«صدیقه مجاوری» نمونه دیگری از زنان فرقه رجوی است که سرنوشتش با این فرقه تروریستی به خودکشی رسید. صدیقه به اجبار خودکشی کرد؛ او درواقع برای آزادی مریم رجوی از زندان بهاجبار سرکردگان سازمان خود را در خیابانهای پاریس به آتش کشید.
بتول ملکی دوست و هماتاقی صدیقه در پادگان اشرف، در مورد او میگوید: «صدیقه ازجمله زنانی بود که براثر مغزشوییهای سازمان تعادل روانی نداشته و فکر و ذهن خود را در اختیار سرکردگان مجاهدین گذاشته بود. صدیقه یک زن کاملاً افسرده بود که قادر به گرفتن هیچ تصمیمی نبود. برای همین هم بعد از دستگیری مریم رجوی در فرانسه، حاضر شد تا خود را برای آزادی مریم بسوزاند!»
تنها اثر برجایمانده از صدیقه مجاوری بنای یادبودی است که به دستور مسعود رجوی برای الگوسازی از دیگر اعضای سازمان در پادگان اشرف ساخته شد! درواقع رجوی این سرنوشت را الگویی برای همه زنان فرقه خود میدانست.
صدیقه مجاوری و پسرش
بعد از خودسوزی صدیقه مجاوری، ندا حسنی و چند نفر دیگر که به دستور سرکردگان سازمان خود را در خیابانهای پاریس به آتش کشیدند، پلیس فرانسه دو عضو سازمان را دستگیر کرد. این دو عضو به نامهای محمود ائمی و حسین امینی قلی پور متهم بودند که کادرهای فرقه رجوی را در خیابانهای پاریس به آتش کشیدهاند.
دادستان کل پاریس در مجموعه اتهامات این دو عضو دستگیرشده فرقه رجوی عنوان کرد که اینان صحنه را برای خودسوزی آماده کرده و دیگر اعضای فرقه رجوی را نیز مدیریت میکردند تا دیگر حاضران صحنه و رهگذران را تهییج کرده و از صحنههای خودسوزی فیلم و عکس تهیه کنند.
به گفته اعضای جداشده فرقه رجوی، محمود ائمی بانام مستعار محسن عباسی از فرماندهان نظامی رجوی در عراق بوده و در کشتار کُردها در عملیات کُردکشی نقش فعال داشته است.
از خودسوزی تا خودکشی؛ سرنوشت مشابه زنان در فرقه رجوی
معصومه غیبی زمانی وارد تشکیلات رجوی شد که سی سال سن داشت و غیرمسلمان بود. هرچند او در ابتدای ورودش به فرقه رجوی این مسئله را بیان نموده و حتی مورد استقبال سرکردگان نیز قرارگرفته است، اما مدتی بعد به همین بهانه توسط فرمانده لشکر خود مورد هتک حرمت قرار میگیرد.
به گفته شاهدان در آن لحظه معصومه با دادوفریاد سعی داشته تا خودش را برهاند، اما کسی به یاری وی نمیرود. بعدازاین ماجرا، معصومه مصرانه خواستار جدایی از این فرقه تروریستی و جنایتکار میشود که با مخالفت روبهرو میگردد.
اصرارهای معصومه هیچ نتیجهای ندارد، زیرا سران منافقین میدانستند وی بهمحض جدایی از این تشکیلات در خارج از کشور به افشاگری خواهد پرداخت و ماجرای آنچه بر او روا شده را آشکار خواهد کرد. ازاینرو توسط زنان ردهبالای فرقه رجوی برای وی نشستی ترتیب داده میشود تا در آن نشست زاویه او با تشکیلات را حلوفصل کرده و او را راضی به ماندن کنند.
اما وقتی متوجه میشوند معصومه به هیچ طریقی حاضر به کوتاه آمدن نیست و دیگر هیچ اعتقاد و اعتمادی نسبت به سرکردگان جنایتکار منافقین ندارد، جلسه به تنش کشیده شده وزنان شورای رهبری در همان نشست آنقدر با مشت و لگد بر سر صورت معصومه میکوبند که از حال میرود. ازآنجاییکه در همان برهه زنان در حال قدرت گرفتن در تشکیلات منافقین بودند و بنا به خواسته مسعود رجوی قرار بود تا هژمون زنان بر فرقه برقرار شود، جدایی هیچ زنی قابلتحمل و توجیه نبوده و درنتیجه در همان جلسه قتل معصومه نیز تصویب میگردد!
بعداً تعدادی از همین زنان مأموریت پیدا میکنند و معصومه را در فرصتی مناسب به قتل میرسانند.
او درنهایت در مزار مروارید در پادگان اشرف به خاک سپرده شد و بر سر مزار وی نوشته شد که براثر بیماری مرده است..
این در حالی بود که همه اطرافیان وی در پادگان اشرف از سلامت کامل وی تا روز قبل از مرگش مطلع بودند و مانند بسیاری از دیگر جنایتهای منافقین، همه اعضا از ترس جان هم که شده سکوت کردند.
یکی دیگر از زنانی که در فرقه رجوی زندگیاش تباه شد و درنهایت به روشی دردناک جان خود را از دست داد، «معصومه غیبی» نام داشت.
منبع: حقیقت فرقه
انتهای پیام