فراق: نوشته ای از یکی از اعضای فرقه تروریستی رجوی در واکنش به جشنواره رسانه ای فراق و آثار تولید شده در این جشنواره در سایتهای منتسب به این سازمان منتشر شده که حاوی ادعاها و مطالب جالبی است.
به گزارش فراق، نگارنده شخصی به نام محمدرضا ایرانپور از اعضای فرقه است که به طور خاص به دلنوشته خواهر محترم خود خانم هما ایرانپور پاسخی در قواره و شان سازمان متبوع خود داده است.
بیش از هر چیز باید به تاکتیک نخ نمای سازمان در دوقطبی سازی فعالیت های سیاسی اشاره داشت. اعضای باند رجوی با خودبزرگ پنداری و توهم عجیب خود بر دوقطبی حکومتی یا مجاهد بودن دامن زده اند. از نظر اینان یا با مائید یا به تعبیر خودشان جیره خوار و مزدور حکومت. لذا تشکیلات اینان فقط از ناحیه نویسنده با گستاخی بی حد خود بیش از ده بار از واژگان مزدور یا اجیر و پادو استفاده می کند که طبیعتا از تربیت یافتگان مکتب رجوی انتظاری بیش از این نیست. از نظری دیگر می توان در نگارش این نوشته توسط نویسنده مذکور تردید داشت. راقم این یادداشت نه شناختی از محمدرضا ایرانپور دارد و نه نیازی به دانستن درباره آن اما تصور اینکه یک انسان با هر نگرش و عقیده ای چنان در اعماق وجود خود بذر نفرت و خصم بکارد که نزدیک ترین وابستگان خود را اینچنین آماج تهمت و لعن و بددهانی قرار دهد حقیقتا دشوار است. می توان در چارچوب ساختار فرقه ای و تحمیل شرایط و محدودیتهای موجود در اردوگاه آلبانی، نویسنده را تابع منفعلی دانست که چاره ای جز نگارش نامه یا تایید منویات رهبران خود نداشته است. باری، نکته برجسته در این نوشته توهمات مضحک و بزرگ بینی به واقع بیمارگونه سازمان متبوع نویسنده است. آنجا که با اشاره به تحریم های اخیر دولت ترامپ و تحریم شخص وزیر خارجه در ادعای حیرت انگیز می نویسد :«در این میان آنچه بیش از همه چشمگیر است پیشرفت روزافزون شورای ملی مقاومت ایران به عنوان جایگزین این حکومت و سازمان محوری آن یعنی سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران است» وا حیرتا …
در ادامه نیز می نویسد که:« ایران برای مقابله با استقلال اجتماعی و اشتیاق نسل جوان از مجاهدین و ترس از کانون های شورشی در داخل کشور به شیطان سازی از مجاهدین و مقاومت ایران می پردازد.» گویی جایگاه تشکیلات رجوی در افکار عمومی و حافظه تاریخی ملت ایران چنان است که تنها مانع پذیرش و کسب قدرت توسط اینها، حکومت است و مردم پذیرای بی چون و چرای رجوی پرستانند.
نویسنده در یادداشت خود بردو نکته محوری تاکید بسیاری دارد. اول؛ افتخارآمیز بودن عملکرد مجاهدین و دوم؛ استقبال گسترده شهروندان ایرانی به خصوص نسل جوان از این سازمان.
فقط و فقط در ساختار فرقه ای است که فرد از بسیاری حقوق بدیهی خود محروم می شود با این حال در نهایت توهم و روان پریشی خود را وقف عاملان اصلی فلاکت و ویرانی خود می کند. محمدرضا ایرانپور که حیات و مماتش به اشاره رجوی بند است و به تشخیص وی از حق انتخاب همسر و تشکیل زندگی و نیز آزادی رفت و آمد و بسیاری حقوق بدیهی دیگر محروم است چگونه می تواند مبشر و منادی آزادی و رستگاری هم میهنان خود باشد. «حیرت انگیز است تاکید چندباره نویسنده برترکیب بدقواره کلمات سازمان پرافتخار مجاهدین خلق».
گویی محدودیت ها و بند و بست ها بر امیال و خواسته های غریزی و آگاهانه انسانی اینان قوه تعقل شان را به تمامه زایل نموده و آنانرا تابع مطلق العنان تصمیمات رجوی نموده است. تاکید بر استقبال گسترده جوانان ایرانی از سازمان مجاهدین جز از یک ذهن معلول و ناتوان برنمی آید. مگر ما در مریخ زندگی می کنیم و روز و شب مان با موجودات فضایی سر می شود.
مگر جوانان این سرزمین از برادرکشی و همدستی این سازمان با صدام حسین در جنگ ۸ ساله نشنیده اند! مگر می شود ستون پنجم دشمن در جبهه ها و ترور گسترده خیابانی (فارغ از مقامات دولتی یا نظامی) را نادیده گرفت؟ اینان چه پاسخی برای شکنجه های غیرانسانی اسرای ایرانی در اردوگاههای اسارت صدام حسین دارند؟
آیا محمدرضا ایرانپور نمی داند که تشکیلات متبوعش به تنها چیزی که اهمیت می داد قدرت و دستیابی به آن بود نه مردم. مگر اسناد اخیرا منتشر شده اف بی آی نظرات سن دیگوی مجاهدین و شادمانی و مسرت آنان از انفجار هواپیمای بوئینگ ایرانی در آبهای خلیج فارس توسط ناو وینسنس را افشا ننمود. مسافران هواپیما که جز تعدادی شهروند بیگناه و زن و کودک نبودند. کجای اینها افتخارآمیز است؟! نویسنده ای که تمام قلم به دستان مخالف رجوی را مزدور و عامل حکومت ایران می داند آیا به عملکرد تشکیلات خود در ماجرای افشای پرونده هسته ای ایران افتخار می کند؟ در سراسر تاریخ این مرزبوم بزرگمردانی زیسته اند که با وجود مخالفت با حکومت یا آزارهای متحمل شده از ناحیه حاکمان، هرگز تن به خفت همکاری با بیگانه و پشت کردن به نام میهن نداده اند. چگونه دم از مردم می زنید در حالیکه عامل بخش اعظم مشکلات مردم در قالب تحریمها هستید. اطلاعاتی که موساد در سال ۲۰۰۲ در اختیارتان گذاشت را با فخر و مباهات در اختیار جهانیان گذاشتید و زمینه بی سابقه ترین تحریمهای بین المللی در باب مساله هسته ای را فراهم ساختید.
بعید می دانم نویسنده از چنان جایگاهی در تشکیلات رجوی برخوردار باشد، اما قویا توصیه می کنم کتاب Rise and kill first «برخیز و اول [تو] بکش» را بخواند تا از ماجرای همکاری سازمان مورد افتخارش با موساد را در ماجرای ترورهای هسته ای بیشتر آگاه گردد. همکاری با دشمن در هیچ شرایطی افتخارآمیز نیست، چه جمهوری اسلامی بر مسند حاکمیت باشد چه غیر از آن. برعکس ننگ بزرگی است که هیچگاه از دامان عاملان آن پاک نخواهد شد. سخن بسیار است و مجال کوتاه اما این را بدانید تشکیلات مجاهدین تحت هدایت رجوی ها جز ننگ و خیانت در کارنامه خود برجای نگذاشته است. اینان حتی به ایدئولوژی و مشی چپ گرایانه خود و به صدام به عنوان بزرگترین حامی خود نیز وفادار نماندند. متحیرم از وصف پرافتخار برای سازمان و به تعبیر دقیق تر فرقه تروریستی رجوی.
یادداشت از: نواب محمدی – دکترای حقوق بین الملل
انتهای پیام / فراق