صبح روز ۲۴ آبان ماه ۹۴ خبر رسید که کمپ لیبرتی را با موشک هدف قرار دادند که در نتیجه آن ۲۴ نفر از اعضای فرقه کشته و تعدادی هم مجروج شدند.
طبعا خبر برای همه خانواده هایی که فرزندانشان درکمپ لیبرتی بودند نگران کننده بود. من و خانواده ام نگران و مضطرب و به دنبال کسب خبر از وضعیت برادرم عبدالرضا بودیم تا اینکه متاسفانه در خبرها شنیدیم که برادرمان هم در میان کشته شدگان است.
این خبر مانند آواری بود که بر سر ما خراب و خانواده ما را غرق در ماتم کرد. کسی در منزل نای حرف زدن را نداشت چرا که زحمات چند ساله ما را برای نجات برادرم بر باد داد.
هر چه به دلیل این حمله و حملات قبلی که به اشرف و لیبرتی فکر می کنم من و خانواده ام فقط شخص رجوی را مقصر کشته شدن برادرم و دیگر نفرات کمپ می دانیم، چرا این را می گویم ؟ چون مسعود و مریم رجوی همزمان با قطعی شدن سقوط صدام به همراه مسئولین بالای سازمان از عراق به کشورهای امن از جمله فرانسه فرارنموده و امثال برادر مرا در عراق در حالی که دیگر دلیلی بر ادامه حضور آنها در عراق وجود نداشت بدون حل مسئله امنیت جانی درکمپ اشرف ولیبرتی نگاه داشت . ازسال ۸۸ تا سال ۹۰ به طور مرتب من به همراه دیگر خانواده ها برای دیدار با عزیزانمان به عراق سفر و درپشت درب های کمپ اشرف تجمع می کردیم.
مسوولان بی رحم فرقه رجوی نه تنها پاسخی به این درخواست ما ندادند بلکه بی شرمانه ما را مزدور دانسته و با سنگ از ما پذیرایی می کردند بطوری که یکبار وقتی خواهرم هم با من آمده بود بر اثر پرتاب سنگ از سوی مدعیان حامی خلق دست او شکست. به هرحال اگر همان زمان به ما اجازه ملاقات داده می شد می توانستیم برادرمان را از خطراتی که در عراق متوجه اوست آگاه کرده و راه نجاتش را فراهم کنیم و یا بعد از اینکه اعضا از اشرف به کمپ لیبرتی منتقل شدند گفته شد که مسئولان مجاهدین پذیرفتن انتقال سریع اعضا به کشورهای ثالث صورت بگیرد اما مدتی گذشت ولی طبق معمول رجوی خلف وعده کرد و با انواع بهانه تراشی ها کاری کرد روند انتقال متوقف شد مردم و معارضان عراقی هم که از دوران حکومت صدام از سازمان مجاهدین ضربه خورده بودند مرتب تهدید می کردند که اگر مجاهدین از عراق خارج نشوند آنها را مورد حمله قرارخواهیم داد. دولت عراق هم تاکید داشت که اعضای مجاهدین باید ازعراق خارج شوند ،کمیساریا هم زمینه های خروج را برای آنها فراهم کرده بود اما ظاهرا گوش رجوی به این حرف ها بدهکار نبود و حتی با کمال پررویی خواهان بازگشت اعضا به اشرف شده بود که این موضوع بیشتر باعث نگرانی ما شد و به همین دلیل باز به هر زحمت به عراق رفتیم و در اطراف لیبرتی تجمع کردیم تا اعتراض خودمان را نسبت به بی توجهی های رهبران مجاهدین ابراز کنیم و خواستیم تا اجازه دهند با عزیزانمان دیدار کنیم اما باز جز فحش و ناسزا از آنها پاسخی نگرفتیم و باز سرکرده بی شرف آنها ما را مزدور! و مسئولان کمپ لیبرتی هم به نماینده های کمیساریا همین را گفته بودند.
بار آخر که دراطراف لیبرتی تجمع داشتیم با چند نفر از نماینده های کمیساریا وقتی داشتند از لیبرتی خارج می شدند دیدار کرده و موضوع نگرانی خودمان را از ادامه حضور عزیزانمان درعراق ابراز کردیم . آنها گفتند متاسفانه مسئولان مجاهدین لجوج هستند و به توصیه های ما برای خروج هرچه زودتر ازعراق توجه نمی کنند و یا وقتی گفتیم ما خانواده های اعضا هستیم چرا اجازه ملاقات به ما داده نمی شود؟ گفتند اتفاقا همین موضوع را هم با مسئولان کمپ در میان گذاشتیم اما آنها می گویند اینها همه مزدوران ایران هستند ! به آنها گفتیم شما به جمعیتی که اینجا جمع شدند نگاه کنید همه مادران و پدران پیرهستند آیا به نظر شما اینها مزدورند ؟ سری تکان داده وگفتند متاسفانه ما قدرت اجرایی نداریم، مجاهدین لابی های قدرتمندی در خارج دارند . بعد سه روز نا امیدانه به کشور بازگشتیم و هر روز ناراحت و نگران بودیم که خیره سری های رهبران مجاهدین جان عزیزان ما را به مخاطره انداخته است . متاسفانه مدتی بعد یعنی عصر روز ۲۴ آبان خبر کشته شدن برادرم به ما رسید و خانواده ما را غرق در ماتم و اندوه فروبرد و حاصل چند سال تلاش ما برای نجات برادرمان از بین رفت . چند ماه پیش با یکی از نفرات جداشده ازمجاهدین که الان هم ساکن آلبانی است صحبت کردم از او در مورد نحوه کشته شدن برادرم سئوال کردم که گفت، عبدالرضا موقع موشک باران در سنگر بود ولی یکی از مسئولین مجاهدین او را صدا می زند و او مجبور به خروج از سنگر شد که درهمین حین ترکشی به بدنش اصابت کرد ولی اگر مسئولین در فرستادن او به بیمارستان تعلل نمی کردند شاید که او الان زنده بود.
آری مقصر اصلی همه نفراتی که در کمپ اشرف و لیبرتی کشته شدن شخص رجوی چرا که او اولا خود بعد از سقوط صدام از عراق فرارکرد و اعضا را درحالت بلاتکلیفی در عراق نگاه داشت و با توجه به تغییر ساختار حکومتی درعراق و تهدیدات گروه های عراقی علیه حضورمجاهدین درعراق مشخص بود که جان عزیزان ما درخطر است اما رجوی که دل به حمایت آمریکا بسته بود بر ماندن اعضا در عراق بدون دلیل پافشاری می کرد و درنهایت هم وقتی خوب از خون آنها سوء استفاده سیاسی کرد با انتقال سریع اعضا موافقت کرد.
بنابر این بنا به همین دلیل من و خانواده ام شخص رجوی و سران گروهش مقصر اصلی درکشته شدن برادرمان و همه کسانی که در عراق کشته شدند می دانیم و باید بدانند که هرگز آنها را نخواهیم بخشید و منتظریم تا هرچه زودتر رجوی به خاطر ظلمی که در حق ما و فرزندانمان روا داشته محاکمه و به سزای اعمالش برسد.
سعید وادیان از آبادان
انجمن خوزستان