سخنم را با دو سوال شروع می کنم.
چرا در فرقه رجوی علم و علوم پیشرفت و آگاهی علامت ممنوع خورده است؟
چرا انسانها در فرقه نباید از امکانات ارتباط جمعی برخوردار باشند؟در دهه هفتاد بعد از جنگ خلیج (عراق آمریکا) ماندن در عراق بی فایده بود و لذا بعضی از نفرات برای تنوع و خارج شدن از یک نواختی شروع به یادگیری خودآموز زبان کردند. فرقه کلا مخالف و وارد چنین موضوعاتی نمی شد چون به ضرر و زیان خودشان بود و لذا سنت عقب ماندگی شکسته می شد ، لذا سعی می کرد به طرق مختلف سنگ اندازی کند و مارک بریدگی به افرادی که درس می خواندند بزند. بعضی ها یادگیری زبان را به کناری گذاشتند و خواسته های رجوی را عملی کردند.
چرا رجوی که نشان و لقب آگاهترین فرزندان خلق را به اعضا خود داده است ولی در عمل همه را عقب مانده نگه داشته است؟
رجوی از عقب ماندگی اعضا در علم و پیشرفت سود خود را می برد و به همین دلیل آنها را در سانسور و ناآگاهی قرار می دهد، چرا که بتواند برای در بند نگه داشتن اعضا و اعمال روش های برده داری نوین به نیاز به چنین شرایطی دارد ، تا در این شرایط افراد را وادار کند تا او را تقدیس کنند.
رجوی به کسانی که چهار دهه همه چیز خود را در اختیار او گذاشتند خیانت کرد و در زندان فکری و فیزیکی خود با وعده رستگاری نگه داشت .
رجوی آگاهی را به عنوان سم مهلک ، زهر کشنده ، و نابودی تشکیلات قرون وسطایی خود می پندارد. شگرد و شیوه همه دیکتاتورها برای حکومت کردن همین راهی است که رجوی در پیش گرفته همه را در مادون آگاهی نگه می دارند و از حداقل ها او را محروم می کنند. حتی ابتدایی ترین حقوق انسانی و شهروندی که هم اکنون رجوی و فرقه فوق دیکتاتوری او در پیش گرفته است.
هر فردی که از این فرقه جدا می شود و چشم به دنیای جدید می گشاید درک می کند که سال ها در جاده پوچ و بی هویتی قدم برمی داشته است.
رجوی و سران فرقه اعضای خود را حتی از دیدار عزیزان محروم کرده اند، فرقه رجوی طبل تو خالی بیش نیست.
اگر کسی ادعای قدرت و عظمت می کند پس چرا اعضای خود را در پائین ترین سطح علمی و فکری و اجتماعی نگه می دارد. رجوی خوب می داند اگر این سه مورد در تشکیلات رسوخ کند ظرف چند روز فرقه منفجر و متلاشی می شود . بدون تردید تشکیلاتی که بر پایه جهل و نادانی سوار است در دنیای امروز استوار نخواهد ماند.
یادداشت از: علی هاجری
انتهای پیام / نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی