رجوی همیشه در تحلیل های خود در کمپ اشراف خطاب به ایران می گفت: خواهش می کنم، بفرمایید صلح کنید، یعنی می خواست بگوید که ایران با جنگ زنده است و نمی تواند صلح کند و اگر صلح کند، خیلی زود سرنگون می شود. سازمان تمام استراتژی خود را روی جنگ ایران و عراق سوار کرده بود، بنابراین پذیرش قطعنامه پتکی بر سر رجوی و تحلیل هایش بود.» سیدحجت سیداسماعیلی، عضو جدا شده فرقه رجوی
سیدحجت سیداسماعیلی، عضو جدا شده فرقه رجوی
شواهد تاریخی نشان می دهد که فرقه تروریستی منافقین با تکیه به رژیم صدام برنامه های بلندپروازانهای برای سال ۱۳۶۷ تدارک دیده بود. داده های خام این سازمان نشان می داد، تغییر برخی از معادلات منطقه ای و اقتصادی امکان افزایش تحرکات را فراهم کرده است. همین مسئله سبب شد تا منافقین در فروردین ۱۳۶۷ سعی کنند به خیال خود با تهاجمی که آن را عملیات آفتاب نامیدند به رزمندگان اسلام ضربه بزنند. هر چند این عملیات نتایج چندانی برای منافقین نداشت اما برآیند رهبران سازمان این بود که در ماه های آینده با افزایش تنش های بین المللی امکان افزایش تحرکات آن ها علیه ایران به وجود خواهد آمد. شواهد امر نشان می دهد که سازمان منافقین بخش عمده ای از تداوم حیات خود را در آن مقطع وابسته به ادامه شرایط جنگی و بهره برداری از آن تعریف کرده بود. همین مسئله سبب شد تا در تحلیل چرایی پذیرش قطعنامه توسط ایران دچار خطا شده و این مسئله را به کاهش مشروعیت و تزلزل نظام برداشت کند. همین برداشت اشتباه نیز باعث هجوم منافقین به ایران و شکست سنگین آن ها در عملیات مرصاد شد. بعد از پذیرش قطعنامه توسط ایران، ضمن اینکه تمام تحلیل های سازمان درباره رابطه جنگ با موجودیت جمهوری اسلامی اشتباه از کاردرآمد، توجیهاتش برای اعضا درخصوص حضور در عراق نیز غیرقابل پذیرش شد. تا این زمان سازمان می گفت که جنگ شیشه عمر حکومت ایران است و نمی تواند صلح کند و انجام صلح برابر با سرنگونی جمهوری اسلامی است، اما در عمل حکومت اسلامی در ایران بعد از قطعنامه نه تنها دوام آورد بلکه با حضور گسترده مردمی تحرکات منافقین در مرصاد را نیز خنثی کرد. این مسئله نشان داد که جمهوری اسلامی با وجود بروز برخی مشکلات در اواخر جنگ همچنان از سطح بالای مشروعیت در میان مردم برخوردار است.
سازمان بعد از پذیرش قطعنامه و شکست در عملیات مرصاد برای اینکه بتواند به حیات نامشروع خود ادامه دهد، سلسله نشست هایی تحت عنوان تنگه و توحید در درون این فرقه برگزار کرد که در آن تمامی شکست های سازمان را به اعضا نسبت داده و سعی کرد تخریب شخصیت یکدیگر توسط اعضا را جایگزین انتقاد از سازمان کند.
البته تحلیل اشتباه سازمان مانع تکرار آن در سال های آینده نشد و این سازمان تروریستی در مقاطع دیگری نیز این اشتباه را به نوعی دیگری تکرار کرد. به عنوان مثال سازمان در اوایل دهه ۸۰ و همزمان با موضع گیری های مغرضانه بوش پسر علیه ایران، شروع به ارایه تحلیل هایی مبنی بر اینکه جمهوری اسلامی به اواخر دوران خود رسیده،کرد؛ تحلیلی که همواره تکرار می شود اما هیچگاه تحقق نیافته است.
در همین مقطع کشورهایی اروپایی که در میانه دهه ۷۰ روابط خود را با ایران کاهش داده بودند، گفتگوهایی را با جمهوری اسلامی برای افزایش روابط دوجانبه شروع کردند. همین مسئله سبب شد تا سازمان منافقین تلاش کند با ایجاد جنگ روانی و انتشار انواع اخبار جعلی و دروغین، فضای این گفتگوها را تحت تاثیر قرار دهد. به غیر از این در دهه ۸۰ و با مطرح شدن بحث انرژی هسته ای و شروع مذاکرات ایران با کشورهای اروپایی، سران این فرقه تمام تلاش خود را بکار بستند تا از ایجاد هرگونه توافق بین ایران و طرف های اروپایی جلوگیری کنند. به عنوان مثال در مرداد ۱۳۸۱، «علیرضا جعفرزاده»، سخنگوی فرقه تروریستی منافقین، نتیجه جاسوسیهای سازمان خود را با ارائه تصاویری از سایتهای اتمی نطنز و اراک ارائه و به دروغ مدعی شد جمهوری اسلامی به دنبال استفاده نظامی از انرژی هسته ای است. سازمان منافقین در سال ۱۳۸۹و زمانی که ایران در حال گفتگو با طرف های اروپایی بود اعلام کرد یک سایت هسته ای را در غرب تهران شناسایی کرده اند. (البته مقامات آمریکایی اعلام کردند که سال هاست از وجود چنین تاسیساتی اطلاع دارند و دلیلی ندارد این مرکز یک سایت هسته ای باشد.) سازمان منافقین در مهرماه ۱۳۹۲ و زمانی که مذاکرات هسته ای شروع شده بود نیز ادعا کرد که ایران یک برنامه نظامی هستهای را به سایتی نظامی در ۱٫۵ کیلومتری تهران منتقل کرده است. بررسی موضع گیری های سازمان منافقین در دهه های اخیر نشان می دهد که این سازمان با هرگونه توافق نامه بین المللی که توسط جمهوری اسلامی ایران پذیرفته شود، مخالف بوده و تمام سعی خود را برای مانع تراشی در این راه بکار می برد. اما چرا سازمان چنین اقداماتی را انجام می دهد. واقعیت این است که کارنامه سازمان از ابتدای انقلاب تاکنون نشان می دهد که منافقین همواره حیات و تداوم فعالیت های خود را در شرایط بحران ترسیم کرده، از همین رو چه زمانی که وارد فاز مسلحانه نشده بود و چه زمانی که وارد این فاز شد، سران این سازمان تروریستی سعی می کردند با ایجاد بحران به حیات فرقه خود ادامه بدهند. در واقع سازمان منافقین به این مسئله پی برده که به دلیل نداشتن پایگاه اجتماعی در داخل فقط با ایجاد بحران و جنگ روانی می تواند به حیات خود ادامه دهد .
کارنامه سازمان نشان می دهد، منافقین هرگاه در تحقق موقعیت بحرانی ناموفق بودند، به سرعت در سطح داخلی دچار بحران مشروعیت می شدند. بحران هایی که سازمان برای رفع آن ها گاها مجبور می شد تا طرح های مضحکانه ای مانند طلاق تمام اعضای سازمان، حوض، جدایی فرزندان از خانواده ها و دستگیری ها و شکنجه های داخلی تحت عنوان یافتن نفوذی را به اجرا در آورد تا بتواند چند صباحی با این بحران سازی ها به حیات خود ادامه دهد. براین اساس مروری بر پیشینه سازمان منافقین نشان می دهد که این گروه تروریستی به دلیل اینکه تداوم فعالیت های خود را همواره در موقعیت های بحرانی می جوید، از ایجاد هرگونه توافق ایران با سایر کشورها بیم داشته از این رو سعی می کند با انواع سنگ اندازی ها در این راه اختلال ایجاد کند.
یادداشت از: دکتر سیدمحسن موسویزاده
انتهای پیام / بنیاد هابیلیان