عمده فعالیت فرقه رجوی در خلال جنگ تحمیلی ۸ ساله را میتوان اعزام گروههایی برای انجام عملیاتهای ترور و خرابکاری به ویژه ترور رزمندگان و فرماندهان نظامی در داخل ایران دانست.
بعد از عزل بنیصدر درسال ۱۳۶۰، او به اتفاق مسعود رجوی با خلبان پیشین شاه به فرانسه متواری شد و در پی آن نیز سازمان منافقین موجی از ترور و انفجار را به امید براندازی نظام جمهوری اسلامی در سراسر کشور به راه انداخت. بنیصدر و رجوی در پاریس به همراهی تعدادی از گروههای ضدانقلاب گروهی به نام شورای مقاومت ملی را تشکیل دادند. رجوی وعده سرنگونی سریع جمهوری اسلامی را طی دو ماه به رهبران سازمانهای هم پیمان داد، اما گذشت زمان، باور متحدان رجوی را نسبت به سخنان وی سستتر کرد.
رجوی از همان نخستین سال سکونت در فرانسه کوشید تا از طریق پیامها و مصاحبههایش به دولتمردان عراق بفهماند که او میتواند با زیادهخواهیهای عراق همراهی کند و حتی تا جایی پیش رفت که اروندرود را متعلق به عراق معرفی کرد و به جای اروندرود «واژه شط العرب» را هماهنگ با عراق به کار برد.
فرقه رجوی با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران موضع فریبکارانهای را اتخاذ کرد، بدین ترتیب که در اعلامیههای آغازین خود، ضمن محکوم کردن تجاوز عراق، حضور نیروهای خود را در جبهههای جنگ به خواست مقامات کشور منوط دانست! این فرقه در حالی مدعی حضور در جبههها بود که اساساً در تحلیلهایش این جنگ را جنگی ارتجاعی و ناعادلانه میدانست و اعضای این فرقه با نادیده گرفتن این که عراق آغازگر تهاجم به ایران بوده است و انگار که یک گروه غیرایرانی است؛ انگیزه ایران از این جنگ را نه دفاع از کشور که مورد حمله واقع شده بود بلکه صدور انقلاب و همچنین انگیزه عراق را شکل گیری جریانی قطبی در منطقه دانست!!؟
فرقه رجوی بهترین و آسانترین مسیر برای نفوذ به داخل ایران را در مرزهای عراق جستجو میکرد و در فکر این بود که با بهرهگیری از کمکهای مالی و تسلیحاتی عراق میتواند توان مبارزاتی خود را در برابر نظام اسلامی ایران افزایش دهد. به دنبال این سیاست پایگاههای منافقین که تعداد آنها ۱۷ پایگاه اعلام شده بود؛ در دل خاک عراق و در نزدیکی مناطق مرزی این کشور با ایران تأسیس شد. اصلیترین پایگاه آنها به نام «اشرف» در ۱۰۰ کیلومتری شمال غربی بغداد واقع شده بود.
عمده فعالیت این فرقه در خلال جنگ تحمیلی هشت ساله را میتوان اعزام گروههایی برای انجام عملیاتهای ترور و خرابکاری به ویژه ترور رزمندگان و فرماندهان نظامی در داخل ایران، جاسوسی از تحرکات نظامی ایران، انجام تبلیغات مسموم از طریق رادیوی اختصاصی این گروه در عراق و نیز شایعهسازی برای تحتالشعاع قرار دادن حمایتهای مردمی از جبههها دانست. منافقین در طول جنگ، شنود مکالمات بیسیمی و تلفنی نیروهای ایرانی را انجام میدادند و همچنین در سرکوب شیعیان و کردهای عراق از سوی رژیم بعث نقش مهمی داشتند.
با وجود امکانات فراوان نظامی که این سازمان در اختیار داشت، به غیر از مرحله پایانی جنگ، هیچ وقت در اندازهای نبود که بتواند عملیات نظامی مستقلی را علیه نیروهای ایران انجام دهد. در اوایل سال ۱۳۶۷ نیروهای سازمان با پشتیبانی ارتش عراق عملیاتی را با نام «آفتاب» در منطقه شوش انجام دادند که با متحمل شدن تلفات فراوانی به عقب نشینی مجبور شدند.
چرا مرصاد اتفاق افتاد؟
پس از این شکست، آنها با بازسازی قوای خود در قالب ۲۰ تیپ (هر تیپ به استعداد یک گردان منظم حدود ۱۵۰ متری) در روز سوم مرداد ۱۳۶۷ از سمت اسلام آباد غرب به ایران حمله و به داخل خاک ایران پیشروی کردند. دولت عراق در این عملیات با ادواتی از قبیل ۱۲۰ دستگاه تانک، ۴۰۰ دستگاه نفربر، ۹۰ قبضه خمپاره اندازه ۸۰ میلی متری و ۱۰۰۰ دستگاه کامیون و خودرو آنان را یاری میکرد. همزمان با این عملیات، برای جلوگیری از عملیات هوایی هواپیماها و هلیکوپترهای جمهوری اسلامی ایران، هواپیماهای عراقی پایگاههای شکاری «نوژه» همدان و حتی دزفول و همچنین پادگان تیپ ۲ سقز و پایگاه هوانیروز کرمانشاه را بمباران کردند.
در واکنش به این تحرکات منافقین، روز پنج شنبه ۶ مرداد ۱۳۶۷ عملیات «مرصاد» با رمز یا علی بن ابیطالب(ع) از سوی نیروهای ایرانی آغاز شد. در این عملیات سه گردان از نیروهای بسیج و سپاه با دور زدن نیروهای منافقین شهر اسلام آباد را آزاد کردند. بلافاصله پس از آزادسازی شهر اسلام آباد، یگانهای سپاه پیشروی را به سمت کرند آغاز کردند. نهایتاً با کشته شدن حدود ۱۶۰۰ تا ۲۰۰۰ تن و اسارت و زخمی شدن تعداد زیادی از منافقین در روز جمعه ۷ مرداد ۱۳۶۷ اعضای این فرقه تروریستی هر آن چه داشتند بر زمین نهاده و به داخل خاک عراق متواری شدند. پس از شکست در عملیات مرصاد، منافقین دیگر هرگز نتوانستند به انسجام قبلی خود بازگردند و به علل مختلف از جمله اضمحلال اخلاقی، دچار اختلافات درون سازمانی شده و اختلافات شدید میان کادر رهبری و دیگر اعضای آن به وقوع پیوست.
جواد کامور بخشایش، نویسنده و پژوهشگر نیز درباره عملکرد منافقین در جنگ تحمیل به نکته قابل توجهی اشاره کرد و گفت: یکی از محوریترین کارهای منافقین در طول جنگ که هنوز به آن پرداخته نشده است، نفوذ و سانسور نامههای اسرا بود. آنها در جهت شکستن روحیه مقاومت و صبر اسرا نامهها را تغییر داده و به دستشان میرساندند. مصداقهای زیادی در این رابطه هست که باعث شده خیلی از اسرا دچار مشکلات عدیده روحی و روانی بشوند. از سال ۶۵ به بعد محوریترین کار آنها این بود که افراد درجه یک سازمان منافقین را به اردوگاهها فرستاده تا برای اسرا صحبت کنند و به آنها وعده و وعید بدهند. اگر موفق نمیشدند عمدتاً افراد را زیر شکنجه قرار میدادند و با تاکتیکهای شکنجه روانی تلاش خود را ادامه میدادند.
حمایتهای منافقین از دشمن بعثی و خدمات آنان به عراق:
* ترور شخصیتهای سیاسی و نظامی مؤثر در روند پیروزی انقلاب و جنگ، از جمله بمبگذاری در دفتر نخستوزیری و شهادت رئیس جمهور محمدعلی رجائی و نخست وزیر محمودجواد باهنر در ۸ شهریور ۱۳۶۰ و ترور تعدادی از فرماندهان نظامی درجبههها و پشت جبههها.
* جاسوسی به نفع دشمن بعثی و ارائه اخبار و اطلاعات درباره مراکز مهم نظامی و صنعتی که به بمباران این مراکز توسط دشمن منجر میشد. ارائه اخبار و اطلاعات درباره جنگ و نحوه عمل رزمندگان اسلام و نیز زمان و مکان عملیاتها به ارتش عراق.
* پخش شایعه در پشت جبهه برای تضعیف روحیه مردم، تبلیغات سوء علیه جمهوری اسلامی ایران در سطح جهانی، برای ضربه زدن به وجهه بینالمللی جمهوری اسلامی ایران.
انتهای پیام/