• امروز : چهارشنبه - ۵ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 25 December - 2024

دهدشت نیا، پدر یکی از اسیران فرقه رجوی: تنها دلخوشی من این است که نشان و خبری از تو به ما می دهند / به خدا من مزدور نیستم من یک پدرم!

  • کد خبر : 20907
  • 11 ژوئن 2019 - 11:46

پدر و برادر یکی از اسیران فرقه رجوی به عزیز خود نامه نوشتند.imageبه گزارش فراق، متن نامه کهیار و بهروز دهدشت نیا به بیژن را در ادامه می خوانید:

نامه پدربیژن دهدشت نیا به فرزند خود

پسرعزیزترازجانم بیژن جان، سالهاست چشمان منتظرم به درب دوخته شده شاید که با دیدار تو روشن شود کاش پدر بودی ومی فهمیدی حال دلم را .

واقعا چگونه فرقه رجوی دلشان آمد که آرزوی دیدن وبوئیدنت را به دلم بگذارند ؟ مگر دراین تن پیر و فرسوده چقدر توان باقیست ؟ من جز سلامتی و درآغوش کشیدن فرزندم چیز دیگری از خدا نمی خواهم .

به خدا من مزدور نیستم من یک پدرم که فقط می خواهم جگرگوشه ام را ببینم . آیا این گناه وجرم است ؟ بیژن عزیزم شنیدم خیلی از دوستانت جدا شدند و حالشان خوب است و با خانواده هایشان هم تماس دارند.

تنها دلخوشی من این است که نشان و خبری از تو به ما می دهند.

دیگر تحمل وعمری برایم باقی نمانده امیدوارم آرزوی دیدارت را با خودم به دنیای دیگر نبرم. بیژن عزیزم زنجیر اسارت را ازفکر و دلت بازکن و آرزوی دیدار تو را برایم محقق کن .

همه ما دوستت داریم ومنتظر خبرخوب و خوشی از تو هستیم

پدر چشم به راهت

کهیار دهدشت نیا

نامه بهروز دهدشت نیا به برادر اسیر خود در فرقه رجوی

سلام بیژن جان خوبی من وبقیه خانواده حسابی دلمان برایت تنگ شده است. سال ها گذشت اما کماکان از تو خبری نداریم چقدر این سالها بدون تو برما سخت گذشت .

بیژن جان وقتی شما در عراق بودید چندین بار آمدم جلوی درب اشرف و لیبرتی و اسمت را صدا زدم اما دریغ از یک جواب. می دانم که فریادم از دیوارهایی که سازمان مجاهدین مدعی خلق به دورتان کشیده بودند حتما به گوش تو رسیده اما سران سنگدل آن سازمان نگذاشتند حتی سایه تو را هم ببینیم.

باور کن در هیچ  کجای دنیا سازمانی وجود ندارد که با هدف رسیدن به آزادی ادعای مبارزه داشته باشد ولی اعضایش را از دیدار با خانواده اش محروم کند که این بزرگترین ظلم سازمان مجاهدین است .

اما باز با جرات بیشتر و با صدای بلند به همه جهانیان اعلام می کنم وسران ناحق مجاهدین ضد خلق بدانند اگر برادرم بیژن را به هرکجای دنیا ببرند و کیلومترها دیوار به دور او بکشند نمی توانند جلوی تلاشم برای نجات و دیدار با او را بگیرند. آیا سران مجاهدین به اصطلاح حامی خلق فکر کردند با کشیدن حصار و دورکردن برادرم می توانند جلوی دلتنگی  و فریاد های مرا بگیرند ؟ مگر من می توانم برادرم را فراموش کنم ؟

بیژن جان حرف آخرم این است که من وبقیه خانواده حسابی دلتنگ تو هستیم. راستی الان دو دختر ناز به نام های یاس و رز دارم که خیلی دوست دارند عمو بیژن خود را ببینند و امیدواریم که همه ما بتوانیم به زودی زود تورا ببینیم .

به امید دیدار هر چه زودتر تو

برادرت بهروز

ایران – آبادان

انتهای پیام

 

 

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=20907