آقای رشید تقی نژاد در سال ۱۳۳۹ در شهر ارومیه و در خانواده ای متوسط و تقریبا پر جمعیت متولد شد. وی پنجمین فرزند این خانواده بود.
تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در این شهر گذراند و موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. وی سپس به استخدام ارتش درآمد و در این ارگان مشغول به خدمت گردید.
آقای تقی نژاد در سوم مهر سال ۱۳۵۹ در جبهه نفت شهر اسیر و به اردوگاههای اسرای ایرانی در خاک عراق منتقل گردید. وی تا سال ۱۳۶۷ به مدت ۸ سال در اسارتگاههای صدام حسین تحت انواع شکنجه های روحی و روانی قرار گرفت.
در سال ۱۳۶۷ و به دنبال پذیرش قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل از سوی ایران، فرقه رجوی فرصت را غنیمت شمرد و در یک اقدام غیر انسانی و با موافقت دولت عراق تعدادی از اسرا را به پاس خدمات وطن فروشانه اش و برخلاف تمامی کنوانسیون های بین المللی به اردگاه اشرف منتقل و مانع از بازگشت آنان به خاک ایران گردید.
بدین ترتیب زندگی آقای رشید تقی نژاد در اسارتگاه جدیدی به نام قرارگاه اشرف در خاک عراق ادامه پیدا کرد.
در سال ۱۳۸۲ بعد از سقوط صدام حسین، جمشید نقی نژاد برادر کوچکتر رشید نقی نژاد موفق شد در قرارگاه اشرف برادرش را که در محاصره نگهبانان و عوامل حفاظتی فرقه تروریستی «مجاهدین» بود، برای مدت کوتاهی ملاقات کند.
به گزارش فراق به نقل از پایگاه خبری راه نو، جمشید تقی نژاد می گوید: آنچه که برایم تعجب آور بود اینکه؛ عوامل فرقه رجوی هرگز اجازه ندادند که من بتوانم به تنهایی با برادرم صحبت کنم. چون آنها نه به من و نه به برادرم اعتماد نداشتند. آنها به خوبی می دانستند برادرم رشید به اجبار و تحت شرایط خاصی در اردوگاه این گروه در خاک دشمن بعثی حضور دارد. و حتما حرفهای ناگفته بسیاری از وطن فروشی و جنایات این گروه در دل دارد تا در صورت تنها بودن آنها را به من بگوید. هرچند وی با نگاهش و حرکاتش پیام های زیادی را به من داد. البته برای من موقعیت و شرایطی که برادرم در آن قرار داشت بخوبی قابل درک بود.
خانواده آقای تقی نژاد تلاش های زیادی برای رها نمودن فرزندشان از دست جنایتکاران فرقه رجوی انجام داده اند.
این خانواده در سال ۱۳۸۷ به همراه جمعی دیگر از خانواده های دردمند استان آذربایجان غربی نامه ای در اعتراض به اسارت فرزندشان در فرقه رجوی به دبیرکل سازمان ملل متحد نوشتند.
در سال ۱۳۹۰ نیز خانواده آقای تقی نژاد نامه ای به فرزند اسیرشان در فرقه رجوی نوشته و از طریق کمیته بین المللی صلیب سرخ به ایشان ارسال کردند ولی هیچوقت جوابی دریافت نکردند.
علیرغم همه این اقدامات که به در بسته فرقه رجوی می خوردند از پای ننشسته و تلاش کردند تا بار دیگر او را در قرارگاه اشرف ملاقات کنند. به همین دلیل تعدادی از اعضای این خانواده در سال ۱۳۹۰ مجددا عازم کشور عراق شدند. ولی در پشت درهای بسته قرارگاه اشرف در حسرت دیدار با فرزند اسیرشان ماندند.
نامه مجدد خانواده تقی نژاد به صلیب سرخ جهانی در سال ۱۳۹۱ برای فراهم ساختن امکان ملاقات آنها با فرزند اسیرشان در فرقه رجوی تلاش دیگری بود که از سوی این خانواده پی گرفته شد ولی مناسفانه اینبار هم پاسخی دریافت نکردند.
علیرغم همه این مشکلات، در سال ۱۳۹۵ خانواده تقی نژاد نامه دیگری به همراه جمعی از خانواده های قربانیان فرقه رجوی در استان آذربایجان غربی به کمیساریای عالی امور پناهندگان سازمان ملل متحد برای ایجاد ارتباط و دیدار حضوری با فرزندان اسیران در فرقه رجوی ارسال کردند.
همه اینها در حالی بود که این خانواده به طرق دیگری نیز در تلاش برای ایجاد ارتباط با فرزند اسیرشان در فرقه رجوی بودند. آنها با نوشتن نامه و انتشار آنها در فضای مجازی تلاش کردند از این طریق شاید بتوانند با فرزند اسیرشان در فرقه رجوی ارتباط برقرار کنند. ولی دریغ از اینکه کسانی که در فرقه رجوی اسیرند هرگز با دنیای بیرون ارتباط نداشته و هیچگونه دسترسی به وسایل ارتباط جمعی ندارند.
علیرغم تمامی ناملایماتی که این خانواده در مسیر ایجاد ارتباط و نهایتا رهایی فرزند اسیرشان از فرقه رجوی کشیده اند همچنان پایدار و استوار در پی مطالبه حقوق حقه خود و خسارات جبران ناپذیری که بواسطه اسارت فرزندشان در این فرقه جهنمی شده اند، هستند.
خانواده تقی نژاد می گوید: ما هرگز فکر نمی کردیم با چنین فرقه جنایتکاری طرف باشیم که همه خصوصیات انسانی در آنها در بدترین شکل ممکن مرده باشد. آنها کسانی هستند که تلاش کردند حتی مادران و پدران سالخورده و پیری که پس از سالیان سال موفق شده بودند در مقابل اسارتگاه اشرف و لیبرتی برای دیدار فرزندانشان حاضر شوند را با پرتاب سنگ از محل دور کنند. عملی که در هیچ کجای جهان دیده نشده است. بنابراین آنها جنایتکارین گروه فرقه ای هستند که در تاریخ ایران و جهان ثبت شده اند. تا برای همیشه مورد لعن و نفرین نسل های فعلی و آینده قرار گیرند.
در این میان هم یادی کنیم از پدر و مادر مرحوم شده آقای رشید تقی نژاد که در فراق و دوری فرزند اسیرشان در فرقه رجوی سالهای سال در خلوت دل گریستند. مثل شمع سوختند و نهایتا دارفانی را وداع گفته و خاک سرد بالین آنها گشت. روحشان شاد. به امید آزادی تمامی اسیران دربند فرقه رجوی.
انتهای پیام