در یکی از سایت های فرقه سرگردان رجوی ، به مناسبت سالروز شهادت سجاده نشین کوی عرفان و معنویت و اخلاق ؛ امام زین العابدین (ع) مطلبی را با عنوان «امام سجاد ، هویت یک سر فصل » خواندم .
هر چند نویسنده مقاله به اطناب بخش هایی از حضور و نقش امام را در واقعه کربلا مورد تحلیل یک سویه قرار داده بود ، اما اشکالات مبرهنی ، هم به رویکرد تاریخی قضیه و هم به فحوای مطلب که محصول آن چیزی جز برداشتهای تک بعدی و همسو با یک جریان خاص نبوده است ، به نظر می رسد .با دیدن این مقاله ، اولین گفتاری که به ذهن انسان حقیقت بین خطور می کند ، آن است که سرانجام اعضای یک فرقه درمانده و مستأصل که در پادگانی صحرایی ضمن جهشی رعد گونه رو به افول گذارده و متأسفانه از بد حادثه در عصر ارتباطات و فن آوری به دور از کمترین آذوقه فکری و فرهنگی به دنبال مایحتاجی برای نفس کشیدن می باشند، داعیه علم و دانش داشته و با جسارت تمام و با تکیه بر سواد نداشته خود حتی در حوزه های دینی و معرفتی ، خویش را صاحب نظر و خبره معرفی می کنند که ما حصل این خام اندیشی ، قلم فرسایی و تفسیر به رأی متون ناب اسلامی بوده است .
به هر شکل از آن جایی که نویسنده نامحترم به خود اجازه داده است تا با تحریف و بدعت در زندگی امام چهارم شیعیان آنچه را که به زعم ناقصش رسیده با اهداف فرقه ای خویش مرتبط ساخته و آن را به بهانه مناسبتی بزرگ ارائه دهد و با توجه به وظیفه شرعی و فرمایش پیامبر اعظم (ع) که فرموده اند : « هنگام شیوع بدعت ها ، عالم باید با بهره گیری از سلاح علم با آنها مبارزه کند » ، مواردی را گوشزد می نمایم .
۱- نویسنده ناآگاه در همان ابتدا با قاطعیت امام سجاد (ع) را فرزند دختر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی بنام شهربانو می خواند . حال اینکه در قابل دسترس ترین کتب تاریخی ، اختلاف مورخان و عدم ارائه نظر متقن در این خصوص ، پر واضح است .
معلوم آن است که به نظر می رسد تنها می توان پذیرفت مادر امام سجاد (ع) ، زنی وابسته به یکی از خاندان های مهم که شاید از خاندان ساسانی باشد ، بوده است . اما اثبات این که دختر یزدگرد سوم بوده دشوار است . لذا نمی توان نظر دقیقی در این رابطه مطرح کرد.۱
۲- نویسنده امام سجاد (ع) را نخستین پسر امام حسین (ع) معرفی می کند ، اما باید دانست در این که امام سجاد بزرگتر بوده یا برادر شهیدش علی اکبر ، بین مورخان اختلاف است ، که از جمله ابن ادریس حلی و شیخ عباس قمی قائل به بزرگتر بودن حضرت علی اکبر می باشند . ۲
۳- همان اوایل مقاله ، نتیجه گیری از حرکت امام سجاد (ع) و خطابه های آن بزرگوار به جایی می رسد که یزید از کرده خویش ابراز ندامت می کند . پذیرش این ادعا جز از اذهان کوته بین و سطحی نگر بر نمی تابد .
مرحوم شهید آیت الله هاشمی نژاد در کتاب « درسی که حسین (ع) به انسان ها آموخت » می نویسد : « ما معتقدیم که یزید نه تنها از فاجعه دردناک کربلا ناراضی نبود ، بلکه سخت مسرور و شادمان هم بود و از این که فرزند زیاد توانست تنها و خطرناک ترین دشمن غیر قابل سازش او یعنی حسین (ع) را از میان بردارد و او را از فکر وی آسوده سازد ، نهایت رضایت را داشت .
ما معتقدیم که در گذشته و حال یزید هیچگونه تفاوتی نبود و این اختلاف و تفاوت تنها برای نجات از وضع خطرناکی بود که خاندان اسیر حسین (ع) از نظر افکار عمومی برای حکومت او به وجود آورده بودند ». در واقع بیان این ادعا یکی از بزرگترین تحریف های معنوی نهضت حسینی و ظلم بزرگی به آن امام بزرگوار است .
۴- بزرگترین خبطی که نویسنده مرتکب شده است ، نقض مسئله امامت و رهبری امام سجاد (ع) و تحت رهبری حضرت زینب بودن ایشان است که به خاطر خوش خدمتی به موازین منحط جاری در فرقه متبوع خود ، دست به تحریفی بزرگ و نخ نما زده است .
وی چنین وانمود می کند که پیروی امام سجاد )ع) از حضرت زینب (س) برجستگی بی نظیری در تاریخ امامان می باشد ، حال این که بسیاری از سرکردگان و اغفال کنندگان تشکیلاتی که وی را رزقی نامبارک داده اند ، از خیل مؤنثان مخنث بوده و از این طریق می بایست توجیه ای برای آن جستجو کرد ، هر چند که نقش ولایت مدارانه و پیغامبر گونه حضرت زینب (س( پس از واقعه کربلا پوشیده نیست ، دلایل نقلی فراوانی را در رد ادعای نویسنده می توان ذکر کرد .
انصاری در کتاب « پیام زینب (س) » می نویسد : « بعد از شهادت امام حسین (ع) چون امام سجاد (ع) بیمار بود و از طرف دشمنی نیز مورد تهدید واقع می شد ، زینب (س) به طور پنهانی دستور از امام سجاد (ع) می گرفت و مسائل و مشکلات را حل می کرد .»
همچنین در تاریخ چنین آمده است که امام حسین (ع) روز عاشورا برای آخرین وداع به خمیه آمد و در حالی که خون از جراحت های بدنش بیرون می زد ، فرزندش علی را در آغوش فشرد و اسرار امامت را به او سپرد ، و برخی نوشته های مخصوص را به دختر بزرگش فاطمه سپرد تا حفظ کند و به برادرش تحویل دهد . ۳
علت این امر نیز آن بود که اولاً امام سجاد (ع) مورد تهدید واقع شده بود و ثانیاً احتمال تفتیش و بازرسی زنان در بین راه بسیار کم بود .
در جایی دیگر بر اساس نصوص به جا مانده ، حضرت زینب (س) برای تعیین تکلیف و کسب امر امام خویش نزد حضرت سجاد (ع) و از ایشان دستور العمل می گرفت ، یکی از مورخین عرب می نویسد :
«در مسئولیت امامت امت و رهبری اهل بیت (ع) پس از شهادت ابی عبدالله (ع) در عصر عاشورا بر عهده امام سجاد (ع) قرار گرفت ، از این رو وقتی زینب کبری (س) از امام سجاد (ع) کسب تکلیف می کند که اکنون خیمه ها را دشمن آتش زده است ، بمانیم و بسوزیم یا بگریزیم و آن حضرت می فرمایند : بگریزید . و با این فرمان زنان و کودکان اهل بیت (ع) از آتش می گریزند و هر کدام به سویی روی می آورند . » ۴
و باز هم امام باقر (ع) در حدیثی پس از بیان صحبت های امام سجاد (ع) با محمد بن حنفیه که ادعای امامت داشت می فرماید که : « ای عمو ، پدرم قبل از آن که قصد عراق کند به من وصیت کرد و ساعتی قبل از شهادت با من عهد امامت بست … »
۵-نویسنده در یک گرداب تناقض گویی گرفتار آمده است ، زیرا زمانی می گوید : امام یک انقلابی رزم آور بود و زمانی دیگر و بلافاصله پس از آن اذعان داشته زندگی امام در اشک مدام و شوق و شیدایی تمام ظهور پیدا کرده است .
این پارادوکس مشهود معنایی ، مسلماً از بهره وری جبری تشکیلاتی از واقعه و نیز در تضاد بودن آن با واقعیت موضوع ، ناشی شده است.این مسئله یعنی سردرگمی نویسنده در متن و نفهمیدن او از آنچه می نویسد، در جای جای نوشتار به چشم می خورد .
۶-نویسنده بارها کلماتی همچون « خصلت عاشقانه توحید و انقلاب عقیدتی » را تکرار کرده است . از آنجایی که این واژه گان به عمد جزو واژگان کلیدی مقاله به شمار آمده اند ، سزاوار بود تا با تعریف این اصطلاحات ساختگی و سایر مفاهیم هم نظیر مانند دیانت توحیدی ، مبارزه عقیدتی و غیره تعامل منطقی ، مشهود و حقیقی آن را با جلوات حیات پر برکت و همه جانبه امام ، کاملاً محسوس می ساخت. نه این که فقط استفاده ابزاری و لفظی از آنها صورت گیرد و به نوعی مقاله با “استراتژی بازی با کلمات “طی طریق کند .
۷- باز هم علم نداشته نویسنده او را به سطحی نگری مبتلا ساخته که اگر به خود زحمت می داد و سری به کتاب شناسی امام سجاد (ع) می زد ، مطمئناً نمی توانست برخی را به دین فروشی و ملقب کردن امام سجاد (ع) به امام بیمار منزوی، متهم کند ، او نمی داند که اتفاقاً اکثر نویسندگان عالم و آزاده و نه نادان و وابسته ، قلم و اندیشه خویش را مصروف متجلی ساختن حیات فعالانه سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، اخلاقی و عرفانی امام زین العابدین (ع) گردانیده اند و هیچ کدام از انزوا و گوشه گیری ایشان سخنی به میان نیاورده اند .
با این وجود اگر هم برخی از سکوت امام گفته اند ، حکمت آن تقیه و مصلحت برای حفظ دین خدا بوده است که از آن جمله می توان به واقعه حره و موضع امام سجاد (ع) نسبت به آن که مبتنی بر اختیار سکوت و عدم همراهی با قیام کنندگان به استناد بر حدیث لوح که از جابر بن عبدالله انصاری رسیده ، اشاره کرد .
چرا که در این برهه از زندگی امام ، جهاد و شرکت در مشی مسلحانه مردم و مشایعت با مبارزان علیه حکومت جبار ، امام را با خطرها و تهدیدهای جدی مواجه می ساخت. هر چند این شرایط نظر به اصل مهم بقای منصب امامت و صیانت از جان امام ، اختصاص به یک دوره زمانی کوتاه از حیات ایشان داشته و پس از آن ما با پویایی دین اسلام در بقیه دوران امامت امام علی بن حسین (ع) مواجه هستیم .
در خصوص مسئله بیماری نیز باید گفت خود نویسنده در سطور اولیه در طی چند پاراگراف بیماری امام را پر رنگ جلوه داده و بسیاری از محرومیت های ایشان را به پای مسئله بیماری می گذارند ، حال این که در پایان مقاله این تهمت را به سایرین زده و می گوید که آنان امام را بیمار می خوانند .
شایان ذکر است که این گونه تعابیر احتمال آن می رود تا در بین عوام مصطلح رایج شده باشد ، اما اهل علم هیچگاه به این قبیل موضوعات دامن نزده اند، که ما در این خصوص با نویسنده اشتراک داریم . البته افتراق ما در آن جاست که نویسنده به دنبال بهانه ای بنی اسرائیلی برای برچسب زدن می باشد .
به هر شکل برخی مورخان بر این باورند که حتی علی بن حسین (ع) در کربلا به نبرد پرداخته و زخمی نیز شده است . ۵
۸- در بخشی از مقاله ، نویسنده برداشت های خود را از پیام و محتوای صحیفه سجادیه بیان می کند : « خداوند ،مهربان قدرتمندی است برای تکیه کردن و امید بستن و نه خداوند شکنجه گر .»
این جمله مضحکه مرا به یاد اباطیل اخیری انداخت که در بیانیه فرقه نویسنده اسیر درآن ؛ پس از اعدام دیکتاتور عراق آمده بود : « ما اساساً با اعدام و خشونت مخالیفم » .
پر واضح است که دادگاه عدالت الهی اولین پرسشی را که از سردمداران آنان خواهد پرسید این است که آیا کشتن و مثله کردن پیشه ور و کفاش و پارچه فروش ، رابطه مستقیمی با مبحث ترور ، خشونت و شکنجه گری ندارد ؟!
آیا نواختن افراد آسیب پذیر و محبت نسبت به عام مردم که در این مقاله به آنها فخر ورزیده اند برابر است با به رگبار بستن افراد خانواده بر سر سفره افطاری ، آن هم در ماه رحمت الهی ؟!
۹- اوج یکسو نگری به یک واقعه به وضوح رسیده در تمامی ابعاد ، این است که نویسنده و هم کیشانش ، از دین و معارف اسلامی و حتی از صحیفه سجادیه ، تنها و صرفاً مطالب رزمی و جهادی را دیده و مواظبند تا خدای ناکرده از کنار فرازهای فراوان اخلاقی و معنوی موجود، عبور هم نکنند ، چرا که اگر چنین کنند همان ابتدا دامان خودشان را خواهد گرفت .
اصولاً اینان دیانت توحیدی و امثال آن را منحصراً لقلقه زبان ساخته و تنها اصل اصیلی که قلباً و عمقاً و عملاً در قلوب شان مفقود است ، ذات اقدس الهی است که برای فرار از تبعات این شرک بزرگ و نیز برائت جستن از اتهام عمومی مشرک بودن ؛در لفظ و ظاهر، کلمات زیبای توحیدی ، عقیدتی ، ایدئولوژیکی و …. را به کار می برند .
درست است که فعل امام سجاد (ع) یک امر سیاسی در راستای اداره حکومت اسلامی و مسلمانان بود ، اما این مهم با زبان و سلاح فرهنگی و دعا و معرفت تحقق یافت ، نه صرفاً با مبارزه و انقلاب عقیدتی و چه و چه . اینجاست که مجدداً نویسنده به استفاده تشکیلاتی و فرقه ای روی آورده است .
گریه امام سجاد (ع) در قالب این دعاها و بندگی و عبادت واقعی امام، درسی آموزنده برای جامعه فاسد آن روز بود که بنی امیه، اسلام را مورد تمسخر قرار داده بودند . این گریه ها برای واقعه دلخراش کربلا نیز بودکه امام خود می فرماید : « یعقوب برای یوسف با این که نمی دانست حتماً مرده است ، آن قدر گریه کرد تا چشمانش سفید گردید ، اما من به چشمان خود دیدم که چگونه شانزده تن از اهل بیت (ع) را به شهادت رسیدند ، چگونه می توانم گریه نکنم » . ۶
نکته مهم دیگر آن که یکی از مضامین مهم سیاسی _ دینی صحیفه طرح مسئله امامت است ، مفهوم امامت به صورت یک مفهوم شیعی که علاوه بر جنبه داشتن احقیت برای خلافت و رهبری، جنبه های الهی عصمت و بهره گیری از علوم انبیاء را در حدی والا نشان می دهد .این مهم در چندین فراز و دعا در صحیفه مشهود است . منصب ولایتی که با شرایطی خاص ، متقن و مبرهن تا امامت قائم آل محمد (ص) تداوم یافته و پس از آن در زمان غیبت ایشان نیز به دست فقهای واجد شرایط رهبری شده تا به ظهور دولت کریمه آخرین ولی خدا متصل گردد. ۷ ان شا الله
پاورقی ها :
__________________________
۱- رجوع شود به زندگانی علی بن الحسین (ع) ، شهیدی
۲- نفس الهموم ، ص ۲۸۵
۳- اثبات الوصیه، مسعودی ، چاپ سنگی ، ص ۱۲۷
۴- زینب (س) ، علی محمد علی دخیل ، ص ۳۰
۵- جهاد امام سجاد (ع) ، حسین جلالی ص ۴۸
۶- مختصر تاریخ دمشق ، ج ۱۷ ، ص ۲۳۹
۷- حیات سیاسی امامان شیعه ، جعفریان ، ص ۲۷۵
انتهای پیام / پایگاه هابیلیان