سایت بی بی سی فارسی، در مقاله ای انتقادی علیه فرقه تروریستی رجوی، تنها به ممنوعیت رابطه جنسی در این فرقه اشاره کرده و از جنایات و خیانت های عوامل این فرقه هیچ مطلبی منتشر نکرد.
به گزارش فراق، ممنوعیت اشاره به جنایات و اقدامات فرقه تروریستی رجوی از عجایب این رسانه لندنی است!
عجیب تر اینکه، این رسانه انگلیسی، برای مظلوم جلوه دادن منافقین، علت فرار آنها از ایران و پیوستن به صدام را بازداشت عوامل این فرقه در داخل ایران عنوان کرد.
این در حالی است که منافقین از همان ابتدای جنگ و در زمان حضورشان در داخل کشور، به عنوان ستون پنجم ارتش بعثی فعالیت کرده و ضمن بمب گذاری و ترور مردم بی گناه، به دشمن اطلاعات هم می دادند؛ پس از این اقدامات بود که مقامات کشور، برای حفظ جان مردم و امنیت کشور، مجبور به شدت عمل، علیه اعضای این فرقه تروریستی شدند.
به نظر می آید اشاره به جنایات و اقدامات تروریستی منافقین، جز خطوط قرمز بی بی سی است و حتی برای ژست بی طرفی هم اجازه ندارند به جنایات هولناک آنها اشاره کنند.
در عین حال بخشی از گزارش بی بی سی درباره آخرین وضعیت فرقه تروریستی رجوی و اعضای آن در اردوگاه تیرانای آلبانی عینا در زیر آورده می شود و قضاوت بر عهده مخاطبان است.
در این گزارش آمده است:
منافقین دارای تاریخ آشفته و خونینی است که در پی پیروزی انقلاب اسلامی، اقدامات خود علیه ایران را آغاز کرده و پس از چندی اعضا و سرکردگان آن به عراق تحت حاکمیت «صدام» گریختند. اعضای این فرقه در جنگ هشت ساله عراق علیه ایران در کنار دیکتاتور عراق و علیه کشور خودشان جنگیدند.
اقامت آنان در عراق تا سال ۲۰۰۳ ادامه داشت، اما حمله آمریکا به این کشور چتر محافظتی صدام را از سر آنان برداشته و شمار زیادی از آنان در بی ثباتیهای ناشی از جنگ، کشته و زخمی شدند. آمریکا در پی مشاهده این روند، در سال ۲۰۱۳ دولت آلبانی را به پذیرش ۳ هزار عضو باقیمانده منافقین ترغیب کرد.
ورود این فرقه به آلبانی پردههای جدیدی از دنیا را به روی اعضا گشود. استقرار موقت آنان در بدو ورود در مجتمعهای آپارتمانی در حاشیه پایتخت سبب حیرت اعضا و سست شدن قید و بندهای فرقه بر آنان شد؛ چرا که فرقه در عراق تمامی وجوه زندگی اعضا را کنترل داشت، اما در آلبانی فرصت موقتی برای تجربه آزادی برای اعضا به وجود آمده بود.
منافقین در پایان سال ۲۰۱۷ به مقر جدید یعنی اردوگاهی در تپهای شیب دار در ۳۰ کیلومتری تیرانا منتقل شدند. اگرچه دروازههای آهنین بلند این اردوگاه به روی روزنامه نگاران باز نمیشود، جولای سال جاری سیاستمداران جهانی، متنفذان آلبانیایی و مردم روستای مجاور توانستند در مراسم ۹ ساعته منافقین شرکت کنند. مهمان ویژه این مراسم «رودی جولیانی»، وکیل شخصی «دونالد ترامپ»، رئیس جمهور آمریکا، بود.
گزارش بیبیسی در تشریح وضعیت اعضای جدا شده یا به اصطلاح بریده از منافقین پس از استقرار در آلبانی، میگوید صدها نفر از اعضای این گروه که تحت قوانین سختگیرانه قادر به برقراری تماس با خانوادههای خود نبودند، پس از جدایی از آن یا در «تیرانا»، پایتخت آلبانی سرگردان هستند و یا گرفتار باندهای قاچاق انسان شدهاند.
اعضای جدا شده از منافقین در شش سال اخیر با کمک مالی خانوادههای خود و در پی نداشتن اوراق هویت تلاش میکنند با پرداخت وجوه نقد به قاچاقچیان انسان به کشورهای اروپایی یا ایران بگریزند.
غلام میرزایی در اوایل جنگ جزو نیروهای مسلح ایران بود که اسیر ارتش صدام حسین شد. او هشت سال به عنوان اسیر جنگی در عراق زندانی بود. اما در دوران اسارت، زندانیان ایرانی مانند میرزایی تشویق میشدند که با هموطنانشان بجنگند و این همان کاری بود که او انجام داد.
میرزایی حالا یکی از اعضای «جدا شده» سازمان است. یکی از صدها عضو پیشین مجاهدین خلق که پس از حضور در آلبانی آن را ترک کردهاند.
با کمک وجهی که از خانواده رسیده، بعضی توانستهاند به قاچاقچیان پول دهند تا آنها را به نقاط دیگر اروپا برسانند. احتمالا دو نفر از آنها هم به ایران بازگشتهاند، ولی تعداد بیشتری در آلبانی ماندهاند: بیتابعیت و بدون اجازه کار.
لولزیم باشا، رهبر حزب دموکراتیک آلبانی که آن زمان در دولت بود و حالا جزو نیروهای مخالف است، میگوید: «ما به آنها پناهگاهی برای در امان ماندن از حملات و آزار و اذیت پیشنهاد کردیم و احتمالا یک زندگی عادی در کشوری که مورد حمله و ظلم و ستم قرار نگیرند.»
برای مجاهدین خلق، آلبانی محیطی کاملا تازه است. غلام میرزایی از این که میدید حتی بچهها هم موبایل دارند، متعجب شده بود. به دلیل این که تعدادی از ساختمانهای مجاهدین در نقاط دور افتاده تیرانا بود، کنترل سازمان روی اعضا به سفت و سختی سابق نبود.
در عراق تمامی جنبههای زندگی اعضا کنترل میشد، ولی در آلبانی آنها به طور موقت توانستند درجهای از آزادی را تجربه کنند.
حسن حیرانی، یکی دیگر از اعضای جدا شده سازمان میگوید: زمینهای ناهمواری پشت آپارتمانهای ما بود که فرماندهها میگفتند باید آنجا تمرینات روزانهمان را انجام دهیم.
حیرانی و همراهانش از درختان و بوتهها به عنوان پوششی برای رساندن خودشان به یک “کافی نت” که آن نزدیکیها بود استفاده میکردند تا بتوانند یواشکی با بستگانشان تماس بگیرند.
او میگوید: وقتی که عراق بودیم، اگر میخواستید به خانواده تلفن بزنید، سازمان مجاهدین خلق شما را ضعیف مینامید. ما هیچ رابطهای با بستگانمان نداشتیم. ولی وقتی به تیرانا آمدیم توانستیم از اینترنت استفاده شخصی کنیم.
این جا خبرنگاران بدون دعوت با استقبال گرمی روبرو نخواهند شد. اما در ژوئیه ۲۰۱۸ هزاران نفر در نشست ایران آزاد مجاهدین در این اردوگاه حاضر شدند.
سیاستمدارانی مانند جولیانی از سیاست مد نظر مجاهدین یعنی تغییر در ایران حمایت میکنند. مانیفست این گروه همچنین شامل تعهد به حقوق بشر، برابری جنسیتی و به خصوص دموکراسی برای ایران است.
اما حسن حیرانی دیگر این حرفها را باور ندارد. او پارسال سازمان را در اعتراض به آنچه کنترل طاقتفرسای رئیسان بر زندگی خصوصیاش میدانست، ترک کرد. حیرانی در حدود ۲۰ سالگی به مجاهدین پیوست. او جذب تعهد آنها به کثرتگرایی سیاسی شده بود.
حضیض زندگی حیرانی با مجاهدین عصر روزی بود که او مجبور به حضور در یک جلسه شد: ما یک دفترچه کوچک داشتیم و باید در آن اگر لحظهای تجربه سکسی داشتیم را مینوشتیم. برای مثال: امروز صبح حالت نعوظ پیدا کردم.»
سازمان مجاهدین خلق رابطه عاشقانه و ازدواج را ممنوع کرده بود. اوضاع همیشه این گونه نبود و والدین و فرزندانشان به مجاهدین میپیوستند. اما پس از یک شکست خونین مجاهدین از حکومت ایران، کادر رهبری به این نتیجه رسید که دلیل این اتفاق عدم تمرکز مجاهدین به دلیل روابط شخصی بود.
پس از این بود که طلاقهای زیادی رخ داد. بچهها از والدین گرفته شدند (اغلب به مراکز نگهداری در اروپا فرستاده شدند) و از اعضای مجاهدین خواسته شد که این راه را ادامه دهند.
حیرانی میگوید که در آن دفتر حتی باید راجع به فکر و خیالشان هم مینوشتند: «رای مثال، وقتی من یک بچه را در تلویزیون میدیدم و حس میکردم خودم هم دوست دارم بچه و خانواده داشته باشم.»
اعضای مجاهدین مجبور بودند که مطالب دفترچههایشان را در جلسههای روزانه مقابل فرماندهشان بخوانند. حیرانی میگوید: این برای یک آدم خیلی سخت است.
او حالا اردوگاه مجاهدین در مانز را به مزرعه حیوانات تشبیه میکند؛ اثر انتقادی جرج اورول در مورد اتحاد جماهیر شوروی در دوران استالین. او میگوید: «ین یک فرقه است.»
البته گروهی از آلبانیاییها هم سازمان مجاهدین خلق را به چشم تهدیدی برای امنیت کشورشان نگاه میکنند.
یک منبع برجسته در حزب سوسیالیست هم نگرانیاش را از کمبود ظرفیت نیروهای امنیتی برای نظارت بر بیش از ۲۵۰۰ عضو مجاهدین که تمرینات نظامی دارند، ابراز کرد: «اینجا هرکسی که عقل داشته باشد حاضر به قبول آنها نمیشود.»
یک دیپلمات میگوید که بعضی از اعضای جدا شده سازمان به طور قطع با ایران همکاری میکنند. سازمان مجاهدین غلام میرزایی و حسن حیرانی را متهم میکند که مامور ایران هستند؛ اتهامی که آنها رد میکنند.
حالا هر دو مرد روی آینده خود تمرکز کردهاند. حسن حیرانی با کمک خانوادهاش از ایران، یک کافه راه انداخته و با یک آلبانیایی رابطه عاشقانه دارد. در ۴۰ سالگی او از بیشتر اعضای سازمان جوانتر است و خوشبین باقی مانده است.
شرایط غلام میرزایی بیثباتتر است. وضعیت سلامتش خوب نیست. در اثر جراحات ناشی از بمباران اردوگاه مجاهدین در عراق، او لنگلنگان راه میرود و وضعیت مالی خوبی ندارد.
او تاوان اشتباهاتی را میدهد که در گذشته مرتکب شده؛ مسئلهای که پس از اولین تماس خانوادهاش متوجه شد. سال ۱۹۸۰ که میرزایی راهی جنگ با عراق شد، پسری یک ماهه داشت.
پس از پایان جنگ ایران و عراق، همسر و سایر اعضای خانواده به دنبال او به اردوگاه مجاهدین در عراق رفتند. سازمان مجاهدین اما حاضر به پذیرفتن آنها نشد و موضوع را از نظر میرزایی مخفی نگه داشت.
مرد ۶۰ ساله هرگز نمیدانست که جایش به عنوان پدر و همسر چقدر خالی است تا این که پس از ۳۷ سال برای اولین بار از خانه به او تلفن زدند.
او میگوید: آنها نگفتند که خانوادهام در جستجوی من به عراق آمدند. آنها هیچ چیز راجع به زن و پسرم نگفتند. تمام اینسالها من به همسر و فرزندم فکر میکردم. شاید آنها در جنگ کشته شده بودند… من چیزی نمیدانستم.
نوزادی که او به چشم دیده بود حالا نزدیک به ۴۰ سال دارد و میرزایی با افتخار عکس این مرد جا افتاده را در پروفایل واتساپ خود گذاشته است. اما برقراری ارتباط مجدد، خالی از رنج هم نبود.
میرزایی میگوید: من مسئول این وضعیت (جدایی) هستم. شبها نمیتوانم درست بخوابم، چون به آنها فکر میکنم. همیشه مضطرب و عصبانی هستم و از خودم خجالت میکشم.
زندگی زیر سایه شرم آسان نیست و او حالا فقط یک آرزو دارد:«میخواهم به ایران برگردم و با پسر و همسرم زندگی کنم. این آرزوی من است.»
غلام میرزایی در جستجوی کمک به سفارت ایران در تیرانا رفته است و خانواده او هم در تهران با مسئولین مذاکره کردهاند. او هنوز پاسخی نگرفته است و در نتیجه بدون گرفتن شهروندی، بدون گذرنامه و در آرزوی بازگشت به خانه انتظار میکشد.
در ادامه این گزارش آمده است، این رسانه هیچگاه نتوانست با سران منافقین به دلیل امتناع آنان از صحبت کردن، مصاحبه کند.
انتهای پیام/