کارشناس مسائل سیاسی گفت: در صورت مرگ یا نبود «مریم رجوی» و با توجه به غیبت یا فوت مسعود رجوی هیچ فردی نمی تواند جایگزین آنها شده و این فرقه با فروپاشی حتمی روبرو خواهد شد.
«محمود زین الدینی»، کارشناس گروه های سیاسی ایرانی در خارج از کشور است. وی بیش از ۱۰ سال از اعضا و مسؤولین بخش های مختلف سیاسی در فرقه رجوی بوده و در راستای افشای ماهیت فرقه تروریستی رجوی فعالیت های تاثیرگذاری انجام داده است. «زین الدینی» هم اکنون ساکن یکی از کشورهای اروپایی می باشد که بنا بر ملاحظات امنیتی از نام بردن این کشور معذور هستیم. حاصل گفت و گوی خبرنگار فراق با این کارشناس مسائل سیاسی درباره سابقه فرقه رجوی در عراق و آینده پیش روی این فرقه را در زیر می خوانید:
جناب آقای زین الدینی لطفا درباره شناختی که از شخصیت مسعود رجوی داشتید توضیحی دهید . آیا از آخرین وضعیت وی و کسانی که با او ارتباط دارند چیزی می دانید؟
مسعود رجوی شخصیتی به غایت خودخواه و خودمحور و در عین حال به شدت ترسو و بزدل و نیز به شدت بی رحم بود. خلاصه هر سۀ این خصلت ها این است که او فردی بود که جز خودش یعنی فکر و ذهن خود و جان و جسم خود که به شدت مواظب بود که هیچ آسیبی به آن نرسد کسی و موجودی را قبول نداشت و می خواست همه بمیرند تا او زنده بماند.
او از همۀ مهلکه ها و خطرها اول خودش را در می برد و بقیه حتی زن و فرزندش را هم رها می کرد. آخرین وضعیت او به نظر من همان است که یکی از اعضای قدیمی جداشدۀ سازمان اخیرا گفته بود، یعنی او به عربستان گریخته و آنجا مرده است.
خبر بیماری مریم رجوی صحیح است؟ آیا آینده فرقه رجوی بدون حضور مریم و با جانشینی مریخی یا هر شخص دیگر متصور است؟
خبری رسمی در مورد بیماری مریم رجوی منتشر نشده ولی آن طور که اخیرا از یک تصویر ویدئویی نزدیک به چهره وی در آلبانی دیده شده، پیداست بسیار پیر شده و دست به عمل جراحی های متعدد در صورت خود زده و ظاهرا بیمار به نظر می رسد.
در صورت مرگ یا نبود مریم رجوی با توجه به غیبت یا فوت مسعود رجوی هیچ فردی نمی تواند جایگزین آنها شده و عنوان رهبر یا رهبری عقیدتی پیدا کند و در نتیجه این فرقه با فروپاشی حتمی روبرو خواهد شد.
اخیرا اخباری منتشر شده که سران فرقه، تصمیم به انتقال محل رهبری از فرانسه به آلبانی گرفتند، با توجه به برخی اظهارهای مقامات رسمی فرانسه درباره بازنگری روابط با فرقه لطفا در این رابطه توضیحاتی بفرمائید
در عمل سران فرقه از فرانسه به آلبانی منتقل شده اند و چنانکه کارشناسان در فرانسه گفته اند اکنون با توجه به سخت تر شدن قوانین پناهندگی در این کشور و انتقال عملی سران این فرقه به آلبانی اخراج رسمی این گروه از فرانسه در دولت این کشور مطرح شده است زیرا اساسا موضع رسمی دولت فرانسه چنانکه در اعلامیۀ رسمی وزارت خارجۀ این کشور آمده، این است که دولت فرانسه سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) را به عنوان یک فرقه می شناسد و حضور آن به عنوان سازمانی در خاک فرانسه را نمی پذیرد.
برخی از جداشده ها از فرقه رجوی مقرری دریافت می کنند و در عین حال با روش های مختلف از آنها اعتراف گیری می شود لطفا توضیح دهید که دقیقا کدام جداشده ها از فرقه حقوق می گیرند و چرا؟ (به عنوان نمونه چند روز پیش برادری که از فرقه جدا شده برای دیدن خواهر خود به آلبانی رفته اما موفق به دیدار نشده و با گرفتن دست خط از او در رسانه های فرقه جنجال به راه انداختند) آیا برخی جداشده ها با فرقه رابطه خاصی دارند؟
بله تعداد بسیاری از جداشده ها که اکنون در کشورهای مختلف به سر می برند و از جمله آنها که با پول و حمایت های فرقۀ رجوی از آلبانی به کشورهای دیگر رفته اند از این فرقه پول می گیرند تا سکوت کنند و دست به افشاگری علیه فرقه و بیان مشاهدات خودشان از رفتارها و وضعیت داخل این فرقه نزنند یعنی حق السکوت می گیرند.
این افراد در مواردی نیز با این فرقه علیه جداشده های فعال و افشاگر همکاری می کنند و مطلب می نویسند که اینها به زور و اجبار نیست چون آنها در کشورهای آزاد زندگی می کنند بلکه به علت نیاز این افراد به پول و کمک های حقوقی و اداری در کشورها می باشد.
لازم به ذکر است که سران فرقۀ رجوی به هیچ وجه نمی خواهند جداشدگان در آلبانی باقی بمانند زیرا این امر مشوق ریزش هرچه بیشتر نیروهای فرقه و فرار فزاینده از داخل تشکیلات آن می شود مخصوصا که جداشدگان می توانند رابط به خانواده ها و افراد داخل تشکیلات فرقه که گاهی بیرون می آیند باشند و نیز اخبار و آگاهی ها و احیانا وسایل ارتباطی به آنان برسانند. از این رو سران فرقه با تمام ترفندها و زد و بندها و هزینه ها تلاش می کند جداشدگان از آلبانی به کشورهای دیگر بروند.
جناب آقای زین الدینی با توجه رویدادهای اخیر در کشور عراق، برخی از مردم این کشور نگاه شایسته ای به مردم ایران ندارند، به نظر شما این موضوع با سابقه رفتارهای مجاهدین در عراق رابطه دارد؟
بله دقیقا این موضوع با سابقۀ رفتارهای سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) در عراق رابطه دارد. زیرا همۀ مردم عراق حد اقل تا یک نسل قبل یعنی متولدین حدود ۲۵ سال پیش به قبل، زمان صدام را به یاد می آورند که چگونه ماشینهای جیب مجاهدین روزانه با مسلسلهای بی کی سی و آر پی جی های آماده در خیابانهای بغداد گشت می دادند و با کوچکترین ظنی شلیک می کردند و درگیری و ترس و ارعاب در میان مردم بغداد راه می انداختند.
از جمله در ۱۱ دسامبر سال ۱۹۹۳ (۲۰ آذر ۱۳۷۲) گشت و حفاظت مسلح دفتر مجاهدین در وسط بغداد (میدان اندلس) اتومبیل سفارت ترکیه در بغداد را به رگبار مسلسل بستند و یک دیپلمات ترک (آقای چاغلار یوجل وابستۀ اداری این سفارت) را به قتل رسانده و یک کارمند دیگر سفارت ترکیه را به شدت زخمی کردند.
در همان سالها نیز یک کارمند سفارت ایران در بغداد را که از جلوی دفتر مجاهدین رد می شد به گلوله بسته و او را به شدت زخمی کردند. یک بار نیز گشت مسلح مجاهدین در بغداد به دفتر کانون نویسندگان و شعرای عراق واقع در نزدیکی دفتر مجاهدین یورش برده و شرکت کنندگان در یک جلسۀ ادبی را مورد بازجویی قرار دادند.
در سال ۷۳ نیز یک شهروند عادی عراقی در یکی از خیابانهای بغداد به دست همایون دیهیم از اعضای بالای مجاهدین که اکنون نیز در آلبانی مشغول ارعاب و تهدید جداشدگان و خانواده های افراد اسیر فرقه و حمله به آنها می باشد، با گلولۀ کلاشینکوف به قتل رسید.
همۀ این رویدادها که در زمان حاکمیت صدام بود در روزنامه های آن روز عراق منعکس شد و حتی روزنامۀ پسر صدام به نام روزنامۀ بابل سرمقاله نوشت و از مجاهدین به شدت به علت اینکه پایتخت عراق را عرصۀ تاخت و تاز خود قرار داده اند انتقاد کرد و کانون نویسندگان نیز در مطبوعات عراق علیه این اقدام دفتر مجاهدین موضع گرفت و آن را محکوم کرد.
علاوه بر اینها سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) در سرکوب قیام کردها و شیعیان عراق علیه رژیم صدام با ارتش و پلیس آن روز صدام همکاری کردند و بعد از سقوط صدام نیز با آمریکایی های اشغالگر علیه نیروهای مقاومت عراق به همکاری و جاسوسی پرداختند و بیانیه های جعلی به نام عراقیان منتشر کردند و به اسم آنان اعلام کردند که خواستار باقی ماندن نیروهای آمریکایی در خاک عراق هستند.
فرقۀ رجوی در دورۀ ده ساله ای که بعد از سقوط صدام در خاک عراق بود دست به انواع دخالتها در امور سیاسی و اجتماعی عراق زدند. انواع تشکل ها و انجمن های تقلبی به اسم عراقیان درست کردند و انتخابات عراق را در مطبوعاتشان خیمه شب بازی توصیف کردند و دست به اقدامات فراوانی در توهین به عراقیان و فتنه انگیزی و اختلاف افکندن بین گروههای سیاسی و اجتماعی و عشایری عراق و تشدید اختلافات بین احزاب سیاسی و شیعه و سنی در عراق زدند.
همۀ این کارها به ویژه همکاریهایشان با رژیم صدام در سرکوب مردم عراق و غصب زمین های کشاورزان عراق در زمان و به حکم رژیم صدام که تماما نقض حاکمیت ملی عراق و توهین به مردم عراق بودند و نیز آشنایی عراقیان با رفتارها و عملکردهای رهبری فرقه با افراد خودش از جمله ممنوعیت ازدواج برخلاف احکام و سنن اسلامی و عربی و افکار این فرقه که کاملا با فرهنگ مذهبی عراقیان متضاد بود و به ویژه ممنوعیت دیدار و تماس خانواده ها با فرزندانشان در قرارگاههای این فرقه در عراق (اشرف و لیبرتی) و فریادهای مادران و پدران و حملات خشونت بار علیه آنان و زخمی کردن پدران و مادران پیر در جلوی اشرف و لیبرتی در جلوی چشم عراقیان برای ممانعت از دیدار آنان با عزیزانشان موجب بدنامی آنان در نزد عموم مردم عراق و موجب بدبینی به ایرانیان در نزد بعضی اقشار پایین و نادان عراقی هم شد.
در پایان لطفا مورد نقش خانواده ها در آگاهی اسیران و اینکه خانواده ها هم اکنون چه اقدامی باید انجام دهند برای ما توضیح دهید
خانواده های اسیران داخل فرقه نقش زیادی در آگاهی و تحریک اسیران در اقدام برای آزادی و رهایی خودشان از بند و قید اسارت دارند.
اولین اقدام نامه نگاری و شکایت های فردی و جمعی آنان به سازمانهای بین المللی که در ایران دفتر نمایندگی دارند و بعدی نیز طرح درخواست دیدار و تماس با عزیزانشان در رسانه های بین المللی است.
انتهای پیام