• امروز : دوشنبه - ۳ دی - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 23 December - 2024

نشست ها و عملیات جاری گروهک منافقین

  • کد خبر : 2058
  • 20 آوریل 2015 - 7:42

نشست ها و عملیات جاری گروهک منافقین

6073224146_d54cf9f638

 خاطرات جدا شده (ج.ص ) قسمت دوم

بنام خدا

۳روز بود سوژه دست کسی نداده بودم و کاملا با افکار وعقاید سازمان همکاری می کردم از بچه ها انتقاد می کردم و فاکت هایی می خواندم که بعضا وجود هم نداشت فقط به این دلیل که به نشست دست پر رفته باشم ، یک شب در عملیات جاری از من بخاطر نخواندن نماز انتقاد شد ، انتقاد را قبول نکردم و گفتم در دین اجباری نیست ، اکبر رودینی گفت ” فعلا انتقاد را قبول کن و نماز بخون ما مسلمان هستیم ولی من همچنان در موضع خودم بودم و آن شب با ناراحتی من و انتقاد کردن دیگران از من و یا انتقاد از دیگران تمام شد چند شب همین اتفاق ادامه داشت از من تدافع و از آنها اصرار برای نماز خواندن ، یک شب تو جمع مرا سوژه کردند بخاطر نخواندن نماز، گقتم برای چی نماز بخونم من اعتقادی ندارم مسئول جمع گفت تو کاری نداشته باش فرمالیته بخوان به محتوا می رسی ، پرسیدم اکبر رودینی مسئول من چند ساله اینجاست ؟ گفتند ۳۵ سال ! گفتم بعداز ۳۵ سال او به محتوا نرسیده من تا بیام برسم که عمرم تموم می شود ، ناگهان اکبر رودینی گفت از کجا فهمیدی من به محتوا نرسیدم ؟ گفتم من چند روز قبل رفتم آسایشگاه لبلس عوض کنم اکبر رودینی پشت سر من داخل آسایشگاه آمد و شروع کرد به نماز خواندن ، من لباسم را عوض کردم و خواستم برم بیرون ، ناگهان اکبر گفت من نمازم تموم شد با هم بریم (یک نماز ۸ رکعتی که ۲ دقیقه طول بکشه معلومه فرمالیته هست ) پس من نماز نمی خونم ! فردا شب فردی که از من بخاطر نماز نخوندن انتقاد می کرد در جمع نبود ومنتقل شده بود به قرارگاه ۴ ، شبی دیگرهم تمام شد و کسی به نماز خوندن یا نخوندن من دیگر اعتراضی نکرد ولی چوبش را ۲روز بعد در نشستی بزرگتر به شکل ذیل خوردم.
بعد از حمله آمریکا به عراق نشستها به دلیل بمباران بعضی مکان ها در اشرف ، معمولا در سالن غذاخوری برگزار می شد و هر گروهی جایی از قرارگاه نشستی برای خودش برگزار می کرد و افراد از همدیگر انتقاد می کردند ، من داشتم فاکت می نوشتم یکی از بچه های گروه دیگر آمد پیشم ، آرام به من گفت می تونی خودکارت را به من برای نوشتن فاکتم بدهی ، منم گفتم مرد حسابی من مگه دارم جک می نویسم یا داستان خودم را فعلا”لازم دارم ! ساعت ۹ شب وقت عملیات جاری رسید مسئول ما گفت برای اینکه تنوعی در کار عملیات جاری بدهیم۲ گروه کنار هم کار می کنیم آنها از خود وبچه هایشان انتقاد می کنند ما هم از خودمون ولی میتونیم اگر کسی از گروه دیگر فاکتی داشت به او کمک کنیم ، بالاخره نوبت من برای فاکت خوندن رسید فاکتهایم را خواندم ، وقتی می خواستم بنشینم از آن گروه یکی بلند شد و به مسئول من گفت ” انتقاد دارم چرا فاکتی که در مورد من انجام داده بود و مهم نیز هست را نخواند و مسئول من گفت چه فاکتی ؟ آن هم گفت من ازاو خودکار خواستم و او نداد تا من فاکت بنویسم امروز شرمنده بچه ها شدم خواستم بلند شوم و به وی بگویم ، مرد حسابی مگه تو قرارگاه به این بزرگی قحطی خودکار آمده که از کس دیگری نگرفتی ؟ ولی حرفم تموم نشد و با فریاد یکی دیگه که مزدور پاسدار اینکارو میکنه تا به سازمان ضربه بزنه !!! همه ریختند سرم کتک زدن و آن شب اخطاری بود غیر مستقیم تا به مسئول در جمع انتقاد نکنم .
در ضمن قابل یادآوری است که همه ی مراسمات مذهبی در گروهک برای ظاهر سازی بوده و عده ای را به این شکل اغفال و عده ای دیگر را نیز با پخش همین مراسمات در سیمای منافقین فریب می دادند و هیچ اعتقاد و مذهبی در طول مدتی که من در آنجا بودم از رهبران این گروهک مشاهده نکردم .

ج.ص ۹۴/۱/۳۰

paris 60Rajavi

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=2058

نوشته های مشابه

07نوامبر
مادرم، تو قهرمان این داستانی
برای معصومه رضایی، مادر چشم انتظار سعید فرج اله حسینی

مادرم، تو قهرمان این داستانی