به آن جشن دعوت خواهم کرد. منت بر سرم بگذارید و تشریف بیاورید. امیدوارم که به زودی پسر شما هم بیاید و جشنی بزرگ هم برای او بگیریم.
رو چشم، حتما که خواهم آمد. فعلا خداحافظی می کنم وشما را به خدا می سپارم.

خدا نگهدارتان باشد مادر، از خدا برایتان سلامتی وطول عمر آرزو دارم. شاد باشید.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=23559